ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خانه ات
چونان قطاری در صلات ظهر
آبشارت
باردار بارانی
که آواز کتری ها
نشانی از زندگیست.
تو از راه میرسی
چونان پسر بچه ای روستایی
که نامه ای را میخواند
بلند، بلند
از میان تپه ها و درختان انجیر
چنان میآیی که گویی هومر
با سندل های بی صدایش.
نه فریادی، نه کرنایی، نه غوغایی
سکوت است و سکوت است و سکوت.
بر میخیزی، آواز میخوانی، میدوی
قدم میزنی،سجده میکنی، میکاری
میدوزی، میپزی، کار میکنی
مینویسی، باز میگردی و این چنین
من حدس میزنم
زمستانی دیگر در راه است.
#شعر #پابلو_نرودا #ابدیت_یک_بوسه