جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

بیگانه ای با من است! – جوی فیلدینگ

 

 

بیگانه ای با من است! – جوی فیلدینگ

 

نام کتاب: بیگانه ای با من است!

نویسنده: جوی فیلدینگ

مترجم: شهناز مجیدی (حمزه لو)

ناشر: نشر شادان

تعداد صفحات: 380 صفحه

نوبت چاپ: چاپ چهارم – 1383

دانلود – اطلاعات - دانلود - خرید - خرید

 

پشت جلد:

 به ناگاه دنیای او در فراموشی غرقه شد ...

مات و مبهوت و سرگردان در بوستون ...

با لباس هایی خون آلود و جیب هایی پر از اسکناس ...

و برای «جین ویتاکر» این آغاز راه بود ...

 

خلاصه داستان (منبع)

داستان در همان ابتدا با شکل دادن موقعیتی استثنایی برگ برنده خود را رو می کند. تعلیقی که ناخواسته از همان سطر اول داستان، خواننده را با این فضا درگیر می کند و متعاقب آن برای کشف سوالهای بیشماری که در ذهنش ایجاد شده صفحات را ورق می زند.
«یک بعد از ظهر در اواخر فصل بهار (جین ویتاکر) برای خرید مقداری شیر و تخم مرغ به مغازه ای رفت و فراموش کرد که چه کسی است...» (اولین پاراگراف)

این داستان هم مانند دیگر داستانهای این نویسنده از قصه ای جذاب و هیجان انگیز برخوردار است که مطابق معمول باز هم به بعد روانشناسی شخصیتها و رفتارشناسی آنها توجه خاصی شده است. طبیعتا طبق روال شیوه نگارشی خانم فیلدینگ، گره گشایی در صفحات پایانی صورت گرفته اما نه به غافلگیر کنندگی دیگر داستانهای وی. باز هم همان فضاهای چالش برانگیز آشنا...

داستان درباره خانم جوانی است که خود را در میان خیابان با لباسی آغشته به خون و 10000 دلار پول در جیبهایش در شرایطی می یابد که هیچ چیز را بخاطر ندارد. هرچند تمام خیابانها و موقعیتی که در آن قرار دارد را می شناسد، اما چیزی راجع به خود نمی داند... حتی نمی داند که رنگ چشمانش چه رنگیست و اصلا آیا ازدواج کرده است ؟!!!!!!! ... پس از مدتی فردی ادعا می کند که همسر اوست و او را به خانه می برد و سعی در بهبودی وی دارد اما تلاشهای زن برای یادآوری گذشته اش و اینکه اصلا چرا دچار این بیماری شده است او را با حقایقی روبرو می کند...

 

 

پ.ن: یعنی من چی کار کردم این دفعه؟ سه تا کتاب گرفتم که داغونم کرده! یعنی چی آخه!!! این یکی تا تقریباً آخراش، تا قبل از این که واقعیت معلوم بشه، خوب بود و مناسب! واقعیت که معلوم شد، اصلا من رو میگی! همچی دلم الان پُر است. کلا شاکی ام. مرده شورشون رو ببرن! به همین راحتی.

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد