جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

عبور




چه کسی چنان که ما عاشقیم

عاشق تواند بود؟


بگذار بوسه هامان

یک به یک جاری شوند

تا گلی بی معنا

مفهومی‌دوباره یابد.


بگذار عشقی را عاشق باشیم

که شمایلش تا قلب زمین رسوخ کرده باشد.


عشق را دوباره بنا کن

عشق مدفون زمستانی را

که در نسیان یکی خزان سرگشود

و اکنون

از میان ابدیت لب های مدفون

عبور می‌نماید.




#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد