جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

خورشید کوچک

 

 

خورشید کوچک

 

آه عشق من، چه زشتی تو!

همچون بلوطی ژولیده.

 

آه عشق من، چه زیبایی تو!

چونان چشمان یکی غزال.

 

زشتی: دهانت به بزرگی دو دهان

و زیبایی: زان رو که بوسه هایت

به حد هزاران دهان لذتم می‌دهد.

 

زشتی: سینه هایت چون دو گیلاس نارسیده کوچکند.

همیشه دلم می‌خواست

دو خورشید را در پیراهنت پنهان کرده باشی.

دو برج مغرور و قدبرافراشته

دو کوه بزرگ و سربلند.

 

زیبایی: و من از اندامت فهرستی خواهم ساخت

و چون شعری ناب

سطر به سطر، بند به بندت را از برخواهم نمود.

 

عشق من!

تو را دوست می‌دارم به خاطر هر آنچه داری

                                           و نداری

 

زیبای من!

تو را به خاطر آن دو گیلاس نارسیده کوچک

تو را برای هر آنچه که داری

تو را به خاطر هرچه نداری.

تو را چنین که هستی

                        دوست می‌دارم.

 

 

 

#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد