جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

فنجان، شکستنی‌ست




هستی

ته جرعه‌ی آخرین فنجانی‌ست

که خدا

در واپسین پیاله پیمایی خویش

نای نوشیدنش را نداشته است

انسان

دردِ نهفته در تهِ فنجان

ـ گریخته از صافی ِایزدی ـ

و مرگ

مَی باره‌ای خمار و پیاله خواه

فنجان

شکستنی‌ست




بازی با دکمه‌ی توفان

سامان سپنتا


#شعر #سامان_سپنتا




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد