جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

ما با تو گر گرفتم

 

 

ما با تو گر گرفتم

 

از پا تا سرت

سراسرت

نوری و نیرویی

وجود مقدست را در بر گرفته است.

جنس تو، جنس نان

نانی که آتش او را می‌پرستد

 

عشقم خاکستری زیر خاک بود

من با تو گر گرفتم ار عشق من!

 

 عزیزم!

پیشانی ات، پاهایت و دهانت

نانی است مقدس که زنده ام می‌دارد.

 

آتش به تو درس خون داد.

از ارد تقدس را فرابگیر

و از نان بوی خوش را.

 

#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد