جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

لحظه و احساس




تنها، 

غمگین،

نشسته با ماه.

در خلوت ِ ساکت شبانگاه.

اشکی به رخم دوید، ‌ناگاه

روی تو شکفت در سرشکم 

دیدم که هنوز عاشقم، آه!



- فریدون مشیری -


#شعر #فریدون_مشیری