ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پدر به شکار رفته - ماری هیگینز کلارک
نام کتاب: پدر به شکار رفته
نام اصلی کتاب: Daddy's Gone a Hunting
نویسنده: ماری هیگینز کلارک (Mary Higgins Clark)
مترجم: الگا کیای
ناشر: انتشارات لیوسا
نوبت چاپ: چاپ اول - 1394
تعداد صفحات: 399 صفحه
+ خرید اینترنتی کتاب: لینک // لینک // لینک // لینک
پشت جلد
ماری هیگینز کلارک در این رمان از رازی خانوادگی پرده بر می دارد که جانِ دو خواهر خانواده را تهدید می کند.
هنگامی که کارگاه بازساخت عتیقه پس از انفجاری مهیب در آتش می سوزد و با خاک یکسان می شود، موجبات کشفی تکان دهنده درباره ی دختر جوانی را که سال ها پیش ناپدید شده بود، فراهم می آورد و سوالات زیادی را مطرح می کند...
آیا حریق عمدی بوده است؟
خلاصه داستان (منبع: فیدیبو)
در طول دو سال و تا قبل از انفجار آن روز صبح که موجب شده بود بهسرعت و قبل از رسیدن پلیس و مأموران آتشنشانی آنجا را ترک کند، فقط یک اتفاق بد افتاده بود. چند ماه قبل، یک شب دختری جوان او را از ایستگاه قطار زیرزمینی دنبال کرده بود و راحتش نمیگذاشت. دخترک قبل از اینکه او درهای وانت را به روی خود ببندد، از آن بالا پریده بود. او دانشجو بود و میگفت میخواهد برای پروژهاش با او حرف بزند. کلاید روی روزنامهها دراز کشیده بود، پارچهها را روی خود انداخته و چشمها را بسته بود ولی دخترک دستبردار نبود و بدون توقف حرف میزد. کلاید بهخاطر داشت که ابتدا نشسته و بعد مشتی به گونهی او زده بود. اما پس از آن چه اتفاقی افتاده بود؟ کلاید بهخاطر نداشت. آنقدر از حال عادی خارج بود که فورا به خواب رفته بود. وقتی بیدار شده بود، دخترک آنجا نبود. پس حتما حالش خوب بود و با پای خودش از آنجا رفته بود. یا فریاد زده بود؟ آیا او آن دختر را داخل چرخ دستی گذاشته بود و به جایی دیگر برده بود؟ نمیدانست. اما درهرحال او دیگر از آنجا رفته بود.