کتابخانه
بالاخره امروز رفتم کتابخانه.
چهار تا کتاب نخونده رو پس دادم. چهار تا دیگه گرفتم.
اینا رو هم احتمالا همون نخونده پس میدم.
جدی مشکل خوردم با کتاب خوندن.
نمایشگاه کتاب
قرار بود شنبه برم نمایشگاه. برای همین مثلا باید زود میخوابیدم.
ساعت 2 بامداد گذشته بود رفتم بخوابم.
تا 4 صبح وول وول خوردم.
بین 4 تا 6 احتمالا خوابیدم.
از 6 تا 9 صبح وول وول خوردم.
دیگه 9:10 دقیقه از جام بلند شدم که حاضر بشم برم.
چشمام باز نمیشد.
خسته بودم اساسی.
ولی همین که مصلی بود، خودش کلی بود.
چی بود دو سال شهر آفتاب انداخته بودن!
از عمومی ها فقط نصف ش رو دیدم. راستش کتاب خاصی نمیخواستم.
فقط داشتم نگاه میکردم.
البته تو فکرم بود که اگه آموزش زبان ژاپنی دیدم، بگیرم.
اومدم از قسمت کودک رد شدم.
رفتم بخش انتشارات بین الملل!
خیلی باحال بود! همهش دنبال مانگا بودم. یا حتی ژاپنی.
یکی دو تا انتشاراتی بود، دیدم یه جور دیکشنری مصور داره.
ژاپنی – انگلیسی، قیمتش نزدیک به 70هزارتومان بود. من هم، همچین پولی نداشتم.
داشتم هم، نمیگرفتم.
گشتم ... گشتم ... یه غرفه نسبتا بزرگ بود.
یه عالمه موضوع نوشته بود، یکی ش هم کامیک بود!
سرم رو انداختم پایین رفتم داخل غرفه.
ته غرفه، چند تا قفسه بود، پُر از مانگا!!!!!!!!!!!!
اینقده خوب بود! یعنی همین نگاه کردنش، باز کردنش خیلی خوب بود.
نسخه انگلیسی بودن البته.
مانگا "اینویاشا" فکر کنم همهی جلدهاش بود.
"ناروتو"، "بلیچ" و "وان.پیس" هم یه عالمه جلد بود.
"باکومن" هم بود!
و تا دلت بخواد مانگا "پوکمون" بود!
البته چند تا مانگا دیگه هم بود، من نمیشناختم.
و خب کمیک هم داشت دیگه.
کلی اینجا وقت صرف کردم. یه خورده ورق میزدم. نگاه میکردم.
اون جلد بلیچ که برداشتم نگاه کنم، مربوط به قسمتهایی بود که ایشیدا، ایچیگو رو به مبارزه طلبید. سر این که هر کدوم چقدر بیشتر میتونن هالو نابود کنن.
همون اولهای داستان!
و راستش هر چی به مخم فشار میارم، یادم نیست اون جلدهایی که از ناروتو و وان.پیس برداشتم، کدوم قسمتها بود!
بخش ناشرین خارجی، انتشارات کهکشان، غرفه 23
نپرسیدم قیمتشون چند است.
دو نفر دیگه هم با من اونجا بودن، داشتن ورق میزدن مانگاها رو.
اومدم بیرون، رفتم بخش ناشرین دانشگاهی، غرفههایی که کتاب زبان داشتن ...
هیچ کدوم زبان ژاپنی نداشت.
یکی گفت نرم افزار کامپیوتر داریم، که الان تمام کردم.
نهایت رسیدم به انتشارات جنگل، یه کتاب داشت: "ژاپنی برای سفر".
این رو گرفتم. جملهها و کلمهها رو با هیراگانا و کاتاکانا نوشته.
تلفظ و معنی رو هم فارسی گذاشته.
حیف که CD نداره برای تلفظ. ولی خب لازم بود.
مشابه همچین کتابی رو برای زبان ایتالیایی داشتم.
دیگه حوصله گشتن نداشتم ... یعنی کمبود خواب فشار آورده بود اساسی.
برگشتم خونه. 16:30 گذشته بود که ناهار خوردم.
حالا احتمالا دو مرتبهی دیگه برم نمایشگاه. بستگی به اوضاع داره.
این بود ماجراهای من و نمایشگاه کتاب!
https://www.tribunezamaneh.com/wp-content/uploads/2015/10/pashimani.jpg
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
اصلا وقتی به چهارشنبه عصر می رسم.
همه ش به خودم فحش میدم.
خودم کردم که لعنت بر خودم باد...
چقدر زود به زود پنجشنبه و جمعه میاد؟
چرا اینقدر زود تمام میشه روزهای هفته!
تم تم
با توجه به این که تلگرام وضع مشخصی نداره.
و میشه گفت فعلا همه چی روی هواست، برای همین، تم تم عضو شدم.
نسخه وب داره.
نسخه دسکتاپ هم داره.
نیازی نیست نسخه گوشی بگیری تا عضو بشی.
نسخه دسکتاپ نصب کن، با همون عضو بشو.
زیاد نگشتم داخلش.
هر وقت کمرم بهتر شد، تونستم مدت زیاد بنشینم، یه کاری ش می کنم.
و صد البته که نیاز به قندشکن داره.
گند نزنن
امیدوارم به خاطر تلگرام، گند نزنن به وضع بلاگر.
طوری نشه که دیگه سایفون باز نشه.
من نمی خوام این وبلاگ چند روزه م رو از دست بدم.
می دونی درست کردن آرشیو چقدر حوصله و وقت میخواد؟
الان این موضوع، بزرگ ترین نگرانی من است.
همین که گفتم یه وقت برنامه ها از کار بیافته.
http://www.youtube.com/watch?v=_Uwb244ck5k
گوشی جدید
یه چند روزی هست به دنبال گوشی هستم.
یه چی معمولی، ولی خوب.
و صد البته نه هر برندی.
سونی، سامسونگ، ال.جی.
بین این سه تا.
ولی نهایت تا 750 می خواد هزینه بشه.
فعلا چیزی پیدا نکردم.
سونی از 800 شروع میشه.
چقدر پیدا کردن گوشی، به خاطر محدودیت مالی، سخت است.
تازه، برای خودم تبلت می خوام.
ولی الان هیچ پولی ندارم که بتونم تبلت بگیرم.
کمک هزینه هم بهم نمیدن.
هی روزگار
دو بونگ سون
سریال کره ای (Strong Woman Do Bong Soon) رو دیدم.
خیلی جذاب بود.
بسیار خوشم اومد.
پلیسی، قدرت فوق العاده، کمدی، عشقولانه.
خیلی باحال بود.
از کاراکتر اصلی (دو بونگ سون) خیلی خوشم اومد.
یه عالمه کار دارم
خبر اومد که مانگا ماکی: ماحراهای سندباد تمام شده.
فعلا تا 142 اومده بود که ترجمه ادیت شده.
نتونستم پیدا کنم که چند چپتر دیگه داریم تا پایان.
این یکی از کارهای آنگویینگ است که ادیت کاملش دست من است.
یوهاهاها.
درسته انجمن تعطیل است.
ولی باید کارهایی که دارم رو انجام بدهم.
میترسم نسخه انگلیسی، به بهانه پایان کار، شونصد چپتر با هم منتشر کنه.
من هم تنبل.
http://www.hallaminternet.com/assets/URL-tagging-image.png
لینکها
یکی از بزرگترین مشکلات، لینکهای دانلود است.
پستهای مربوط به "معرفی و لینک دانلود انیمهی... "
"معرفی و لینک دانلود مانگا... "
"معرفی و لینک دانلود سریال... "
و غیره...
معمولا یه لینک دارن که مطلب مربوط بهشون از وبلاگ (همون که حذف شد) است.
اگه فصل دومی داره، اگه در موردش وراجی کردم و...
این جور لینکها، کار نمیکنه.
و چون پست قدیمی است، احتمال حذف شدن لینکهای دانلود هم وجود داره.
و اصلا وقت نمیکنم لینک جدید پیدا کنم و...
ولی لااقل بخش معرفیش هست.
خیلی سخته بخوایی از صفر شروع کنی.
هی روزگار...
https://static.lafeltrinelli.it/static/backside/xl/694/5456694_354140.jpg
درست کردن آرشیو
دارم پست های سال 97 رو میگذارم در وبلاگ.
حالا این تمام بشه.
برم سراغ پست هایی که 2018 گذاشتم.
فقط موندم، آرشیو رو بر اساس تاریخ درست کنم؟
من در ماه آوریل این وبلاگ رو ساختم.
بخوام آرشیو قبلی رو، ذره ذره برگردونم، باید تاریخهای قبلی هم بگذارم.
یعنی ضایع نیست اینجا آرشیو از 2004 تاریخ بخوره؟
آخه خیلی مسخره است، مطلبی که برای بهمن ماه بوده، بیافته این ماه.
همممممم.
باشه.
تصمیم گرفتم.
آرشیو بر اساس تاریخ همون پستی که دارم، درست میکنم.
اگر مطلبی که دارم، برای 24 فوریه 2006 است، بره در تاریخ خودش.
این طوری منطقیتر است.
البته شاید بخش اخبار قدیمی رو بیخیال بشم. حالا باید دید شرایط چی جوری میشه.
ولی واقعا کار سختی است و حوصله میخواد.
پرندهها
احساسات ضد و نقیض دارم.
دیگه حوصلهم نمیکشه پرندهها رو نگه دارم.
تمیز کنم.
گفتم ردشون کنیم برن.
قفسها و بقیه لوازم هم بدیم بره تا دیگه چیزی نگیریم.
ولی دلم نمیاد.
https://www.fardanews.com/files/fa/news/1391/3/21/96960_459.jpg
دو تا از فنچها، جوجههای خودمون هستن.
از وقتی در تخم بودن، جلو چشم خودم بودن.
پدرشون هم هنوز هست.
https://media.mehrnews.com/d/2017/06/18/4/2490460.jpg
سهره هم از وقتی جوجه بود، دارم.
ولی دیگه اعصاب نگهداری ندارم.
باید وابستگیهام رو کمتر بکنم.
یکی از نگرانیهای بزرگم این است که، اگه یه وقت زلزلهیی، چیزی بشه، من اینا رو چی جوری ببرم با خودم؟
تو قفس زندگی کردن و بزرگ شدن.
نمیتونن درست پرواز بکنن.
نگرانم...
برای همین نمیشه درب قفس باز کرد بهشون گفت: پرواز کنین برین.
تازه وسط این همه ساختمون.
نگران این هم هستم که، ممکن است دست کی بیافتن.
ترجیح میدم یه پارک پرنده پیدا کنم.
آزادشون کنم.
ولی نمیتونن درست پرواز بکنن.
فکرم سر این موضوع درگیر است.
https://burabacio.files.wordpress.com/2016/04/foto4.jpg
مراحل آپدیت کردن وبلاگ
اول از همه دنبال مطلب میگردم.
یه فایل Notepad باز میکنم. آدرس عکس مطلب رو کپی میکنم.
بعدش تیتر مطلب رو کپی میکنم.
این فایل Notepad رو با همین تیتر مطلب ذخیره میکنم (به صورت UTF)
بعد متن رو کپی میکنم.
در نهایت آدرس مطلب رو کپی میکنم.
فایل رو ذخیره میکنم.
شونصد تا مطلب این طوری آماده میکنم.
حالا یک فایل Word باز میکنم.
تنظیمات انجام میدم (فونت / قلم / رنگ / فاصله از کنارهها / فاصله بین خطوط و ...).
جدا کنندهی مطالب هم میگذارم.
معمولا از یک خط کاراکتر @ هایلایت شده استفاده میکنم.
حالا، دونه دونه، اون فایلهای txt رو باز میکنم.
مطالب رو دونه دونه انتقال میدم.
تیترها رو درست میکنم. لینکها رو درست میکنم.
بعد که همهی txtها تمام شد، کل فایل Word رو انتخاب میکنم.
دوباره فونت و رنگ و ... رو ست میکنم. تا اگه یه وقت چیزی قاطی شده بود، درست بشه.
بعدش دوباره آنلاین میشم.
میام وبلاگ رو آپدیت میکنم.
میشه گفت برای همین، آرشیو نسخهی پرشین بلاگ رو این طوری دارم.
آرشیو بلاگر رو هم داخل فایل Word دارم.
ولی متأسفانه آرشیو بلاگ اسکایی رو این طوری ندارم.
اینا مراحلی بود که من برای آپدیت کردن وبلاگ انجام میدهم. :D
http://4.bp.blogspot.com/-II1XM4-14XU/TfeDbGrm1lI/AAAAAAAA5ys/V-Kuw9Mmrsg/s400/City%2BHunter.jpg
شکارچی شهر
وووااااااااایییییییییییییییییییی
آدم استرس میگیره با بعضی از قسمتها.
داشتم قسمت 17 رو نگاه میکردم.
چقده منتظر بودم شکارچی بیاد و پدرش رو نجات بده.
تا این برسه خونه، من داشتم سکته میزدم.
ولی این که پدر واقعیش رئیس جمهور باشه، خیلی حرف است.
ووواااااااااااااایییییییییییییییییی
اصلا خیلی شوکه کننده بود.
نکنه برای همین رئیس جمهور، مادرش رو میشناخت.
وای وای وای
برای همین، عادات غذایی هر دوتاشون یکی است.
چقده بازیگر آشنا داره.
همین مونده بود دیگه ... معتاد سریال کرهای بشم.
هی روزگار ...
تا اینجای کار، که بسیار راضی بودم از سریال.
انگاری قبلا لینکهای دانلود رو گذاشته بودم در وبلاگ.
فقط کافی است، این پست رو بعدا بهش اضافه کنم. :D
یوهاهاها.
وووووووووااااااااااااااااایییییییییییییییییییییی
قسمت 19 رو دیدم.
یعنی باید زار زار گریه کنم.
اون پسره دادستان بود، کُشته شد.
شکارچی شهر هم نتونست نجاتش بده!
خیلی ناجوانمردانه کشته شد! خیلی ...
دارم قسمت آخر رو میبینم. همه به طرف هم اسلحه گرفتن.
یون سانگ میخواد خودش رو بکشه تا انتقام تمام بشه.
رئیس جمهور آمادهس که بمیره. به خاطر قولی که به جی پیو داده بود.
ولی یون سانگ جلوی تیر میره و زخمی میشه.
کیم نانا هم جی پیو رو میزنه.
و من اینجا دارم به کیم نانا فحش میدم...
محافظ ها اومدن داخل.
جی پیو جلوی همه محافظ ها به دروغ گفت که شکارچی شهر است.
و اینطوری یون سانگ رو نجات داد.
ولی خشاب اسلحه رو خالی کرد و به طرف محافظ ها رفت.
اونا هم با هم شکلیک کردن ...
چقدر دردناک!
+ معرفی و لینک دانلود سریال کرهای «شکارچی شهر || City Hunter»
https://www.youtube.com/watch?v=JjVLr7WXsYY&list=PLO-BPcT6K-72x4t95f_iNnm0juPbS3U5b
نکته: لینکهای مربوط به وبلاگ قبلی، کار نمیکنه.
http://lh6.ggpht.com/-cuntdncPMII/TiMb2A9SzSI/AAAAAAAAGdk/yuqAEZyiLW4/s1600/9004263.jpg
وقت نکردم
مثلا دیروز گفتم، قالب عوض کنم.
ولی اصلا وقت نکردم برم چک کنم.
هی روزگار...
ناراحت شدم
دیشب لیگ قهرمانان اروپا بود.
بازی برگشت، یک هشتم نهایی.
یوونتوس - رئال مادرید
تلافی بازی رفت رو درآوردیم.
ولی در کمال ناباوری، در وقت های اضافه، پنالتی به نفع رئال.
اخراج بوفون.
گل زدن رونالدو.
حذف یوونتوس.
دیشب از موقع کارت قرمز، بازی رو نگاه کردم.
تا وقتی داور سوت زد.
خیلی ناراحت شدم از حذف یوونتوس.
هی روزگارررر.
باز خوب است رم رفته بالا.
ترجیح میدم فینال بین بایرن مونیخ و رم باشه.
رئال حذف شده باشه.
ریختش رو نبینم.
کلا با تیمهای اسپانیایی مشکل دارم.
http://www.pourali.net/PIX/karma-2.jpg
هر چی بگم، کم گفتم
خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
از ماست که بر ماست...
http://img8.irna.ir/1396/13960519/82626812/n82626812-71796611.jpg
خنک شدن هوا
همممم
یه چند وقتی است که هوا خنک تر شده.
البته من هم تغییر کردم.
احساس می کنم که سرمایی شدم.
نمی دونم.
قبلا که جوان بودم، گرمایی بودم.
ولی حالا...
پس واقعا هر چی سن بالاتر میره، اوضاع جسمانی بدتر میشه.
تغییرات هم می کنه.
برم آمار بگیرم از چه سنی میانسال حساب میشی.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/2/26/ShoujoC_logo.jpg
کوزت
یادم باشه، ساعت 15:30 شبکه پویا، دوبله فارسی انیمه کوزت رو داره.
ورژن جدید است.
انگاری از قبل عید شروع کرده.
دو روز در هفته میده.
داستان رسیده به جایی که، کوزت و ژان وال ژان، در پاریس زندگی می کنن.
دوباره سروکله ژاور پیدا شد.
اینا از خونه شون فرار کردن.
امروز بقیه ش رو داره.
پنجشنبه و جمعه، ساعت 15:30، شبکه پویا.
http://images.farnet.ir/2015/07/sony-mobile.png
زرنگ شدم؟
چیه؟
تعجب کردین این چند وقت، دارم وراجی میکنم؟
خب راستش، دراز کشیدم.
گوشی دستم است.
دارم در برنامه Note گوشی تایپ می کنم.
بعد این نوت ها رو، با ایمیل به خودم می فرستم.
بعد که بروم پشت سیستم و ایمیل چک کنم.
این نوت ها رو تنظیم می کنم برای وبلاگ.
بعد هم وبلاگ آپدیت میکنم.
فعلا این شیوه جذابیت داره.
تا زمانی که دوره وراجی کردن تمام بشه.
هاهاها