جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

خوندن مجدد توانایی

 

 

خوندن مجدد توانایی

 

بعد از مدت ها دارم یه انیمه می بینم.

شروع کردم به دیدن انیمه ی Nanatsu no Taizai.

قسمت پنجم رو هم دیدم.

 

 

جالبناک است! خوشم اومده تا حالا.

می دونم مانگا ش هم در حال ترجمه و ادیت است.

 

 

نقش اولش میلوداس، کاپیتان گروه گناهان کبیره!

حیف که خیلی قیافه ی بچگونه یی براش گذاشتن.

یعنی زیادی بچگونه می زنه.

ولی منحرف است.

ها ها ها

این شاهدخت الیزابت هم که دیگه خیلی تعطیل است.

اصلا حالیش نیست که میلوداس داره شیطنت های ناجور می کنه.

دوزار درک و اطلاعات نداره این شاهدخت محترمه.

 

= = = = = = =

 

دیشب دوباره نشستم مانهوا توانایی || Ability رو خوندم.

فقط 60 قسمت ازش اومده.

بعدش دیگه رسما رفته تعطیلات :D

حالا خوبه که مانگاکا، همچنان مانهوا نجبا || Noblesse رو ادامه میده.

اگه قرار بود این یکی رو هم قطع کنه، من کلی لعن و نفرینش می کردم.

البته گفته میخواد در آینده یی بسیار دور، ادامه ی Ability رو بنویسه.

تقصیر خودش است.

برای چی هم زمان دو تا کار رو شروع می کنی آخه!

ایشششش

 

 

 

 

بیماری

 

 


 

مهره های کمرم ذوق ذوق می کنه.

زانوی پای راستم خیلی اوضاع ش خراب است.

خیلی سخت می شه که خم ش کرد!

وقتی می خوایی چهار زانو بشینی، درد می گیره.

دوباره که بخوایی به حالت قبل برگردی، درد می گیره.

نشستن روی صندلی هم سخت شده.

هم به خاطر مهره های کمرم، هم به خاطر زانوم.

الان هم که چشمام به زور باز میشه.

خواب درست درمونی هم که ندارم.

عجباااااااااااااااااااااا

 



خوشم نمیاد

 

 

خوشم نمیاد

 

سلام.

معلوم نیست تازگی ها چی شده.

وقتی از توی Word می خوام کپی کنم اینجا، حروف انگلیسی ش نمی افته.

یا ناقص کپی میشه.

کسی می دونه چرا ادیتور بلاگ اسکایی این طوری شده؟

الان انیمه هایی که معرفی کردم، ناقص افتادن.

کلمه های انگلیسی ش ناقص است.

خوشم نمیاداین طوری.

اه اه اه

 

 

ریسه رفتم از خنده

 

 

ریسه رفتم از خنده

 

قسمت 13 از انیمه ی Akame ga Kill! رو دارم می بینم.

الان یه صحنه یی بود، که شبیخون شب، جلسه ی اضطراری شون تموم شد.

بعد سو سان دیگه طاقت نیاورد و داد زد:

{{

... تاتسومی

یه چیزی هست که میخوام بت بگم

زیپت بازه! دیگه نمیتونم تحمل کنم.

پس خودت ببندش.

}}

یعنی ریسه رفتم از خنده. یادم رفته بود سو سان، این نیروی جدید یه نموره وسواسی است :D

یه صحنه ی خنده دار دیگه هم داشت.

موقعی که گروه پایتخت، رفتن شکار هیولا و قرار بود یه سری رو زنده نگه دارن برای تحقیق!

وقتی یه سری رو گرفتن، دختره کورومه چان (خواهر آکانه چان) همچین دهنش آب افتاده بود.

فرمانده سرش داد زد که اینا خوردنی نیستن.

اصلا یه وضعی

اینم یادم رفته بود که کورومه چان و آکامه چان، فقط در حال خوردن هستن!

 

 

 

کند ذهن

 

 

کند ذهن

 

مانگا DragonBall رو بالاخره تموم کردم.

کلا راضی بودم ازش.

= = = = =

احساس کند ذهنی می کنم.

نمی دونم چرا یاد نمی گیرم.

اصلا چیزی درک نمی کنم.

نمی خوام پول کلاس بدم.

یه سری آموزش هم نگاه کردم، ولی در مرحله ی صفر موندم.

از درک و توانایی های من خارج است.

من واقعا مشکل دارم.

اه اه اه

 

دیدن انیمه های SAO 2 & Beelzebub

 

دیدن انیمه های SAO 2 & Beelzebub

 

خب، انیمه ی Sword Art Online II رو دیدم.

به اندازه ی فصل اول خوب نبود.

هر چند، دقیقا مثل فصل اول، فقط نیمه ی اول انیمه ی خوب بود.

یادم است توو فصل اول، وقتی که تونستن از بازی خارج بشن و کیریتو پیروز شد، تا همین جا خوب بود.

بعدش که رفتن توو یه بازی دیگه و ... خوشم نیومد.

این سری هم، همین طور.

اون قسمت های اول که مربوط به رفتن کیریتو به بازی تفنگی بود، خوب بود.

ولی بعدش که دوباره برگشتن توو این یکی بازی، خوشم نیومد.

حیف شد.

= = = =

الان هم شروع کردم به دیدن انیمه ی Beelzebub!!!

مانگاش خیلی جالب تر بود.

هر چند، قسمت هایی دیدم اینجا، که توو مانگا نبود، ولی جالب بوده داستان.

دارم قسمت 13 رو می بینم.

60 قسمت داره این انیمه. خب مانگا ش هم طولانی بود.

آدم رو وسوسه می کنه، دوباره دور تکرار بزنم براش :D

= = = =

 

 

عشقولانه خوندن

 

 

عشقولانه خوندن

 

اون کتابی که خونده بودم و در پست قبلی معرفی کردم، یه سری جمله های قشنگ داشت که بخوام بنویسم.

ولی دیدم حس ش نیست.

بعدش هم زیادی عشقولانه بود داستان، کلا دپرس میشه آدم.

من نباید عشقولانه بخونم.

باید یه چی بخونم که درش جنایت و کشت و کشتار و اینا باشه.

یا فانتزی باشه.

آخه عشقولانه خوندن اعصاب و روان من رو داغون می کنه.

 

ویروس و سوسک

 

 

 

« ویروس و سوسک »

 

 

حرف اصلی

 

می دانم

 

اندوه مرگ من ، کسی را درهم نخواهد شکست

 

و باور دارم که روز مرگ ِ من

 

شادی بزرگتری از روز میلادم

 

برایشان

 

به ارمغان خواهد آورد ....

 

- لرمانتف -

 

 

ویروس بیچاره شده ، رفته پی ِ کارش !

 

می خواستم اول یه چیزایی تعریف کنم ، ولی الان این قده بیچاره شدم که نگووووووووووو . آخه یکی نیست بگه : ویروس ! تو رو چه به امتحان استخدام ادواری ! هان ؟ نه خداییش ! من از کجا می دونستم که این مدلی میشه ! عجب غلطی کردم شرکت کردم ها! بابام رفت کارت بگیره ، یادم بود که تو سه گروه شرکت کرده بودم ، بعد یه هویی سه تا کارت شده ، در سه جای مختلف ! ای ویروس بد بخت ِ بیچاره ی فلک زده ! برا همینه الان اومدم آپدیت کنم ! فردا صبح ( 5 شنبه ) ساعت 8:30 تا نمی دونم چند امتحان دارم ! یکی دیگه جمعه صبح همین ساعت و یکی دیگه جمعه بعد الظهر ساعت 15:30 ! آخه یه رحمی ! یه شفقتی !  من گناه دارم به خدااااااااااااااااااااااااا

مجبورم نصفه شب از خواب بیدار شم به خاطر امتحان ! « پری » من الانه بد جوری پشیمونم از این که شرکت کردم ! حیف نمی شه دودر کرد ، کلی بالاش پول دادم ! ای خداااااااااااااااااااااااااااااااا

دیدم این خیلی مهم است برا همین اول گفتم .

 

کامپیوتری :

 

:: انجام انواع کار با تصاویر دیجیتالی توسط : Ashampoo Photo Commander 3.02 ::

 

Ashampoo Photo Commander 3 محصولی دیگر از کمپانی Ashampoo نرم افزاری قدرتمند در زمینه ی سازماندهی , ویرایش , مدیریت و انجام دیگر عملیات چند رسانه ای با تصاویر می باشد. توسط این محصول به آسانی و سرعت هر چه بالاتر می توانید تصاویر درون دیسک سخت خود را مشاهده و در عین حال ویرایش نمایید . مستقیما آنها را میتوانید توسط همین نرم افزار بر روی CD و یا DVD به صورت Slide Show رایت نمایید و یا آنها را بر روی Website خود Upload نمایید ! علاوه بر مدیریت و ویرایش حرفه ای این نرم افزار در کار با تصاویر , توانایی ساخت تصاویر متحرک GIF و گرفتن عکس به صورت Snapshot از صفحه ی مانیتور را داراست. دارای 2 حالت Easy و Expert برای مبتدی ها و حرفه ای هاست . در بخش چاپ نرم افزار تصاویر را با کیفیت بالا میتوانید از طریق پرینتر به چاپ برسانید. توانایی بهینه سازی فایلهای JPG برای کاهش حجم آنها را داراست و بیش از 50 فرمت صوتی و تصویری و ویدیویی را پشتیبانی می نماید .برای کسب اطلاعات دقیق تر در مورد این محصول سری به این صفحه بزنید .

Ashampoo Photo Commander را میتوانید از اینجا :

دانلود کنید نسخه ی 3.02 را با حجم 10.6 مگابایت

تصویری از محیط برنامه

 

 

عملیات جمیزباندی ویروس !

 

جونم برای خودم بگه که آره ، چند شب پیشا ، در اتاق رو باز کردم که بیام برم کامپیوتر ، بعد یه هو دیدم چی داداش ؟ یه سوسکه همچی همچی زشت از جلوم رد شد و رفت ! حالا نه این من اصلا ً نمی ترسم از این سوسکا ، طبق یه سری عملیات تعقیب و گریز جیمزباندی ، سوسکه رو تو حموم گیر انداختم ! البت شونصد بار با بمب افکن های F16 بهش حمله کرده بودم ها ، ولی از رو نمی رفت ! انگار موتور هزار سوار شده بود ! دیگه حوصلم رو سر برد ، منم با مگس کش زدم تو سرش ! طفلی دست و پاش رفت هوا ! خب نه این که به من می گن : روح ِ لطیف بشری ، انسان دوست ( اینا رو پری بهم گفته بوده ، حسود هرگز نیاسود ) هی رو این طفلی سم می زدم ، بعدش با نوک مگس کش هم می زدم رو پاش !

آخهههههههه ، طفلی سوسکه ، بعد از تحمل شکنجه های بس بسیار ، دار فانی را وداع گفت !

عذاب وجدان ؟ نه ! من عذاب وجدان ندارم !

 

توصیه

 

کتاب [ داستان ِ بازی ] اثر سیدنی شلدون رو بخونین بد نیست . اونایی که از همین نویسنده کتاب [ خط  ِ خون ] رو خوندن ، بگم تو همون مایه هاس ، ولی بهتره و بیشتر ! من که خوشم اومد .

پ . ن : پیروزی تیم ملی نوجوانان ( والیبال ) هم تبریک میگم .

 

 

 

 

آینده ی من!!

 

 

 

سلام.

راستش نمی دونم چی شد که همچین شد.

ولی چند دقیقه ی قبل، یه نمایی از آینده م رو دیدم.

آینده یی نه چندان دور.

من کارتن خواب شدم!

من هیچی نداشتم. فقط یه کوله پشتی که همه ی زندگی م تووش است.

حتی پول غذا نداشتم.

من استرس گرفتم.

حالا که فکر می کنم، خیلی امکان ش زیاد است که من در آینده یی نه چندان دور، توو خیابون بخوابم، توو پارک ها بخوابم.

من نمی دونم باید چی کار کنم.

من از پسش بر نمیام.

من یه بچه سوسول وسواسی و در پر قو بزرگ شده، از پس آوارگی بر نمیام.

این موضوع با رفتن به جزیره ی مخصوص خودم، خیلی فرق داره.

این که اینجا بمونی و آواره بشی، با این که بری یه جزیره دور از انسان ها زندگی کنی، زمین تا آسمون فرق داره.

این که اینجا، حتی نمی تونی غذا بخری.

این که همیشه کثیف باشی.

اون وقت تازه با این شرایط، با لباس های کهنه یی که تنت است، کجا می تونی بری دنبال کار بگردی که لاااقل بتونی پول واسه غذا داشته باشی و گدایی نکنی.

وقتی توو فرم های مصاحبه باید آدرس منزل بنویسی، چی می خوایی بنویسی؟

بنویسی پارک فلان؟! یا حیاط بیمارستان؟ یا ...

این که از بچگی، بدون امکانات بزرگ بشی و کارتن خواب باشی، با این که بعد از سی و خورده یی سال، این طوری بشی، خیلی فرق داره.

در خودم توانش رو نمی بینم که بتونم طاقت بیارم.

هییییییی

چه آینده ی یهویی بود که دیدم! نه؟

تا حالا این طوری آینده رو ندیده بودم.

آینده ی من، همیشه مرگ راحت بود.

ولی حالا دارم جور دیگه یی آینده م رو می بینم.

توو همین چند دقیقه!

 

 

نوشته شده توسط ویروس - جمعه مورخ 28 فروردین 94

 

 

 

قسمت یازدهم دیدم

 

 

The Big Bang Theory S08E11

 

قسمت یازده از فصل هشتم این سریال رو نگاه کردم.

آی که چقده من این کاراکتر «شلدون کوپر» را دوست می دارم :D

ها ها ها، بچه م از کریسمس بدش میاد! چقده افکارجالبی داشت.

اگه برای ایمی کادو بخرم و اون نخریده باشه (طبق قرارداد، کادو دادن ممنوع بوده)، شرمنده و ناراحت و ... میشه و من پیروز میشم و دیگه مجبور نیستم در هیچ کدوم از جشن ها شرکت کنم.

چی جوری پنی حاضر شده با لئونارد نامزد کنه؟ نه، واقعاً؟!

درسته که دانشمند است و ... ولی هیچی حالیش نیست.

ولی از این گروه دیوانه که عاشق کمیک هستن، با هم خوشم میاد.

فقط ترجیح می دادم کاراکتر نقش ایمی رو یه نفر دیگه بازی می کرد. نمی دونم چرا.

چرا من اون اوایل از این سریال خوشم نیومده بود؟ من از فصل سه به بعد دارم تماشا میکنم.

شاید لازم باشه اون فصل های اول رو هم بگیرم و ببینم.

 

 

افکار شیطانی

 

 

سلام.

در حال حاضر پر از افکار شیطانی هستم.

بله، بله!

قراره نقشه های بسیار شومی برای یه بنده خدایی بکشم.

بله، بله! 

این جوریاس!

به من میگن: «ویروس»

 

 

ثبت نام در دنیای انیمه

 

 

ثبت نام در دنیای انیمه

 

سلام. 

دوستانی که تمایل دارند در سایت http://forums.animworld.net/ عضو شوند، می توانند از روز شنبه مورخ 13/10/93 به مدت یک هفته به سایت مراجعه و ثبت نام کنند. 

ثبت نام فقط یک هفته فعال می باشد. 

یادتون باشه، معرف رو هم DataBus بنویسین.

 

 

نیاز به خواب شدید

 

 

نیاز به خواب شدید

 

سلام.

الان دوره ی کم خوابی و نیاز به خواب شدید است.

دیشب (یعنی امروز صبح) ساعت 2:30 از پشت کامپیوتر بلند شدم.

تا 3 خورده یی، داشتم با گوشی، مزرعه م رو چک می کردم (بازی Hay Day).

بعدش تا 4 خورده یی وول وول خوردم.

بعد خوابم برده تا 9 صبح! پاشدم رفتم این ور اون ور، دوباره خوابیدم تا 11 خورده یی.

یعنی بیدارم کردن، وگرنه می خوابیدم.

الان هم با چشم بسته نشستم پشت سیستم.

خواب و منگ هستم. برای همین نمی تونم کتاب بخونم، یا انیمه ببینم.

همین که دارم تایپ می کنم، شاهکاری هستم واسه خودم.

دیگه ... فکرم الان این جا نیست.

بای بای

 

نوشته شده توسط ویروس - یکشنبه 30 آذر 1393

 

21 دسامبر 2014

 

توجه! توجه!

 

توجه! توجه!

 

این صدای آژیر قرمز است که می شنوید.

بعد از شنیدن آژیر (خوندن این پست) دست به کار بشید.

 

قابل توجه دانشجویان و علاقه مندان محترمه و محترم.

چی میگم؟ صبر کن! 

 

اول بگم که این پست برای یک مدت، پست ثابت وبلاگ خواهد بود.

حالا بریم سر اصل موضوع!

 

آهایی اونایی که با زبان های انگلیسی / عربی / اسپانیایی / ژاپنی / کره یی / چینی آشنایی دارین!

اونایی که بلد هستین ترجمه کنین!

بشتابید، بشتابید، برای تقویت زبان مورد نظر خودتون هم که شده، بیایید در کار زیرنویس کردن انیمه ها و ترجمه مانگاها کمک کنید! 

 

یه عالمه انیمه وجود داره که ترجمه نشده به فارسی، و من به خاطر این موضوع نتونستم نگاه کنم.

یه عالمه مانگا / مانهوا / کمیک هم وجود داره که نیازمند ترجمه است تا من بشینم بخونم.

 

پس دست بجنبونین! آستین بالا بزنین! یه کمکی بکنین! خب مگه چی میشه؟ یه عمل مثبت انجام بدین!  

 

بیایین عضو تیم ترجمه ی AnimWorld بشین! یه ثواب بزرگی می کنین!

بعدش مانگا ترجمه کنین، انیمه زیرنویس کنین! خب مگه چی میشه؟!

من اینجا نشستم و منتظر زیرنویس فارسی و ترجمه موندم، خب نیرو کم داریم دیگه! 

 

یعنی خیلی حرف است هاااا! «ویروس»، یعنی من، کلی براتون دعای خیر خواهم داشت! بله! 

 

من مخصوصاً زبان های دیگه یی رو غیر از انگلیسی گفتم، چون خودم سایت هایی می شناسم که زیرنویس ها و ترجمه ها رو به اسپانیایی داره، یا سایت هایی هستن که زبان اصلی (ژاپنی / چینی / کره یی) هستن. هنوز ترجمه به انگلیسی هم نشدن. 

 

به نظر من، برای بچه هایی که دانشجوی زبان ژاپنی و ... هستن، خیلی خیلی مفید است.

خیلی از برو بچ که به وبلاگ من میان و علاقه به انیمه و مانگا دارن، در سایت AnimWorld عضو هستن، برای همین، فقط کافی است برین تست ترجمه رو بدین! بعدش یه کمکی به من کردین :D

یعنی اگه خودم یکی از این زبان ها حالیم می شد و می تونستم ترجمه کنم، صنعت ترجمه رو می ترکوندم! حیف که من دوزار سواد ندارم! حیف!!!

شاید بگی که به انیمه و مانگا علاقه نداری، خب شاید برای تقویت زبان خودت، و یا فراموش نکردن، بتونی یه حرکتی بزنی.

آفرین بچه های خوب! من منتظرم ها! ببینم چی کار می کنین!

 

نوشته شده توسط ویروس - 29 آذر 1393

 

 

توجه ـ توجه

 

 

توجه ـ توجه 

 

   توجه ـ توجه     

این صدای آژیر قرمز است که می شنوید.

بعد از شنیدن آژیر (خوندن این پست) دست به کار بشید. 

 

             

قابل توجه دانشجویان و علاقه مندان محترمه و محترم.

چی میگم؟ صبر کن!  

اول بگم که این پست برای یک مدت، پست ثابت وبلاگ خواهد بود.

حالا بریم سر اصل موضوع! 

آهایی اونایی که با زبان های انگلیسی / عربی / اسپانیایی / ژاپنی / کره یی / چینی آشنایی دارین!

اونایی که بلد هستین ترجمه کنین!

بشتابید، بشتابید، برای تقویت زبان مورد نظر خودتون هم که شده، بیایید در کار زیرنویس کردن انیمه ها و ترجمه مانگاها کمک کنید!  

یه عالمه انیمه وجود داره که ترجمه نشده به فارسی، و من به خاطر این موضوع نتونستم نگاه کنم.

یه عالمه مانگا / مانهوا / کمیک هم وجود داره که نیازمند ترجمه است تا من بشینم بخونم. 

پس دست بجنبونین! آستین بالا بزنین! یه کمکی بکنین! خب مگه چی میشه؟ یه عمل مثبت انجام بدین!   

بیایین عضو تیم ترجمه ی AnimWorld بشین! یه ثواب بزرگی می کنین!

بعدش مانگا ترجمه کنین، انیمه زیرنویس کنین! خب مگه چی میشه؟!

من اینجا نشستم و منتظر زیرنویس فارسی و ترجمه موندم، خب نیرو کم داریم دیگه!  

یعنی خیلی حرف است هاااا! «ویروس»، یعنی من، کلی براتون دعای خیر خواهم داشت! بله!  

من مخصوصاً زبان های دیگه یی رو غیر از انگلیسی گفتم، چون خودم سایت هایی می شناسم که زیرنویس ها و ترجمه ها رو به اسپانیایی داره، یا سایت هایی هستن که زبان اصلی (ژاپنی / چینی / کره یی) هستن. هنوز ترجمه به انگلیسی هم نشدن.  

به نظر من، برای بچه هایی که دانشجوی زبان ژاپنی و ... هستن، خیلی خیلی مفید است.

خیلی از برو بچ که به وبلاگ من میان و علاقه به انیمه و مانگا دارن، در سایت AnimWorld عضو هستن، برای همین، فقط کافی است برین تست ترجمه رو بدین! بعدش یه کمکی به من کردین :D

یعنی اگه خودم یکی از این زبان ها حالیم می شد و می تونستم ترجمه کنم، صنعت ترجمه رو می ترکوندم! حیف که من دوزار سواد ندارم! حیف!!!

شاید بگی که به انیمه و مانگا علاقه نداری، خب شاید برای تقویت زبان خودت، و یا فراموش نکردن، بتونی یه حرکتی بزنی.

آفرین بچه های خوب! من منتظرم ها! ببینم چی کار می کنین!

 

 

 

حسش نیست

 

 

سلام  

راستش می خواستم آپدیت کنم، ولی دیدم حوصله ندارم.  

تنبل هم خودتی. 

حالا هر وقت که حس ش برگشت، شاید یه آپدیتی بکنم وبلاگ رو. 

فعلا بای بای.

 

هوای نا معلوم

 

 

هوای نا معلوم

 

سلام.

معلوم نیست این هوا چه مرگش است؟

چی میگم؟

خب نگاه کن، مثلاً باید هوا نشونه یی از آخر پاییز بودن، یا حتی زمستانی بودن ِ خودش رو نشون بده.

اون وقت، هوا صاف و آفتابی و گرم، که مجبور بشم درب بالکن باز بگذارم.

خب آخه اینم شد زمستون؟!

من برف می خوامممم! 

بله، الان از هوای محترم/محترمه شاکی هستم.

 

 

بالاخره هدف (شایدم آرزو) پیدا کردم

 

 

بالاخره هدف (شایدم آرزو) پیدا کردم

 

سلام.

شاید از چیزهایی که قراره الان بخونین، خیلی شوکه بشین.

احتمالاً من دیگه نمی تونم در دنیایی زندگی کنم که آدمیزاد کنارم است.

من باید به جزیره ی غیر مسکونی (از نظر نبود آدمیزاد) در اقیانوس آرام، در خط استوا برم و زندگی کنم.

امروز چک کردم، دیدم چند تا جزیره در نقشه موجود است.

خیلی هاش طرف آفریقا است و کشور گینه، و یه سری ش هم سمت برزیل! که من نه میخوام سمت آفریقا باشم، نه آمریکا! تنها جایی که می مونه سمت شرق آسیا است. یه جایی شبیه مالزی یا اندونزی. اون جزیره یی که در نقشه دیدم.

الان یه مدت خیلی دارم فکر می کنم. هر شب به این موضوع فکر می کنم که چه چیزهایی لازم دارم برای زندگی کردن.

در نهایت امروز یه سررسید برداشتم و کلی یادداشت کردم. هر چی که به ذهنم می رسید.

همه ی کارها رو باید خودم تنهایی انجام بدم در اون جزیره! از کشاورزی گرفته تا دامداری! تنها مشکلم این است که نمی تونم گوشت بخورم. یعنی تحت هیچ شرایطی، فکر نمی کنم توانایی این رو داشته باشم که یه مرغ یا گوسفند، یا گاو، ماهی و حتی میگو رو بکشم. پس قضیه ی خورن گوشت منتفی است.

باید گوشت نمک سود و ماهی خشک شده، آماده کنم و با خودم ببرم.

می دونم یه چادر مسافرتی می خوام که ضد آب، بزرگ، مقاوم باشه.

یک کیسه خواب خوب و ضد آب می خوام.

 

حیوانات اهلی: یک مرغ تخم گذار و یک خروس / دو تا گوسفند که پشم زیاد بده / یک گاو شیرده

البته اگه گوسفند شیر میده و به اندازه ی دو تا لیوان است، گاو نمی خوام.

دارم فکر می کنم چی جوری میشه مواد غذایی رو نگه داشت. همین شیر رو؟! آیا راهی برای نگهداری شیر، در چنین شرایط وجود داره؟

یه عالمه بذر و تخم گیاه برای کاشتن. همین طور کلی میوه.

امروز گشتم نحوه ی درست کردن نمک رو ببینم چی جوری است. نوشته بود آب شور دریا، نمک ش سرطان زا است به خاطر وجود سرب و آهک و ... میشه یه حوضچه درست کرد، یه مقداری زمین رو کند، بعدش آب شور داخلش ریخت، صبر کرد تا تبخیر بشه. (ولی وقتی آب تبخیر بشه، نمک می مونه واقعا؟)

الان می خوام یه لیست بنویسم. چیزهایی که در تقویم یادداشت کردم. ممکن است خیلی چیزها جا افتاده باشه.

باید یاد بگیرم چی جوری بذرهایی که دارم رو بکارم. فقط برای کاشت سویا گشتم، خیلی علمی تخصصی گفته. من یه چیزی می خوام که حالیم بشه. بدون دردسر و این مشکلات. برای سویا نوشته بود باید بذر با چی چی ازت آغشته شده باشه. خب من در جزیره همچین امکاناتی نخواهم داشت.

نمی دونم چه چیزهای دیگه یی لازم است برام. فعلاً همین ها رو می دونم. به مرور زمان شاید مواد غذایی و بذرها و ... اضافه بشه.

 

 

 

لیست لوازم مورد نیاز من:

چادر مسافرتی بزرگ، ضد آب و مقاوم

کیسه خواب خوب و مقاوم و ضد آب

پتوی مسافرتی سبک و گرم

گندم

ذرت

کدو سبز

کدو تنبل

گوجه فرنگی

سویا

نیشکر

شلغم

لبو

هویج

سیب زمینی

پیاز

لوبیا (چشم بلبلی – قرمز – چیتی – سبز)

نخود (فرنگی – سفید)

لپه

عدس

باقالی

برنج

کاهو

چغندر قند

قهوه (در استوا راحت عمل میاد)

کاکائو

سیب

زیتون

گیلاس

هلو

پرتقال

توت

انگور

نارنگی

توت فرنگی - تمشک

خیار

مرغ و خروس

گوسفند

گاو

اسب (شاید)

نمک

قند و شکر

آرد (گندم – ذرت – برنج – سیب زمینی – سویا و ...)

نان خشک

فندک

کبریت ضد آب

شمع

کاغذ و خودکار و مداد به میزان لازم

کوله پشتی مخصوص کوهنوری و نظامی

لوازم خطاطی

کتاب های آموزشی (کشاورزی – دامداری و ...)

کتاب (هر چی که لازم است ببرم)

قاشق – چنگال – چاقو (در اندازه های مختلف)

درب باز کن

لیوان فلزی – لیوان ملامینی – لیوان نشکن

آفتابه

لباس (گرم – معمولی – بارانی و ...)

بیل و کلنگ (سایز کوچیک)

میخ و چکش

طناب (محکم و قوی)

چای (سبز – سیاه)

فندق

پسته

بادام

گردو

گیاهان دارویی (بابونه – گل گاو زبان – رازیانه - زنجبیل و ...)

شاهدانه

سیر

سنجد

زیره

بهار نارنج

شیرین بیان

نعنا

ماش

ریحان

شاهی

سبزیجات غذایی (گشنیز – شوید – اسفناج – کرفس و ...)

جعفری

فلفل (سبز، قرمز، دلمه یی)

کتان

پنبه

قارچ

گل های خوراکی (نسترن – محمدی – آفتابگردان و ...)

خرما

گوشت و ماهی خشک شده و نمک سود شده

میوه های خشک شده

قطب نما

فانوس

قمقمه ی فلزی (معمولاً سربازها در ارتش استفاده می کنن)

سوت سه کاره (یک سوت شامل قطب نما، دماسنج و سوت)

دوش صحرایی (یک منبع برای آب داره، با نور خورشید گرم میشه)

چاقوی تاشو

چاقوی شکاری

تفنگ و اسلحه (شاید)

سنگ آتش زنه (مثل فندک عمل می کنه. شاید مادام العمر باشه حتی)

لایت استیک (چراغ های رنگی، وقتی از وسط بهشون ضربه زنی یا خم کنی، روشن میشه)

اجاق گاز یک نفره (اندازه ش طوری است که یه قوطی تن ماهی رو فقط روی خودش نگه می داره)

سوخت اجاق (قرص الکل جامد)

قابلمه های مخصوص سفر (قابلیت قرار گیری در آتش)

کتری فلزی

اره ی اضطراری (شبیه طناب می مونه، سبک است)

کمک های اولیه و داروهای مورد نیاز (باند، گاز، الکل، ماده ی ضدعفونی کننده و ...)

کیسه ی آب گرم (و سرد)

دستکش (پلاستیکی – ضد آب و ...)

پوتین

نخ و سوزن (سوزن در انواع اندازه ها و قدرت ها)

قیچی باغبانی

قیچی معمولی

چکمه (بلند و کوتاه، ضد آب)

شارژر خورشیدی (برای شارژ کردن لپتاپ و موبایل)

لوازم ماهیگیری

لوازم باغبانی (شنکش، بیلچه و ... همه در سایزهای کوچیک)

لوازم قالیبافی

کلاه حصیری

کلاه ایمنی (چراغ هم روش داره)

بادبزن

دوربین

مگس کش

شیشه های پلاستیکی درب دار (مخصوص ریختن غلات و ...)

سطل (فلزی – پلاستیکی)

پارچه های برزنتی و ضد آب

نردبان طنابی (که از هلیکوپتر و ... آویزون میشه)

هاون (متوسط)

حصیر برای زیرانداز

پارچه و دستمال سفید (در اندازه های مختلف – با دوام – عمری)

 

پس قبل از هر کاری، باید یاد بگیرم چی جوری اون گیاهان رو بکارم، مگه قراره چقدر بکارم، هر کدوم شاید در اندازه ی یک لپتاپ نباشه.

بعدش اون جزیره باید رودخانه ی آب شیرین داشته باشه، اگه چشمه هم داشته باشه که چه بهتر!

داشتم به خونه درختی هم فکر می کردم، ولی زیاد لازم نیست. به خصوص وقتی چادر داشته باشم.

دلم می خواد جایی باشه که بتونم ساحل رو ببینم، از اون ور، زیاد از رودخونه دور نباشه. ولی خیلی هم نمی تونم نزدیک رودخونه باشم، چون اگه طغیان کنه، دار و ندارم رو آب می بره.

ترجیح می دم یه محوطه یی باشه که ارتفاع داشته باشه، بعدش شبیه غار باشه، ولی بزرگ نباشه، فقط اون قدری باشه که راحت بشه درش خوابید و لوازم رو گذاشت.

برای آتیش درست کردن، اول زمین رو سوراخ می کنم یه مقدار، بعد، دورش سنگ می چینم. داخل گودال، چوب خشک و ... می ریزم، بعد با آتش زنه روشن می کنم. در تئوری، همه ش آسون است.

دنبال یه سری آموزش هستم برای همین کشاورزی م، که در حد یکی دو خط، به طور عامیانه و بدون نیاز به امکانات عجیب و غریب و ... یه طوری به من حالی کنه.

بعد بگردم ببینم چی جوری میشه یه یخچال طبیعی درست کرد! یاد بگیرم چی جوری طناب میشه گره زد. از این گره های ملوانی و ...

نحوه ی کاشت لوبیا / گوجه فرنگی / نارنج / سویا (تقریبا) / سیب زمینی (تقریبا) یاد گرفتم. در سررسید یادداشت کردم.

 

 

نوشته شده توسط ویروس - مورخ 18 آذر 1393

 

9 دسامبر 2014

 

 

 

«ویروس» و سریال ها

 

 

«ویروس» و سریال ها

 

سلام.

یه خورده درگیری فکری دارم. هیچ انیمه یی ندیدم، مانگا هم میشه گفت نخوندم. فقط چند تا چپتر ادیت کردم. ولی یه سری سریال دیدم. 

 

خب فصل اول این سریال رو دیدم. خب یکی از دلایلی که باعث شده این سریال این قده محبوب بشه، وجود صحنه های بسیار بسیار زیادش است. قسمت دوم رو که داشتم نگاه می کردم، اون تیکه یی که برن رو از برج پرت کردن پایین تا بمیره، اونجا بود که دوزاریم افتاد!!! درباره ی چی میگم؟ در این باره صحبت می کنم که چند سال پیش، من کتاب مربوط به این داستان روبه صورت PDF خونده بودم (هر وقت که ترجمه ش می اومده) و وسط های کار ول کرده بودم. از وقتی متوجه شدم، همه ی داستان و صحنه ها برام تکراری شده بود. مطمئن بودن که سریال رو ندیدم، ولی کم کم شک کردم. به خصوص صحنه های مربوط به کال و کالیسی. انگار من این رو قبلاً هم دیده بوده باشم. کلاً تکراری بود. آخرش هم که خیلی باحال بود، کالیسی با سه تا بچه اژدها! فصل های بعدش رو هم خواهم دید.

 

خب فصل سوم این سریال رو هم دیدم. یادم رفته بود چقدر از دکتر تمپرس خوشم می اومده. از بقیه شون هم خوشم میاد. ولی این فصل، یه نموره دپرسناک بود. اونم به خاطر قضیه ی خیانت کردن زک! خیلی دلم سوخت. هنوز با این پلیسه، بوث، مشکل دارم. از کاراکتر بدم نمیاد، مشکل بازیگر است. ترجیح می دادم یکی دیگه باشه. خیلی نچسب است. به سریال نمیاد. یا لااقل اصلاً به دکتر بونز نمی خوره :P

 

در حال تماشای فصل چهارم این سریال هستم، قسمت های 19 فکر کنم. اون قسمتی بود که ساموئل شکست می خوره و دستگیر میشه و کلر احمق، جلوی چشم اون همه خبرنگار، خودش رو از بالای چرخ و فلک می اندازه پایین و قدرت ش رو نشون میده! عجب فصلی است ها. سایلر آدم شده! واقعاً؟ راستی از هیرو خوشم میاد. تومور مغزی ش خوب شده؟ این قده دلم براش سوخت که فهمید چارلی یه زندگی برای خودش تشکیل داده. استعداد چارلی هم جالب بود ها. ولی فکر کنم از قدرت پیتر، بیشتر از بقیه خوشم بیاد. 

 

قسمت هشتم این سریال رو هم امشب تماشا کردم. جدید است و در حال پخش. خب زیاد داستان قشنگی نداره برای من. همه ش سیاسی است. باز اگه جاسوسی بود، جذابیت بیشتری داشت. ولی از بازیگرهاش راضی هستم. یعنی می دونی، نه این که به سریال های هیجان انگیز و فانتزی و ماوراء الطبیعی بیشتر جذب می شم. روند همچین داستانی برام سخته. 

 

نوشته شده توسط ویروس - مورخ 12 آذر 1393

3 دسامبر 2014

 

همین جوری

 

 

همین جوری

 

سلام.

اگه بدونی چقده کمبود خواب دارممممم

دیشب ساعت ۳ صبح رفتم بخوابم، ولی خوابم نمی برد. تا پنج رسما بیدار بودم.

بعدش تا ۱۱ خواب و بیدار بودم.

الان هم به زور چشمم رو باز نگه داشتم.

ولی خوابم نمی بره.