جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

غیبت بودن

 

 

غیبت بودن

 

جایی که امواج

بر صخره های بی قرار می‌شکنند

بلوری نمکین

می‌تپد در غنچه ای که تویی

تویی که شکفته می‌شدی در دریایی که منم

ای فانی جذاب که حتی مرگت شکوفه ای است

بر غیبت بودم

بر جاودان عدم.

 

من، تو و عشق

دستادست هم

سکوت را تصویب می‌کنیم

وقتی که دریا

تندیس های همیشه اش را نابود می‌کند

و موج های وحشی، شفافیت را.

 

ما

من، تو و عشق

از لطافت

ابدیتی خواهیم ساخت

جایی که امواج

بر صخره های بی قرار می‌شکنند.

 

 

#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد