جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

شلدون (1)

 

 

شلدون (1)

 

دارم قسمت دوم از فصل نهم سریال Big Bang Theory رو می بینم.

رسید به صحنه یی که شلدون (عشقم :D) به پنی پیشنهاد داد، تو هم می تونی یه نفر دیگه رو بــبـــوســـی! تا تلافی کار لئونارد در بیاد. پنی هم گفت فکر خوبی است. بعد شلدون اعلام کرد که مجرد است و ...

ااووووفففففففففففف، شلدون!!!!!!!!!!!!

جان ِ من؟!؟!!؟!؟ خواب بود؟ لئونارد داشت خواب می دید؟؟؟؟

نههههههههههههههههههههههههههههههه

 

 

بعد از مدت ها

 

بعد از مدت ها

 

بالاخره بعد از مدت ها کتاب (سیرک مرگبار - لمونی اسنیکت) رو خوندم.

به جون ِ خودت، آخرش این «کنت الاف» موفق میشه همه ی ثروت بودلرها رو بالا بکشه.

ببین هر دفعه با چه فاجعه هایی روبرو میشن.

البته اگه یه هویی در انتهای داستان، این سه تا بچه موفق بشن «کنت الاف» رو نابود کنن، یه خورده داستان غیر واقعی میشه.

من دارم درمورد آینده ی کتاب ها حرف می زنم.

حتی نمی دونم کتاب بعدی ش نوشته شده یا چاپ شده، یا ترجمه شده یا نه.

خبری ندارم.

بخواد سیر منطقی این جلدهای قبلی رو طی  کنه، در نهایت باید بودلرها نابود بشن.

البته در کمال تأسف. ولی روند داستان خوب میشه.

= = = = = = = =

یادم باشه یکشنبه زنگ بزنم کتابخونه، کتاب ها رو تمدید کنم.

هنوز یکی از کتاب ها رو نخوندم.

اسم کتاب «ژرفای زندگی» اثر جوی فیلدینگ است. قبلا از این نویسنده، یک کتاب دیگه هم خونده بودم. امیدوارم این یکی هم مثل کتاب قبلی، خوب باشه.

 

 

 

 

اعصاب مصاب ندارم هااا

 

 

اعصاب مصاب ندارم هااا

 

 

چیه؟

امروز از دنده ی چپ بلند شدی؟

از وقتی که اومدی خونه، هی داری به من گیر می دی.

من اعصاب مصاب ندارم هااا

چی کار  به پرنده های من داری؟ چی کار به من داری؟

آره، من آدم نیستم.

به من چه.

من خودم خیلی قاطی هستم و زود سگی میشم.

امروز هم که دائما داری روو اعصاب من یورتمه میری.

 

 

خوندن مجدد توانایی

 

 

خوندن مجدد توانایی

 

بعد از مدت ها دارم یه انیمه می بینم.

شروع کردم به دیدن انیمه ی Nanatsu no Taizai.

قسمت پنجم رو هم دیدم.

 

 

جالبناک است! خوشم اومده تا حالا.

می دونم مانگا ش هم در حال ترجمه و ادیت است.

 

 

نقش اولش میلوداس، کاپیتان گروه گناهان کبیره!

حیف که خیلی قیافه ی بچگونه یی براش گذاشتن.

یعنی زیادی بچگونه می زنه.

ولی منحرف است.

ها ها ها

این شاهدخت الیزابت هم که دیگه خیلی تعطیل است.

اصلا حالیش نیست که میلوداس داره شیطنت های ناجور می کنه.

دوزار درک و اطلاعات نداره این شاهدخت محترمه.

 

= = = = = = =

 

دیشب دوباره نشستم مانهوا توانایی || Ability رو خوندم.

فقط 60 قسمت ازش اومده.

بعدش دیگه رسما رفته تعطیلات :D

حالا خوبه که مانگاکا، همچنان مانهوا نجبا || Noblesse رو ادامه میده.

اگه قرار بود این یکی رو هم قطع کنه، من کلی لعن و نفرینش می کردم.

البته گفته میخواد در آینده یی بسیار دور، ادامه ی Ability رو بنویسه.

تقصیر خودش است.

برای چی هم زمان دو تا کار رو شروع می کنی آخه!

ایشششش

 

 

 

 

بیماری

 

 


 

مهره های کمرم ذوق ذوق می کنه.

زانوی پای راستم خیلی اوضاع ش خراب است.

خیلی سخت می شه که خم ش کرد!

وقتی می خوایی چهار زانو بشینی، درد می گیره.

دوباره که بخوایی به حالت قبل برگردی، درد می گیره.

نشستن روی صندلی هم سخت شده.

هم به خاطر مهره های کمرم، هم به خاطر زانوم.

الان هم که چشمام به زور باز میشه.

خواب درست درمونی هم که ندارم.

عجباااااااااااااااااااااا

 



خوشم نمیاد

 

 

خوشم نمیاد

 

سلام.

معلوم نیست تازگی ها چی شده.

وقتی از توی Word می خوام کپی کنم اینجا، حروف انگلیسی ش نمی افته.

یا ناقص کپی میشه.

کسی می دونه چرا ادیتور بلاگ اسکایی این طوری شده؟

الان انیمه هایی که معرفی کردم، ناقص افتادن.

کلمه های انگلیسی ش ناقص است.

خوشم نمیاداین طوری.

اه اه اه

 

 

ریسه رفتم از خنده

 

 

ریسه رفتم از خنده

 

قسمت 13 از انیمه ی Akame ga Kill! رو دارم می بینم.

الان یه صحنه یی بود، که شبیخون شب، جلسه ی اضطراری شون تموم شد.

بعد سو سان دیگه طاقت نیاورد و داد زد:

{{

... تاتسومی

یه چیزی هست که میخوام بت بگم

زیپت بازه! دیگه نمیتونم تحمل کنم.

پس خودت ببندش.

}}

یعنی ریسه رفتم از خنده. یادم رفته بود سو سان، این نیروی جدید یه نموره وسواسی است :D

یه صحنه ی خنده دار دیگه هم داشت.

موقعی که گروه پایتخت، رفتن شکار هیولا و قرار بود یه سری رو زنده نگه دارن برای تحقیق!

وقتی یه سری رو گرفتن، دختره کورومه چان (خواهر آکانه چان) همچین دهنش آب افتاده بود.

فرمانده سرش داد زد که اینا خوردنی نیستن.

اصلا یه وضعی

اینم یادم رفته بود که کورومه چان و آکامه چان، فقط در حال خوردن هستن!

 

 

 

کند ذهن

 

 

کند ذهن

 

مانگا DragonBall رو بالاخره تموم کردم.

کلا راضی بودم ازش.

= = = = =

احساس کند ذهنی می کنم.

نمی دونم چرا یاد نمی گیرم.

اصلا چیزی درک نمی کنم.

نمی خوام پول کلاس بدم.

یه سری آموزش هم نگاه کردم، ولی در مرحله ی صفر موندم.

از درک و توانایی های من خارج است.

من واقعا مشکل دارم.

اه اه اه

 

دیدن انیمه های SAO 2 & Beelzebub

 

دیدن انیمه های SAO 2 & Beelzebub

 

خب، انیمه ی Sword Art Online II رو دیدم.

به اندازه ی فصل اول خوب نبود.

هر چند، دقیقا مثل فصل اول، فقط نیمه ی اول انیمه ی خوب بود.

یادم است توو فصل اول، وقتی که تونستن از بازی خارج بشن و کیریتو پیروز شد، تا همین جا خوب بود.

بعدش که رفتن توو یه بازی دیگه و ... خوشم نیومد.

این سری هم، همین طور.

اون قسمت های اول که مربوط به رفتن کیریتو به بازی تفنگی بود، خوب بود.

ولی بعدش که دوباره برگشتن توو این یکی بازی، خوشم نیومد.

حیف شد.

= = = =

الان هم شروع کردم به دیدن انیمه ی Beelzebub!!!

مانگاش خیلی جالب تر بود.

هر چند، قسمت هایی دیدم اینجا، که توو مانگا نبود، ولی جالب بوده داستان.

دارم قسمت 13 رو می بینم.

60 قسمت داره این انیمه. خب مانگا ش هم طولانی بود.

آدم رو وسوسه می کنه، دوباره دور تکرار بزنم براش :D

= = = =

 

 

عشقولانه خوندن

 

 

عشقولانه خوندن

 

اون کتابی که خونده بودم و در پست قبلی معرفی کردم، یه سری جمله های قشنگ داشت که بخوام بنویسم.

ولی دیدم حس ش نیست.

بعدش هم زیادی عشقولانه بود داستان، کلا دپرس میشه آدم.

من نباید عشقولانه بخونم.

باید یه چی بخونم که درش جنایت و کشت و کشتار و اینا باشه.

یا فانتزی باشه.

آخه عشقولانه خوندن اعصاب و روان من رو داغون می کنه.

 

ویروس و سوسک

 

 

 

« ویروس و سوسک »

 

 

حرف اصلی

 

می دانم

 

اندوه مرگ من ، کسی را درهم نخواهد شکست

 

و باور دارم که روز مرگ ِ من

 

شادی بزرگتری از روز میلادم

 

برایشان

 

به ارمغان خواهد آورد ....

 

- لرمانتف -

 

 

ویروس بیچاره شده ، رفته پی ِ کارش !

 

می خواستم اول یه چیزایی تعریف کنم ، ولی الان این قده بیچاره شدم که نگووووووووووو . آخه یکی نیست بگه : ویروس ! تو رو چه به امتحان استخدام ادواری ! هان ؟ نه خداییش ! من از کجا می دونستم که این مدلی میشه ! عجب غلطی کردم شرکت کردم ها! بابام رفت کارت بگیره ، یادم بود که تو سه گروه شرکت کرده بودم ، بعد یه هویی سه تا کارت شده ، در سه جای مختلف ! ای ویروس بد بخت ِ بیچاره ی فلک زده ! برا همینه الان اومدم آپدیت کنم ! فردا صبح ( 5 شنبه ) ساعت 8:30 تا نمی دونم چند امتحان دارم ! یکی دیگه جمعه صبح همین ساعت و یکی دیگه جمعه بعد الظهر ساعت 15:30 ! آخه یه رحمی ! یه شفقتی !  من گناه دارم به خدااااااااااااااااااااااااا

مجبورم نصفه شب از خواب بیدار شم به خاطر امتحان ! « پری » من الانه بد جوری پشیمونم از این که شرکت کردم ! حیف نمی شه دودر کرد ، کلی بالاش پول دادم ! ای خداااااااااااااااااااااااااااااااا

دیدم این خیلی مهم است برا همین اول گفتم .

 

کامپیوتری :

 

:: انجام انواع کار با تصاویر دیجیتالی توسط : Ashampoo Photo Commander 3.02 ::

 

Ashampoo Photo Commander 3 محصولی دیگر از کمپانی Ashampoo نرم افزاری قدرتمند در زمینه ی سازماندهی , ویرایش , مدیریت و انجام دیگر عملیات چند رسانه ای با تصاویر می باشد. توسط این محصول به آسانی و سرعت هر چه بالاتر می توانید تصاویر درون دیسک سخت خود را مشاهده و در عین حال ویرایش نمایید . مستقیما آنها را میتوانید توسط همین نرم افزار بر روی CD و یا DVD به صورت Slide Show رایت نمایید و یا آنها را بر روی Website خود Upload نمایید ! علاوه بر مدیریت و ویرایش حرفه ای این نرم افزار در کار با تصاویر , توانایی ساخت تصاویر متحرک GIF و گرفتن عکس به صورت Snapshot از صفحه ی مانیتور را داراست. دارای 2 حالت Easy و Expert برای مبتدی ها و حرفه ای هاست . در بخش چاپ نرم افزار تصاویر را با کیفیت بالا میتوانید از طریق پرینتر به چاپ برسانید. توانایی بهینه سازی فایلهای JPG برای کاهش حجم آنها را داراست و بیش از 50 فرمت صوتی و تصویری و ویدیویی را پشتیبانی می نماید .برای کسب اطلاعات دقیق تر در مورد این محصول سری به این صفحه بزنید .

Ashampoo Photo Commander را میتوانید از اینجا :

دانلود کنید نسخه ی 3.02 را با حجم 10.6 مگابایت

تصویری از محیط برنامه

 

 

عملیات جمیزباندی ویروس !

 

جونم برای خودم بگه که آره ، چند شب پیشا ، در اتاق رو باز کردم که بیام برم کامپیوتر ، بعد یه هو دیدم چی داداش ؟ یه سوسکه همچی همچی زشت از جلوم رد شد و رفت ! حالا نه این من اصلا ً نمی ترسم از این سوسکا ، طبق یه سری عملیات تعقیب و گریز جیمزباندی ، سوسکه رو تو حموم گیر انداختم ! البت شونصد بار با بمب افکن های F16 بهش حمله کرده بودم ها ، ولی از رو نمی رفت ! انگار موتور هزار سوار شده بود ! دیگه حوصلم رو سر برد ، منم با مگس کش زدم تو سرش ! طفلی دست و پاش رفت هوا ! خب نه این که به من می گن : روح ِ لطیف بشری ، انسان دوست ( اینا رو پری بهم گفته بوده ، حسود هرگز نیاسود ) هی رو این طفلی سم می زدم ، بعدش با نوک مگس کش هم می زدم رو پاش !

آخهههههههه ، طفلی سوسکه ، بعد از تحمل شکنجه های بس بسیار ، دار فانی را وداع گفت !

عذاب وجدان ؟ نه ! من عذاب وجدان ندارم !

 

توصیه

 

کتاب [ داستان ِ بازی ] اثر سیدنی شلدون رو بخونین بد نیست . اونایی که از همین نویسنده کتاب [ خط  ِ خون ] رو خوندن ، بگم تو همون مایه هاس ، ولی بهتره و بیشتر ! من که خوشم اومد .

پ . ن : پیروزی تیم ملی نوجوانان ( والیبال ) هم تبریک میگم .

 

 

 

 

آینده ی من!!

 

 

 

سلام.

راستش نمی دونم چی شد که همچین شد.

ولی چند دقیقه ی قبل، یه نمایی از آینده م رو دیدم.

آینده یی نه چندان دور.

من کارتن خواب شدم!

من هیچی نداشتم. فقط یه کوله پشتی که همه ی زندگی م تووش است.

حتی پول غذا نداشتم.

من استرس گرفتم.

حالا که فکر می کنم، خیلی امکان ش زیاد است که من در آینده یی نه چندان دور، توو خیابون بخوابم، توو پارک ها بخوابم.

من نمی دونم باید چی کار کنم.

من از پسش بر نمیام.

من یه بچه سوسول وسواسی و در پر قو بزرگ شده، از پس آوارگی بر نمیام.

این موضوع با رفتن به جزیره ی مخصوص خودم، خیلی فرق داره.

این که اینجا بمونی و آواره بشی، با این که بری یه جزیره دور از انسان ها زندگی کنی، زمین تا آسمون فرق داره.

این که اینجا، حتی نمی تونی غذا بخری.

این که همیشه کثیف باشی.

اون وقت تازه با این شرایط، با لباس های کهنه یی که تنت است، کجا می تونی بری دنبال کار بگردی که لاااقل بتونی پول واسه غذا داشته باشی و گدایی نکنی.

وقتی توو فرم های مصاحبه باید آدرس منزل بنویسی، چی می خوایی بنویسی؟

بنویسی پارک فلان؟! یا حیاط بیمارستان؟ یا ...

این که از بچگی، بدون امکانات بزرگ بشی و کارتن خواب باشی، با این که بعد از سی و خورده یی سال، این طوری بشی، خیلی فرق داره.

در خودم توانش رو نمی بینم که بتونم طاقت بیارم.

هییییییی

چه آینده ی یهویی بود که دیدم! نه؟

تا حالا این طوری آینده رو ندیده بودم.

آینده ی من، همیشه مرگ راحت بود.

ولی حالا دارم جور دیگه یی آینده م رو می بینم.

توو همین چند دقیقه!

 

 

نوشته شده توسط ویروس - جمعه مورخ 28 فروردین 94

 

 

 

قسمت یازدهم دیدم

 

 

The Big Bang Theory S08E11

 

قسمت یازده از فصل هشتم این سریال رو نگاه کردم.

آی که چقده من این کاراکتر «شلدون کوپر» را دوست می دارم :D

ها ها ها، بچه م از کریسمس بدش میاد! چقده افکارجالبی داشت.

اگه برای ایمی کادو بخرم و اون نخریده باشه (طبق قرارداد، کادو دادن ممنوع بوده)، شرمنده و ناراحت و ... میشه و من پیروز میشم و دیگه مجبور نیستم در هیچ کدوم از جشن ها شرکت کنم.

چی جوری پنی حاضر شده با لئونارد نامزد کنه؟ نه، واقعاً؟!

درسته که دانشمند است و ... ولی هیچی حالیش نیست.

ولی از این گروه دیوانه که عاشق کمیک هستن، با هم خوشم میاد.

فقط ترجیح می دادم کاراکتر نقش ایمی رو یه نفر دیگه بازی می کرد. نمی دونم چرا.

چرا من اون اوایل از این سریال خوشم نیومده بود؟ من از فصل سه به بعد دارم تماشا میکنم.

شاید لازم باشه اون فصل های اول رو هم بگیرم و ببینم.

 

 

افکار شیطانی

 

 

سلام.

در حال حاضر پر از افکار شیطانی هستم.

بله، بله!

قراره نقشه های بسیار شومی برای یه بنده خدایی بکشم.

بله، بله! 

این جوریاس!

به من میگن: «ویروس»

 

 

ثبت نام در دنیای انیمه

 

 

ثبت نام در دنیای انیمه

 

سلام. 

دوستانی که تمایل دارند در سایت http://forums.animworld.net/ عضو شوند، می توانند از روز شنبه مورخ 13/10/93 به مدت یک هفته به سایت مراجعه و ثبت نام کنند. 

ثبت نام فقط یک هفته فعال می باشد. 

یادتون باشه، معرف رو هم DataBus بنویسین.

 

 

نیاز به خواب شدید

 

 

نیاز به خواب شدید

 

سلام.

الان دوره ی کم خوابی و نیاز به خواب شدید است.

دیشب (یعنی امروز صبح) ساعت 2:30 از پشت کامپیوتر بلند شدم.

تا 3 خورده یی، داشتم با گوشی، مزرعه م رو چک می کردم (بازی Hay Day).

بعدش تا 4 خورده یی وول وول خوردم.

بعد خوابم برده تا 9 صبح! پاشدم رفتم این ور اون ور، دوباره خوابیدم تا 11 خورده یی.

یعنی بیدارم کردن، وگرنه می خوابیدم.

الان هم با چشم بسته نشستم پشت سیستم.

خواب و منگ هستم. برای همین نمی تونم کتاب بخونم، یا انیمه ببینم.

همین که دارم تایپ می کنم، شاهکاری هستم واسه خودم.

دیگه ... فکرم الان این جا نیست.

بای بای

 

نوشته شده توسط ویروس - یکشنبه 30 آذر 1393

 

21 دسامبر 2014

 

توجه! توجه!

 

توجه! توجه!

 

این صدای آژیر قرمز است که می شنوید.

بعد از شنیدن آژیر (خوندن این پست) دست به کار بشید.

 

قابل توجه دانشجویان و علاقه مندان محترمه و محترم.

چی میگم؟ صبر کن! 

 

اول بگم که این پست برای یک مدت، پست ثابت وبلاگ خواهد بود.

حالا بریم سر اصل موضوع!

 

آهایی اونایی که با زبان های انگلیسی / عربی / اسپانیایی / ژاپنی / کره یی / چینی آشنایی دارین!

اونایی که بلد هستین ترجمه کنین!

بشتابید، بشتابید، برای تقویت زبان مورد نظر خودتون هم که شده، بیایید در کار زیرنویس کردن انیمه ها و ترجمه مانگاها کمک کنید! 

 

یه عالمه انیمه وجود داره که ترجمه نشده به فارسی، و من به خاطر این موضوع نتونستم نگاه کنم.

یه عالمه مانگا / مانهوا / کمیک هم وجود داره که نیازمند ترجمه است تا من بشینم بخونم.

 

پس دست بجنبونین! آستین بالا بزنین! یه کمکی بکنین! خب مگه چی میشه؟ یه عمل مثبت انجام بدین!  

 

بیایین عضو تیم ترجمه ی AnimWorld بشین! یه ثواب بزرگی می کنین!

بعدش مانگا ترجمه کنین، انیمه زیرنویس کنین! خب مگه چی میشه؟!

من اینجا نشستم و منتظر زیرنویس فارسی و ترجمه موندم، خب نیرو کم داریم دیگه! 

 

یعنی خیلی حرف است هاااا! «ویروس»، یعنی من، کلی براتون دعای خیر خواهم داشت! بله! 

 

من مخصوصاً زبان های دیگه یی رو غیر از انگلیسی گفتم، چون خودم سایت هایی می شناسم که زیرنویس ها و ترجمه ها رو به اسپانیایی داره، یا سایت هایی هستن که زبان اصلی (ژاپنی / چینی / کره یی) هستن. هنوز ترجمه به انگلیسی هم نشدن. 

 

به نظر من، برای بچه هایی که دانشجوی زبان ژاپنی و ... هستن، خیلی خیلی مفید است.

خیلی از برو بچ که به وبلاگ من میان و علاقه به انیمه و مانگا دارن، در سایت AnimWorld عضو هستن، برای همین، فقط کافی است برین تست ترجمه رو بدین! بعدش یه کمکی به من کردین :D

یعنی اگه خودم یکی از این زبان ها حالیم می شد و می تونستم ترجمه کنم، صنعت ترجمه رو می ترکوندم! حیف که من دوزار سواد ندارم! حیف!!!

شاید بگی که به انیمه و مانگا علاقه نداری، خب شاید برای تقویت زبان خودت، و یا فراموش نکردن، بتونی یه حرکتی بزنی.

آفرین بچه های خوب! من منتظرم ها! ببینم چی کار می کنین!

 

نوشته شده توسط ویروس - 29 آذر 1393

 

 

توجه ـ توجه

 

 

توجه ـ توجه 

 

   توجه ـ توجه     

این صدای آژیر قرمز است که می شنوید.

بعد از شنیدن آژیر (خوندن این پست) دست به کار بشید. 

 

             

قابل توجه دانشجویان و علاقه مندان محترمه و محترم.

چی میگم؟ صبر کن!  

اول بگم که این پست برای یک مدت، پست ثابت وبلاگ خواهد بود.

حالا بریم سر اصل موضوع! 

آهایی اونایی که با زبان های انگلیسی / عربی / اسپانیایی / ژاپنی / کره یی / چینی آشنایی دارین!

اونایی که بلد هستین ترجمه کنین!

بشتابید، بشتابید، برای تقویت زبان مورد نظر خودتون هم که شده، بیایید در کار زیرنویس کردن انیمه ها و ترجمه مانگاها کمک کنید!  

یه عالمه انیمه وجود داره که ترجمه نشده به فارسی، و من به خاطر این موضوع نتونستم نگاه کنم.

یه عالمه مانگا / مانهوا / کمیک هم وجود داره که نیازمند ترجمه است تا من بشینم بخونم. 

پس دست بجنبونین! آستین بالا بزنین! یه کمکی بکنین! خب مگه چی میشه؟ یه عمل مثبت انجام بدین!   

بیایین عضو تیم ترجمه ی AnimWorld بشین! یه ثواب بزرگی می کنین!

بعدش مانگا ترجمه کنین، انیمه زیرنویس کنین! خب مگه چی میشه؟!

من اینجا نشستم و منتظر زیرنویس فارسی و ترجمه موندم، خب نیرو کم داریم دیگه!  

یعنی خیلی حرف است هاااا! «ویروس»، یعنی من، کلی براتون دعای خیر خواهم داشت! بله!  

من مخصوصاً زبان های دیگه یی رو غیر از انگلیسی گفتم، چون خودم سایت هایی می شناسم که زیرنویس ها و ترجمه ها رو به اسپانیایی داره، یا سایت هایی هستن که زبان اصلی (ژاپنی / چینی / کره یی) هستن. هنوز ترجمه به انگلیسی هم نشدن.  

به نظر من، برای بچه هایی که دانشجوی زبان ژاپنی و ... هستن، خیلی خیلی مفید است.

خیلی از برو بچ که به وبلاگ من میان و علاقه به انیمه و مانگا دارن، در سایت AnimWorld عضو هستن، برای همین، فقط کافی است برین تست ترجمه رو بدین! بعدش یه کمکی به من کردین :D

یعنی اگه خودم یکی از این زبان ها حالیم می شد و می تونستم ترجمه کنم، صنعت ترجمه رو می ترکوندم! حیف که من دوزار سواد ندارم! حیف!!!

شاید بگی که به انیمه و مانگا علاقه نداری، خب شاید برای تقویت زبان خودت، و یا فراموش نکردن، بتونی یه حرکتی بزنی.

آفرین بچه های خوب! من منتظرم ها! ببینم چی کار می کنین!

 

 

 

حسش نیست

 

 

سلام  

راستش می خواستم آپدیت کنم، ولی دیدم حوصله ندارم.  

تنبل هم خودتی. 

حالا هر وقت که حس ش برگشت، شاید یه آپدیتی بکنم وبلاگ رو. 

فعلا بای بای.

 

هوای نا معلوم

 

 

هوای نا معلوم

 

سلام.

معلوم نیست این هوا چه مرگش است؟

چی میگم؟

خب نگاه کن، مثلاً باید هوا نشونه یی از آخر پاییز بودن، یا حتی زمستانی بودن ِ خودش رو نشون بده.

اون وقت، هوا صاف و آفتابی و گرم، که مجبور بشم درب بالکن باز بگذارم.

خب آخه اینم شد زمستون؟!

من برف می خوامممم! 

بله، الان از هوای محترم/محترمه شاکی هستم.