جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

بوسه های ما

 

 

بوسه های ما

 

به خانه می‌رویم

جایی که تاک ها بر تن دیوار می‌رقصند

و تابستان با بوی تو

به اتاق خوابم سلام می‌کند.

 

بوسه های ما

چونان خانه بردوشانی

سرگردان زمین بودند.

از ارمنستان: سرزمین کندو های عسل

تا سریلانکا: سرزمین فاخته سبز

 

و اکنون ما

چون دو پرنده

به آشیان خود پر می‌کشیم.

 

عشق، بى پر و بال پرواز نتواند کرد

پس بوسه های ما

               بال های ماست.

 

 

 

 

#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد