https://cdn140.picsart.com/239227077098212.png?r1024x1024
یادآوری یه موضوع
داشتم گوشی خوشگلم رو نگاه می کردم. دیدم در قسمت نوت، یه چی یادداشت گذاشتم.
باز کردم. دیدم مربوط به تابستان است.
وقتی داشتم از کتابخانه بر می گشتم.
توی راه برگشتن، یه پسری از کنار دستم رد شد.
داشت با موبایل حرف می زد.
مخاطبش یه پسر دیگه بود.
داشت پشت تلفن می گفت:
«پول داشتیم با دختر بودیم، حالا که به خنسی خوردیم، مجبوریم با پسر باشیم.»
نه، خدایی! با شنیدن این حرف ها، از یه فوجوشی محترم چه انتظاری داری، هان؟
انتظار نداری که به این جمله واکنش نشون نده و توهمات فانتزی درست نکنه.
ها ها ها
الان یادم افتاد دوباره، خنده م گرفت.
https://www.youtube.com/watch?v=XsKcnxj5EOo
شبدر سیاه تا قسمت 55 دیدم
سلام.
قسمت 55 از انیمه ی شبدر سیاه رو هم دیدم.
ها ها ها
یه کله نشستم این انیمه رو نگاه کردم هاااا.
یعنی تا حالا فقط دانلود کرده بودم.
این چند روز، یه کله نشستم از قسمت اول تا اینجا دیدم.
فقط یه قسمت دیگه مونده نگاه کنم که آنگوئینگ بشم.
اون قسمتی بود که همه فهمیدن دست آستا مشکل خورده.
باید یه درمانی براش پیدا کنن.
ونسا رفت سراغ جنگل جادو ...
بقیه ش رو توی مانگا خوندم.
در اصل مانگا تا جایی خوندم که کاپیتان طلوع طلایی، کلاً نابود شد.
اون یکی شخصیت جاش رو گرفت و پادشاه جادوگرها رو کُشت.
یامی خیلی دیر رسید.
دیگه بقیه مانگا رو نخوندم.
میشه گفت در این انیمه و مانگا، از کاراکتر کاپیتان یامی خیلی خوشم میاد.
یعنی کاراکتر مورد علاقه م در این کار است.
بعدش یونو خیلی جیگر است.
و بعد از اون، اون دختره چارمی که همه ش می خوره ...
این سه نفر کاراکترهای مورد علاقه من هستن در این کار.
https://www.youtube.com/watch?v=JTIvbNRGhrs
سریال کره ای Defendant – قسمت چهارم
قسمت چهارم از سریال کره ای Defendant رو دیدم.
جالب است هاااااااااااااا.
داستان کلی
شخصیت اصلی داستان این سریال، بهترین تعقیب کننده در دایره جرایم خشونت آمیزه که تا حالا هیچ سوژه ای رو از دست نداده. یک روز از خواب بیدار میشه و میبینه که توی زندانه و هیچ خاطره ای از اینکه به چه جرمی افتاده زندان نداره، اون درحالی که از این فراموشی موقتی رنج میبره با بدترین معمای ممکن رو به رو شده و سریال در مورد تلاش سخت او برای اینه که قبل از زمان اعدامش بفهمه قبلا کی بوده است...
این قضیه ی پاک شدن حافظه، خیلی ترسناک است.
همین که خودت یادت نمیاد روزهای هفته کجا رفتن، برای همین درک این از دست دادن حافظه، راحت است.
ولی خب، ترسناک است!
از دست دادن ِ حافظه ترسناک است.
تا این قسمت که دیدم، کاراکتر اصلی توی زندان است.
یادش افتاد شب کشته شدن زن و بچه ش، توی خواب و بیداری، صدای زنگ شنیده بوده.
پس اون شب یه نفر رفته خونه ش.
به دوستش (که دادستان پرونده هم هست) این موضوع رو میگه ...
ولی انگاری همین رفیق ش بوده که نصفه شب رفته بوده خونه شون.
چقدر عجیب ...
داستان داره خیلی مرموز میشه ...
http://media.mehrnews.com/d/2016/02/20/3/2003747.jpg
15 اکتبر 2018
ویار اتاق تکونی
ساعت 17 نشده بود زد به سرم.
که چی؟
یعنی نزده بود به سرم.
مثل ِ خوره افتاده بود به جونم.
که چی کار کنم؟
خب جابجایی انجام بدم.
راستش تابو شکنی کردم.
از اون زمان هایی که سر کار می رفتم ...
زمانی که برای خودم سیستم گرفتم ...
این همه سال ...
همیشه میزکامپیوتر طوری بود که مانیتور رو به دیوار بود.
پشتم دیوار بود.
ولی الان تابو شکنی کردم ...
97/07/23
پنج سال پیش در چنین روزی
امروز گوشی م (Sony Xperia M Dual)، پنج ساله شد.
تولد گوشی م مبارک.
همون گوشی خوشگلی که 4جی نداره.
همون گوشی خوشگلی که حافظه داخلی ش فقط 2 گیگ بوده.
تولد گوشی م مبارک.
من بنفش رنگ می خواستم. ولی فقط مشکی و سفید وارد شده بود.
مجبور شدم مشکی بگیرم.
خیلی دوست دارم گوشی جدید داشته باشم. ولی واقعیت ش رو بخوایی، اگه گوشی م 4جی بود، اگه حافظه داخلی بیشتری داشت، حالا حالا هااااا به فکر گوشی جدید نبودم.
شاید می رفتم آمار گوشی در بیارم. ولی خودم رو به تکاپو نمی انداختم که گوشی بگیرم.
فعلا دنبال گوشی هستم.
ولی با توجه به قیمت ها، احتمالا نتوانم گوشی جدید بگیرم.
اوضاع خوبی ندارم ...
97/07/23
اینا رو دیدم
ولی هنوز پست معرفی براشون نگذاشتم در وبلاگ.
One Piece - تا قسمت 853
Atom: The Beginning
Bubuki Buranki: Hoshi no Kyojin
Busou Shoujo Machiavellism
Clockwork Planet
DanMachi Gaiden: Sword Oratoria
Demi-chan wa Kataritai
Eromanga-sensei
Fukumenkei Noise
Howl no Ugoku Shiro [Howl's Moving Castle] – 2004
Kara no Kyoukai 4: Garan no Dou – 2008
Kara no Kyoukai 5: Mujun Rasen – 2008
Magic-Kyun! Renaissance
Natsume Yuujinchou Roku
Nobunaga no Shinobi
One Outs
Onihei
Renai Boukun
Rokudenashi Majutsu Koushi to Akashic Records
Seikaisuru Kado
Soul Buster
Spiritpact
Tsugumomo
Tsuki ga Kirei
Warau Salesman New
Youjo Senki - Read Me
این انیمهها رو در کامپیوتر کپی کردم که تماشا کنم.
Hibike! Euphonium 2 – هنوز شروع نکردم
Hokuto No Ken – تا قسمت 20
Kakumeiki Valvrave S02 – تا قسمت 2
Kara no Kyoukai 6: Boukyaku Rokuon – 2008
Kara no Kyoukai 7: Satsujin Kousatsu (Kou) - 2009
Kuzu no Honkai – تا قسمت 5
Saenai Heroine no Sodatekata♭ - تا قسمت 2
Seiren – تا قسمت 9
Suka Suka Shuumatsu – تا قسمت 4
Zero kara Hajimeru Mahou no Sho – تا قسمت 2
https://www.youtube.com/embed/QqpIWaVThEM?enablejsapi=1&wmode=opaque&autoplay=1
توضیحات من دربارهی انیمهی Kuzu no Honkai (تا آخر قسمت 5)
خب ...
راستش قسمت ششم که شروع شد، Stop زدم.
خیلی بهم فشار اومد!
چرا انیمهها با روح و روان آدم بازی میکنن؟
چرا باعث میشن خاطراتی که باید مدفون شده باشن، بیان رو!؟
چرا باعث میشن زخمهای بسته شده که جاشون هیچ وقت خوب نمیشه، دوباره سوزش پیدا کنن؟
هانابی ِ این انیمه، هیچ وقت پشیمون نمیشه از این که با بهترین دوستش خوابیده.
هیچ وقت پشیمون نمیشه اگه با موگی بخوابه ...
هیچ وقت پشیمون نمیشه با فرد دیگه یی باشه ...
موگی هم همین طور.
دارن چنگ میزنن به یه چی دیگه تا بتونن دووم بیارن.
درسته ... همه چی رو میشه تحمل کرد ... آدم در چنین شرایطی دووم میاره.
ولی ... خب راستش ... خیلی چیزها رو از دست میده ...
لعنتی!
احتمالا نباید همچین انیمهیی رو میدیدم...
باید دید کی دوباره شروع میکنم برای دیدن بقیهش.
موگی هیچ وقت پشیمون نمیشه که عاشق آکانه شده!
هانابی هم هیچ وقت پشیمون نمیشه که عاشق نارومی شده!
دلیلی برای پشیمونی ندارن.
این که موگی و هانابی با هم هستن ولی خودشون میدونن جایگزین شدن!
این که خودشون رو گول می زنن که طرفی که باهاش هستن، همون عشقشون است.
قیافهی عشقشون رو میبینن ...
لعنتی، لعنتی ... لعنتی ...
چرا اینقده انیمهها واقعی هستن!
چرا همچین انیمههای دردناکی میسازن؟!
درک نمیکنن این داستانها باعث میشه آتیش زیر خاکستر، شعله بگیره؟!
درک نمیکنن؟!
ماجرای خرید مودم
رفتم فروشگاه همراه اول، با این که مودم خوب بود، ولی خوشم نیومد از اون فروشگاه خرید کنم. قیمت مودم هم 450 ت بود.
رفتم ایرانسل، مودم مد نظرم رو داشت. 450 ت، ولی چون در لیست سیاه ایرانسل هستم، مودم هم نتونستم بگیرم. گفت فرقی نداره. شماره ملی ت بلاک است در سیستم.
داشتم بر میگشتم خونه، اتفاقی یه خدمات الکترونیک دیدم. پشت ویترین، مودم همراه اول هم گذاشته بود. رفتم داخل. پرس و جو کردم.
سه نوع مودم داشت. یکی ش که 700 خورده یی بود. گفت هر اپراتوری رو پشتیبانی می کنه.
یه مودم دیگه بود که گفت فقط سیم کارت همراه اول رو قبول می کنه، قیمتش 260 این طورا بود.
یه مودم دیگه هم داشت. این 350 ت بود. آرم همراه اول روش حک شده. ولی گفت که اپراتورهای دیگه رو هم ساپورت می کنه.
سیم کارتی هم که باهاش بود (اعتباری همراه اول)، سیم کارت معمولی 4جی است. میتونی توی گوشی هم بگذاری و استفاده کنی.
این رو خریدم. فقط یه مقدار ثبت کردن اون سیم کارت طول کشید. وگرنه مشکلی نبود.
میشه گفت الان روی ابرها سیر می کنم.
نزدیک به 800 مگ هدیه ی فعال سازی سیم کارت داده.
یه 10 گیگ اینترنت رایگان (180 روزه) به عنوان هدیه خرید مودم.
ولی خدایی، پیش خودشون چی فکر کرده بودن؟ 10 گیگ برای شش ماه؟
ایکی ثانیه میشه این 10 گیگ رو تموم کرد.
مودم رو که روشن می کنی، نوشته 4جی، پیامک هم که میاد، روی مودم علامت پیامک روشن میشه. می تونی بعدا از تنظیمات مودم، پیامک رو بخونی.
باتری هم داره. برعکس خیلی از مودم هایی که دیده بودم (در فروشگاه های اینترنتی)، این شارژر هم داره. که مستقیم به برق وصل کنی تا شارژ بشه. نیازی نباشه به لپتاپ وصل کنی برای شارژ.
ولی به نظرم یه نموره سنگین است.
اندازه ش هم، اندازه گوشی های قدیمی است.
می دونی، اگه گوشی ِ خوشگلم، 4جی پشتیبانی می کرد، مجبور نبودم که برم سراغ مودم.
فکر می کردم وقتی 4جی نداره، لااقل با 3جی کار می کنه. ولی کاشف به عمل اومد که داره با 2جی کار میکنه. خیلی شوکه شدم.
وقتی هات اسپات می زدی، انگاری جونش تمام میشد که وصل بشه ...
میشه گفت خیلی سخت گذشت.
دیدم نمی تونم این طوری دووم بیارم.
گوشی هم که نمی تونم بخرم. (عمرا بتونم گوشی بخرم، چون به هر چیزی راضی نمیشم.)
برای همین افتادم دنبال مودم.
و خوبی ش این بود که کمک هزینه از خانواده گرفتم. این خیلی خوب بود.
هر چی باشه، من از همه بیشتر ضرر کرده بودم، به خاطر این که قراره دیگه ADSL تمدید نکنیم. مثلا اگه 100 گیگ حجم برای یک ماه داشته باشم، 90 گیگ رو من مصرف می کردم، 10 رو بقیه.
این طوری من نمی تونستم تحمل کنم. داشتم دیوونه می شدم این چند روز.
الان دوباره می تونم از عصر حجری، به عصر مدرن برگردم!
آخیش ... خیالم راحت شد.
یعنی میشه گفت با کامپیوتر نمی تونستم هیچ کاری بکنم.
سرعت سیم کارت، جون نداشت که به لپتاپ برسونه!
این چند وقت، حتی ایمیل رو هم با گوشی چک می کردم.
البته با گوشی هم، نمی شد راحت صفحه یی رو باز کرد. ولی برنامه ها رو میشه گفت معمولی اجرا می کرد.
هر چند اینستاگرام، تصاویر بی نهایت طول می کشید باز بشه. که لایک بزنی.
ویدئو هم که خب ... اصلا نباید بهش فکر کرد.
نمی دونم چی جوریاس، ولی انگاری خیلی زودتر حجم تمام میشه.
مثلا اون 800 مگ، هنوز هیچی نشده، شده 700 مگ.
قراره پَر پَر بشم!
سلام.
عرضم به حضورتون که اوضاع درهم و برهم شده.
از چه نظر؟
الان میگم.
دو دقیقه دندون روی جیگر بگذار.
خب این ماه، آخرین ماهی است که ADSL دارم (99.9%)
چطور؟
خانواده اعلام کردن که دیگه تمدید نمیکنن. و هر کسی از اینترنت سیم کارت خودش استفاده کنه.
هزینهی اینترنت هم، بر عهدهی خودم باشه.
با کلیت موضوع مشکل ندارم هاااا.
و خب، در حالت عادی هیچ مشکلی نیست.
ولی بحث اینجاست که سیم کارت من 4G است، ولی گوشی قشنگ ِ من، 4G پشتیبانی نمیکنه.
بچهم قدیمی است. هفتهی دیگه، پنج سالش تمام میشه.
امروز تست کردم.
یک بسته فعال کردم که استفاده بکنم.
ولی سرعت لود شدن تصاویر در اینستاگرام خیلی پایین بود.
ویدئوها رو هم لود نمیکرد.
مشکل هم دقیقاً به 4G نبودن گوشی بر میگرده.
Hot Spot رو هم تنظیم کردم.
با لپتاپ وصل شدم به اینترنت با استفاده از سیم کارت...
ولی مشکل سرعت رو داشتم و دارم و خواهم داشت.
حالا از این به بعد چه خاکی باید بر سر بریزم؟
تا به امروز ADSL بود، کلی حجم داشتم.
سرعت خوب بود.
برای دانلود انیمه مشکلی نداشتم. (تورنت / لینک مستقیم)
هزینهش رو خانواده پرداخت میکرد. همه هم استفاده میکردن.
هر چند که 90درصدش رو خودم استفاده میکردم.
هر چند این اواخر، ISP خیلی مشکل داشت. خیلی قطع و وصل میشد.
اصلا یکی از دلایل نارضایتی خانواده همین قطع و وصل بودنهای ISP بود.
حالا هر کدوم راحت با گوشی (و تبلت) و سیم کارت خودشون، اینترنت میروند.
دیگه به من وابسته نیستن. هی بگن مودم رو روشن کن و ...
و بدبختی این که اونا، مشکل سرعت ندارن.
چون گوشی و تبلت که دارن، 4G رو پشتیبانی میکنه.
من ِ فلک زده که از همه بیشتر مصرف دارم، قراره به فلاکت بیافتم.
نزدیک به سه هفته دیگه از اعتبار ADSL مونده.
نزدیک به 90 گیگ حجم دارم.
باید تا قطره ی آخر حجمی که دارم، انیمه و مانگا دانلود کنم.
چون فکر نمیکنم با این وضع 3G بودن گوشیم، انیمه زیادی بتونم دانلود کنم.
دیگه باید حواسم به قطره قطره ی حجمی که مصرف میکنم باشه.
چون قراره خودم پولش رو بدم.
اول پیشنهاد داده بودم که از این مودم های همراه ایرانسل بگیریم.
یا برم یه مودم همراه بگیرم که هر سیم کارتی بهش بخوره.
اولش موافقت شد.
حتی دنبالش هم رفتم.
نزدیک ترین جایی که رفتم، مدلی که میخواستم نداشت. ولی یه دونه داشت که 700 خورده یی بود.
اینقده پول برای مودم!!! خب همچین پولی قرار نبود هزینه بشه.
یکی از نزدیک ترین شعبه های ایرانسل هم رفتیم.
ولی مودم همراه نداشت. گفت فقط مودم ثابت داریم.
که کلا این مدلی نمیخواستم.
کلاً قضیهی این مودم همراه منتفی شد.
حوصله خرید سیم کارت جدید هم نداشتن.
برای همین، اوضاع ِ من، این جوری شده.
بخوام برای خودم مودم 4G بگیرم هم نمیشه.
چون هزینهش رو باید خودم بدم. (ارزون هم که نیست.)
تازه سیم کارت هم باید بگیرم...
چه کاری است خب ... این قضیه هم فعلا منتفی است.
برای همین باید همین طوری ادامه بدهم.
اون موقع که ADSL بود، خانواده هزینهش رو می داد. کلی حجم د اشتم...
اون وقت حالا ...
هی روزگار ...
آخه مشکل اصلی، گوشیم است.
اگه گوشیم 4G داشت (پشتیبانی میکرد)، مشکلی نبود.
چقدر پشیمون هستم که پارسال، گوشی و تبلت نگرفتم.
پارسال برای خرید تبلت ویندوزی سامسونگ، رفته بودم بازار.
ولی نمایندگی سامسونگ ویندوزی نیاورده بود. اندروید داشت.
گوشی هم میخواستم اکسپریا XZ1 بگیرم.
ولی با نبود تبلت، کلا فکرم مختل شد.
دست از پا درازتر برگشتم خونه.
آخه از کجا میدونستم اوضاع این طوری میشه که دیگه حتی نمیتونم گوشی و تبلت بگیرم ...
آخی آخی آخی
دلم برای خودم سوخت.
دلم برای خودم کباب شد.
بیان یه چند تا موشک دیگه به داعش بزنن.
این طوری دلار به همون 3000 تومن برگرده.
چون اگه این وضعیت گوشی و تبلت درست نشه، من باید همین طوری سر کنم.
چون عمراً توانایی خرید گوشی و تبلت داشته باشم.
تا پایان عمر، باید همین طوری سر کنم.
برای همین این چند روز، دنبال انیمه هستم.
بگیرم و دانلود کنم. بگذارم در هارد اکسترنال.
در آینده تماشا کنم.
هممم، شاید بد نباشه دوباره یه سری سریال کره ای هم دانلود کنم.
یه مدت بود افتاده بودم به سریال کره ای.
باید فکر کنم...
اگه قرار باشه با اینترنت 3G سیم کارت کار کنم، ممکنه دانلود کردن انیمه خیلی سخت بشه.
تازه بحث حجم و پول هم هست.
باید برنامه ریزی داشته باشم.
هفته ی آخر هر بسته، هر چقدر مونده بود، دانلود کنم.
یا مثلا برای دانلود، بستههای مختلف بگیرم.
فکر کنم رسماً به فلاکت بیافتم.
اینا رو دیدم
این چند وقت، این انیمه ها رو نگاه کردم.
Spiritpact
Onihei
Natsume Yuujinchou Roku
Renai Boukun
Tsugumomo
Nobunaga no Shinobi
Tsuki ga Kirei
Kyoukai no Rinne 3rd Season
Rokudenashi Majutsu Koushi to Akashic Records
Howl no Ugoku Shiro - 2004
One Room
Little Busters!: Refrain
Natsume Yuujinchou Go
Midori no Hibi
18if
DanMachi Gaiden Sword Oratoria
Dive!!
Kara no Kyoukai 3: Tsuukaku Zanryuu
Kara no Kyoukai 4: Garan no Dou
Kara no Kyoukai 5: Mujun Rasen
Magic-Kyun! Renaissance
One Outs
Warau Salesman New
ولی در مورد هیچ کدوم ننوشتم.
شاید هم نوشته باشم. حافظه ندارم که.
معرفی و لینک دانلود هم، هنوز درست نکردم که بگذارم وبلاگ.
در آینده ی بسیار دور :D
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/manga/3/164993.jpg
اینا رو خوندم
این هفته یی که گذشت، چند تا مانگا خوندم.
البته همه شون کوتاه بودن. هر کدوم بین 6 تا 7 چپتر.
ژانر اصلی کارها هم یائویی بود. و نسخه انگلیسی هم بودن.
Zettai Unmei Houteishiki
Ze - Kami no Hon
Yubisaki no Koi
Yoru wa Tomodachi
Retsujou
A Revolutionist in the Afternoon
Yorokobi wa Hiza no Ue
Mahoroba Days
Neji No Kaiten
البته اینا رو خیلی وقت پیشا دانلود کرده بودم.
الان سایت ش دیگه موجود نیست.
تازه الان نوبت خوندن شون رسیده.
بعد از خوندن (و بیشتر دیدن) حذف کردم.
میشه گفت که مانگا Neji No Kaiten خیلی خوب بود. نگهش داشتم.
https://www.webyad.com/blog/wp-content/uploads/2016/04/time-planing.jpg
زمان غیب شده
راستش اصلا ً نفهمیدم هفته چی جوری تمام شده.
نکنه از پنجشنبه گذشته تا این هفته، چند تا روز رو پَرِش کرده باشم جلو؟!
یعنی ممکنه یکی دو روز رو رَد کرده باشم؟
بدون این که در اون روزها، حضور داشته باشم؟
اگه نه، پس کجا بودم؟
آخه پس چرا اینقدر زود میگذره؟
انگار همین دو روز قبل بود که انیمه "آبشار سرنوشت" از شبکه پویا دیدم.
و دوباره باید امروز نگاه کنم!
چرا این طوری زمان ِ من غیب میشه.
من به این زمان نیاز دارم.
حالا که چیزی به پایان عمرم نمونده، زمان باقی مانده ام رو می خواهم.
می خواهم تا جایی که می توانم، انیمه تماشا کنم و مانگا بخونم..
چرا؟! چرا؟! چرا؟!
این قدر زود زمان می گذره؟! خیلی ترسناک است این موضوع!
خیلی.
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/9/84460.jpg
بروتو از قسمت 62 تا 72 دیدم
ووووااااییییییییییییییییییییییی.
اون قسمت هایی که ساسکه و ناروتو با هم، هماهنگ می شدن و حمله می کردن.
خیلی باحال بود.
وقتی سوسانو ـِ ساسکه، شعله های کیوبی رو محافظت می کرد.
چقدر هیجان داشت.
تازه مثلا ً مانگا رو هم آنگوئینگ هستم و این قدر جذابیت بالا بود برام.
کلا این قسمت هایی که ساسکه و ناروتو باشن، بیشتر دوست دارم.
ترجیح میدم بروتو کم باشه. :D
اون قسمت هایی که مربوط به چوچو بود و باید محافظ بازیگرها می شدن، جالب نبود.
قسمت هایی که به کونوها حمله شده، همه فکر می کنن کار ِ میتسوکی (پسر ِ اوروچیمارو) است.
چقدر ناراحت کننده.
یادم نیست در مانگا این داستان رو خونده باشم.
وای، انتظار نداشتم سوناده-ساما اینقدر عصبانی بشه از دست ناروتو!
به خاطر این که به اوروچیمارو اجازه داده میتسوکی رو بفرسته اونجا.
سادارا و بروتو از دهکده خارج شدن تا دنبال میتسوکی بگردن.
(یه جورایی شبیه به ناروتو، وقتی ساسکه برای اولین بار دهکده رو ترک کرد. ناروتو دنبالش رفت)
در صورتی که اعلام شده بود، هر کسی از دهکده خارج بشه، خائن حساب میشه.
می دونم قسمت 73 هم پخش شده، زیرنویس فارسی ش هم اومده.
ولی باید صبر کنم یه ده قسمت دیگه بیاد، دانلود کنم و با هم تماشا کنم.
خوشم نمیاد قسمت قسمت نگاه کنم.
http://up.vern.ir/fanoosak/seria/15/code/thumb.jpg
قالب وبلاگ
سلام.
قالب وبلاگ رو عوض کردم.
این قالب، جزء قالب های کلاسیک به حساب میاد.
مخصوص ِ وبلاگ است.
همه متن یک پست، نشون داده میشه و مشخص است.
مثل قالب قبلی، یا مثل حالت سایت و اینا نیست که فقط تیتر و عکس و یه ذره متن داشته باشه.
و کاربر مجبور باشه برای دیدن کل مطلب، روی تیتر کلیک کنه تا مطلب مورد نظر باشه.
تا یه مدت همین قالب می مونه برای وبلاگ.
البته احتمالا هر چند وقت یک بار، رنگ ها رو عوض کنم. ولی کلیت قالب همین می مونه.
دیشب (شاید بهتره بگم امروز صبح) تا دو و نیم صبح، داشتم قالب عوض می کردم.
وبلاگ آپدیت می کردم.
یوهاهاهاها
لکه های پوستی قرمز
میشه گفت یه خورده ترس برم داشته.
چند سال است که یک لکه قرمز و پهن (شاید هم خال) دارم.
ولی این چند ماه اخیر، انگاری داره کل بدنم از این لکه های قرمز میشه.
کوچیک و بزرگ!
یعنی خال است؟
خودش خوب میشه؟
ولی این که هی داره زیاد میشه، یه خورده ترسناک است.
یک جا خوندم این ضایعه پوستی، با بالارفتن سن، کم کم ایجاد میشه.
نمی دونم ...
http://www.rokhdadnama.com/images/fair/pic/59004495.jpg
25 آگوست 2018
نمایشگاه لوازم التحریر و پاییزه
رفتم نمایشگاه.
موقع رفتن دو تا مورد جالب توجه دیدم:
1) موقع رفتن، توی مترو، یه خانمی بود که یه پسربچه داشت.
شاید این بچه اول راهنمایی این طورا بود.
مهم بچه نبود، مهم مامان ِ بچه بود.
نشسته بود، شلوار مشکی پاش بود.
ولی از اینا که سر زانو نداره کلا ...
کاری ندارم چقدر این مدل مسخره است. ولی این که یه بچه به این سن داشته باشه.
بعدش بخواد این مدلی لباس بپوشه، یه نموره خیلی ضایع است.
2) توی اتوبوس نشسته بودم. یه خانمه سوار شد.
دستش نایلون بود که داخل ش ظرف غذا و نوشابه بود.
یه نایلون دیگه هم داشت که کاهو گرفته بود و داخلش بود.
نه، اینا عادی است.
ولی وقتی یه هویی نگاه می کنی می بینی که این خانم، کاهو نشُسته رو از نایلون در میاره و همین طوری توی اتوبوس می خوره، خب خیلی حرف است ...
یه عالمه از این کاهو آلوده و نشسته خورد، بعدش نوشابه رو باز کرد.
اون رو هم کامل خورد.
خب من حالم بد شد!!!
واسه یه آدم وسواسی، دیدن همچین صحنه ای، خیلی بد است.
درک داشته باشین.
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/11/82233.jpg
توضیحات من دربارهی انیمهی Bloodivores
قسمت سوم رو هم دیدم.
یه انیمهی دپرسناک! تراژدی! تا اینجای کار.
می لیو یه نیمه خون آشام است.
با کمک چهار تا از دوستاش میره بانک بزنه.
فرار میکنن. ولی دستگیر میشن. به جرم قتل کارکنان بانک محاکمه میشن.
در صورتی اینا اصلا کسی رو نکشتن.
وسط راه برای اعدام، به ماشین حمل زندانیان حمله میشه.
و همه رو به رگبار میبندن.
می لیو وقتی بهوش میاد، تعجب میکنه که هنوز زنده است.
و تو یه انبار بزرگ با یه عالمه خون آشام دیگه هست.
حالا بازی بقا شروع میشه. باید سعی کنن زنده بمونن.
می لیو فقط به آنجی کمک میکنه.
در حین فرار، یاد خاطرات دوران کودکیش می افته.
روزی که یه خون آشام به مدرسه حمله میکنه. و اون رو میخواد
معلم و دوستاش هم خیلی راحت اون رو تحویل میدن.
پدرش هم تلاشی برای نجات دادنش نمیکنه.
قسمت هشتم رو هم دیدم.
درسته که خون آشامی و اکشن است. ولی خب، خیلی ناراحت کننده و تراژدی هم هست.
می لیو، آنجی و دو نفر دیگه، از این بلبشو جدا شدن.
یه گروه چهار تایی درست کردن و یه بچه کوچیک هم بهشون اضافه شده.
بقیه افرادی هم که زنده موندن، یه تیم دیگه شدن.
سردسته شون هم یه آدم خیلی خطرناک و قوی است.
قسمت دوازدهم رو هم دیدم.
هاااااااااااااااااااااااااااااا
بقیه نداره؟ اینا تا آخر عمرشون در این جا گیر افتادن؟
نه بابا! باید به فصل دومی داشته باشه.
خیلی ناقص بود که!
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/7/80828.jpg
توضیحات من درباره انیمه Magic-Kyun! Renaissance
قسمت دوم رو هم دیدم.
ووواااایییی، از این انیمههای هارم برعکس است که من دوست دارم.
جادویی هم هست، مدرسه یی هم است.
دیگه هیچی!
خیلی بامزه بوده تا اینجای کار.
آیگاساکی به مدرسه جادو منتقل میشه. همون مدرسهیی که مامانش هم بوده.
به خاطر این که مادرش خیلی معروف و هنرمند بوده، همه میشناختنش.
رو حساب همین شهرت، وارد کمیته برگزاری جشنواره تابستانی میشه.
تا اینجا با دو تا از پرنسهای مدرسه آشنا میشه و نور و جادوی اونها رو میبینه.
توی کاور انیمه، شش تا پرنس هستن!
تا حالا دو تا رو آشنا شدیم، چهار تا دیگه مونده!
چه پرنسهای خوشگل خوشگلی!
قسمت دهم، پایان جشنواره تابستانی بود. که موفقیت آمیز بود.
برای استراحت رفتن ساحل.
همون جایی که مامان ِ آیگاساکی هم رفته بوده.
اونجا یه خورده بیشتر درمورد گذشته مادرش میفهمه.
حالا که برگشتن، قراره برای هالووین برنامه ریزی بکنن.
قرار میشه نمایش زیبای خفته اجرا کنن. فقط مشکل اینجاست که نمیتونن تصمیم بگیرن، کدوم پرنس اصلی باشه که قراره زیبای خفته رو بیدار کنه.
یعنی در اصل جنگ بر سر این است. هر کدوم میخوان خودشون اون پرنس باشن.
فعلا یه مسابقه بین توانایی های این شش تا پرنس برگزار شده.
هم اتاقی آیگاساکی هم که در بخش نمایش است، اومده بهشون تمرین بده.
احتمالا آیگاساکی یه مشکلی داره. باعث شده جریان جادو مختل بشه.
مدیر متوجه شده.
حالا که دارن نمایش تمرین میکنن، آیگاساکی وسط کار غش کرد.
در همون موقع، مدیر و معلم سر میرسن و آیگاساکی میگن که باید مدرسه رو ترک کنه.
آیگاساکی میخواست به خودش ثابت بکنه که تخریبگر نیست.
رفت جلو پله هنر نشست و گل آرایی شروع کرد ... ولی درخشش ها به صورت برف بود.
هی تکرار تکرار تکرار ...
جادوی سیاه اومد، کل ساختمان رو خراب کرد.
آیگاساکی بیهوش شد! و معلوم نیست کی بیدار بشه.
حالا این شش تا شاهزاده باید دنبال راهی برای درمان باشن.
خب خب خب. به این نتیجه رسیدن که صدا بهش نمیرسه، ولی هنرجادویی بهش میرسه.
هر شش تا هنر جادویی رو ترکیب کردن ...
نه تنها آیگاساکی به هوش اومد، بلکه اون هنرجادویی مختل شده و مخربش عوض شد.
و دیگه نیازی نیست که مدرسه رو ترک کنه.
حالا هنر جادوییش شبیه به پروانه است!
جشن هالووین هم به خوبی و خوشی تمام شد.
و فقط نمایش آخر مونده.
که اون هم بدون مشکل تمام شد.
بالاخره این انیمه رو هم دیدم. چقده ناز بود این انیمه.
راضی بودم ازش.
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/11/88507.jpg
توضیحات من درباره انیمهی Days
یه انیمهی فوتبالی.
کاراکتر اصلی، تسوکوشی، یه شیربرنج به تمام معنا.
بی عرضه، دست و پا چلفتی، بدون هیچ دوست و رفیقی!
یه تعطیل! کلا یه موجود روو اعصاب.
شانسی وارد تیم فوتبال مدرسه میشه. حتی در ترکیب اصلی تیم هم قرار میگیره.
کاپیتان تیم خیلی باحال است. ولی یه سال اولی به اسم کازوما هم است، که در نوع خودش شاهکار است.
بالاخره این انیمه رو تمام کردم.
میدونم شبکه پویا دوبله فارسی این انیمه رو نشون میده.
انگاری روزهای پنجشنبه و جمعه، ساعت 18. البته اگه تا حالا تمام نشده باشه.
من خیلی دیر خبردار شدم. بعدش هم گفتم نبینم بهتر است.
هر چی باشه، نبض رویش (باراکامون) و آبشار سرنوشت (هایکو) رو قبلا خودم دیده بودم.
برای همین دوبلهشون رو هم که شبکه پویا نشون داد، دیدم و دارم میبینم.
ولی این یکی رو اصلا ندیده بودم. گفتم از وسط دیدن فایده نداره. باید از اول تماشا بکنم.
خب خب خب، مسابقات به فینال رسید، تیم سیسکی حالا باید با یه تیم قوی بازی کنه.
اول این بازی، انیمه تمام شد. حالا نمیدونم فصل بعد داره یا نه.
این کاراکتر اصلی، شیربرنج محترم، تسوکوشی، خب واقعا روی اعصاب بود.
درسته که کل تیم قبولش دارن، یا این که با تمرین زیاد به جایی رسیده که در نیمه نهایی جزء بازیکنان داخل زمین باشه.
ولی خب ... نمیدونم چرا خوشم نمیاد از این شیربرنج.
بازی نیمه نهایی، میشه گفت پیروزی سیسکی به خاطر همین شیربرنج بود!
ولی خودمانیم هااااا، بد جوری استرس زا بود این بازی.
اگه شکست میخوردن چی؟
سال سومیها آخرین فرصتشون بود. اگه به کشوری نرسن، دیگه نمیتونن در تیم بمونن.