ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به خاطرِ تنها
خوردن سیب نظر کردهای
از بهشت
رانده شدم
تا همان آدمی باشم
که حوّا
رویای همسریاش را
ـ در خواب مشترک خود با ابلیس ـ
دیده بود
و به دنیا آمدم
که دامن گیتی را
بِیَنبارم از پسرانی
که تنها
با تیغهی شمشیرهایشان
سلامهای به لب نیامدهشان را
جواب میگویند
و در لباس یکی از همین پسرانم
از کلاغ آموختم
که زمین را
گورستانی کنم فراخ
که نعش تمام برادرانم را
بگنجد
و تنها شدم
با دستانِ به غارت نشستهی قابیل
بر تنم
و داغ خلیفه اللهی
بر پیشانیام
بی آن که بدانم کدامم از این دو:
خلیفهام بر خاک
یا خاکِ خلیفهام؟
بازی با دکمهی توفان
سامان سپنتا
#شعر #سامان_سپنتا