جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

تبرک


در میان دسته زنبور های کوهستان

قلب من

ملکه ایست

و دلم، پلنگی

در آرزوی تماشای تو

ای ظرافت بی بدیل.


خفته در پهنای این دشت تو را می‌نگرم

که زیباترینی.


در شعر های من

در یادداشت های من حتی

به سان دانه های شن

هجاهایی است در آرزوی دهان تو

که بخوانیشان

که با صدایت متبرک شوند.




#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد