Samurai Gun
نام انیمه: Samurai Gun
نام انیمه: サムライガン
ژانر: Action, Historical, Seinen
تاریخ پخش: پاییز 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 12 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه
منبع: Manga
کارگردان: Kazuhito Kikuchi
استودیو: Studio Egg
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود انیمه (MP4, 720P, ~100MB, ESP Sub)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, Dual Audio, ~230MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)
نکته: فایل تورنت برای دانلود پیدا نکردم.
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
در آغاز انقلاب صنعتی و ژاپن فئودال آشفته، حاکم شوگان از قدرت خودش سوء استفاده میکنه تا ترس و وحشت رو به مردم تحت سلطهی خودش القا کنه. ضرب وشتم، زندان، تجاوز به عنف و حتی قتل تاکتیک هایی هستند که حکومت برای حفظ سلطنت خودش اتخاذ میکنه. خون ریزی باید متوقف بشه. تعدای از سامورایی ها دور هم جمع میشن و با پیشرفت سلاح های جدید و تکنیک های جدید اونها هم آرزو و هم اراده ی اینو دارن که مقاومت کنن و بجنگن. ایچیماتسو یکی از این جنگجو هاست. در طول روز اون در یک میخانه ی محلی به صورت ناشناس کار میکنه، بعد از ظهر ها در فاحشه خونه ها و در تاریکی شب با تفنگ خودش برای عدال مبارزه میکنه. اون قهرمانیه که برای کمک اومده. اون سامورائیه مسلحه.
مرگ به سبک پوارو - آگاتا کریستی
نام کتاب: مرگ به سبک پوارو
نام اصلی کتاب: Curtain
معروف به: Poirot's last case (آخرین پرونده ی پوارو)
نویسنده: آگاتا کریستی
مترجم: سید رضا حسینی
ناشر: انتشارات لک لک
نوبت چاپ: چاپ اول - 1372
+ دانلود کتاب: سایت // سایت // سایت
پشت جلد
بعد داستانی را تعریف کرد که خودش معتقد بود صحت دارد.
داستان مردی که به خاطر سرطان لاعلاجش درد بسیاری می کشید.
این مرد به دکترش التماس کرده بود به او چیزی بدهد که تمام کند.
دکتر در جوابش گفته بود: «پیرمرد، من نمی تونم چنین کاری بکنم.»
بعد هنگامی که مریض را ترک می کرد چند قرص مرفین کنار او گذاشته و گفته بود در مصرف آن دقت کند و این که مصرف چه تعداد از آن بی خطر و چه تعداد خطرناک خواهد بود.
اما مریض با وجودی که این قرص ها را در اختیار داشت و می توانست به اندازه ای از آن مصرف کند که سبب مرگش شود، این کار را نکرد...
خلاصه داستان (منبع)
پوارو در نامه ای از دوست و همراه همیشگیش هستینگز در خواست می کنه که در عمارت استایلز به او ملحق بشه,عمارتی که حالا به عنوان یک هتل ازش استفاده می شه , پوارو که بیمار و رنجوره روی صندلی چرخدار می شینه و با قتل هایی مواجه شده که طی آن قاتلین همیشه به گناه خودشون اعتراف میکنند و شخصی که مسبب اصلی این قتل هاست به شیوه ای مرموز و شیطانی نقش یه عامل رو در جنایت ها ایفا می کنه ولی هرگز به دام نیافتاده و ...
سکوتی ابدی
احتیاج به سکوتی ابدی دارم.
حال چه اهمیت دارد احساس من، برای تو؟!
خودت گفتی با سرنوشت، نمیشود جنگید ... یادت هست؟
و در جمع شما بس زیادی هستم ...
گفتی نمیتوانم تو را خفه کنم با دستهایم؟!
اگر توانش را داشت خود را نابود میساختم، پس چرا تو را؟
هنگامی که وجود تو برای دیگری عزیر است ...
اگر توانش بود، همه را راحت میکردم با نابودی خودم ...
تا چندی پیش نگران میبودم که بعد از مرگ من، چه حرفهایی بر سر زبانها خواهد اتفاد.
ولی مدتی است دیگر این موضوع ترسی ندارد.
پس منتظرم ...
منتظر بهترین راه ...
و هیچ اهمیتی نمیبینم برای آنان که میگویند: چرا فرار میکنی؟!
فرار کردن من از زندگی به سالیان پیش باز میگردد.
و اکنون مصممتر از هر زمان دیگری، احتیاج به سکوتی ابدی دارم ...
آری، اگر من نباشم، دشمنیهای ایجاد شده به خاطر من، تبدیل به دوستی مجدد میشود ...
فقط با نبود من ...
این را میدانم ...
فقط اندکی طول میکشد، راهش را خواهم یافت ...
پس برایم دعا کن زودتر و هر چه زودتر ...
و تو این لیلای من، از من مرنج، دل آزردن ِ تو را ندارم ...
دعایم کن تا تمام شود ...
احتیاج به سکوتی ابدی دارم ...
در نبود من، همه خوشیها را تجربه کن ...
میدانم که میخوانی ...
احساسم نشان میدهد تو را در بند بند وجودم.
لیلای من، مجنون، همیشه مجنون خواهد ماند ...
میدانم که میدانی ...
نوشته شده در تاریخ 12 بهمن 1383
پ.ن: باز یکی دیگه پیدا کردم. این قدیمیتر است. نمیخوام یادم بیافته ... انگار دقیقا میدونم اینا رو برای چی نوشتم! انگار در اون لحظه هستم ... هنوز بعد این همه سال ...
پس اون قضیهی که میگن زمان اینا رو درست میکنه چی شد؟
نمیخوام دوباره آتیش زیر خاکستر رو روشن کنم.
نمیخوام دوباره با دستهای خودم، زخمهای خوب نشده رو بازتر کنم ...
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/3/73350.jpg
R.O.D the TV
نام انیمه: R.O.D the TV
نام انیمه: アール・オー・ディー ザ・ティーヴィー
نام انیمه: Read or Die TV
نام انیمه: R.O.D -The TV-
نام انیمه: Read or Die
نام انیمه: Read or Die: the TV
نام انیمه: Read or Dream
ژانر: Action, Sci-Fi, Adventure, Comedy, Super Power, Drama
تاریخ پخش: پاییز 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 25 دقیقه
کارگردان: Masunari Koji
منبع: Light novel
استودیو: J.C.Staff
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک فایل تورنت (MKV, 480P, DVD, EN Sub, 7GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, EN Sub, 9.3GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, 10bit, EN Sub, 2.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, x264, RAW, 22GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, ~125MB)
خلاصه انیمه (منبع)
یومیکو ریدمن (Yomiko Readman) مامور مخفی کتابخانه ی انگلیس است که قدرت خارقالعاده ای دارد.
او بوسیلهی این قدرت می تواند هر نوع کاغذی را کنترل کند و حتی آن را به اندازهی فولاد فشرده و خم کند.
وقتی کتابی که می تواند جهان را به آخر برساند دزدیده میشود، از او درخواست میشود تا کتاب را پس بگیرد.
او همراه با دو مامور دیگر تلاش میکنند کتاب را بازگردانده و دنیا را نجات دهند.
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/5/59403.jpg
Wolf’s Rain
نام انیمه: Wolf’s Rain
نام انیمه: ウルフズレイン
نام انیمه: Wolf Rain
ژانر: Action, Adventure, Drama, Fantasy, Mystery, Sci-Fi
تاریخ پخش: زمستان 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26+4 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه
کارگردان: Okamura Tensai
استودیو: Bones
منبع: Original
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, EN Sub BluRay, 1080P, ~230MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, DVDRip, x264, ~400MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, DVD, 480P, EN Dub, ~90MB)
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVD, EN Dub, 18GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVDRip, EN Dub, 11GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Dub, 1.9GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Sub, 10GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, 50MB)
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
گرگی به نام کیبا در راه جستجوی بهشت، با چهار گرگ دیگه به نام های سومه، توبو، هایگ و بلو آشنا میشه و مسافرتشون برای پیدا کردن گلی که به شکل انسان دراومده ادامه پیدا میکنه. این گل که اسمش چزا هست کلید رفتن به بهشت برای کیبا و دوستانش محسوب میشه اما توسط گرگی به نام لرد دارسیا ربوده میشه و در ادامه انیمه کیبا سعی میکنه چزا رو نجات بده تا به بهشت دست پیدا کنن.
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/4/22900.jpg
توضیحات من دربارهی انیمهی Wolf’s Rain
قسمت ششم رو هم دیدم.
چقدر جالب است هااااااااااااااااااااااااااااااااا!
از کیبا و سومه خیلی خوشم میاد.
داستان این مدلی است که نسل گرگها منقرض شده. لااقل انسانها این طوری فکر میکنن.
خبر ندارن که گرگها توانایی پیدا کردن خودشون رو به ظاهر انسانی در بیارن.
که کیبا و سومه خیلی جیگر شدن!
بعضی از انسانها افسانههای قدیم رو باور دارن و در بین مردم، دنبال شکار گرگ هستن.
گرگها هم افسانهی خودشون رو دارن که باید به بهشت برن.
کیبا و بقیه دارن تلاش میکنن مسیر بهشت رو پیدا کنن.
بعد از این که چزا رو پیدا کردن، در شبی که ماه کامل بود، مسیر بهشت نمایان شد.
ولی دارچیا حمله کرد. همه شون به شدت زخمی شدن.
چزا برای محافظت از گله، با دارچیا میره.
دارچیا به خاطر قدرتِ چزا، اون رو میخواد تا عشقش رو نجات بده.
ولی دارچیا دیر رسید، عشقش مُرده. افراد یه لُرد به قصر حمله کردن و همه رو کُشتن.
کیبا و بقیه دنبال دارچیا و چزا هستن. میخواهند قصرِ دارچیا رو پیدا کنن.
شر هم فعلا خودش رو گم و گور کرده.
بلو، سگِ اون شکارچی گرگ، خودش نیمه گرگ بوده. خودش رو آزاد کرد و به گروه کیبا پیوست.
این بلو هم خیلی خوشگل است هاااا.
یه جورایی کیبا، رئیس گله حساب میشه.
تا این جا که قسمت 12 رو دیدم، راضی بودم.
قسمت 14 رو هم دیدم. حالا که همه شون در قصر دارچیا جمع شدن. دشمن حمله کرده. کل قصر رو نابود کرد.
چزا، شر و هانت رو دستگیر کردن. بلو که برای کمک رفت، ناپدید شد. کیبا هم ناپدید شده.
فعلا سومه و اون دو تا بچه گرگ و شکارچی سالم هستن.
هر چی میگذره، انگاری قراره غمگین کنندهتر بشه.
این که با این همه دردسر به چزا برسی، پیداش کنی، ولی موفق نشی نجاتش بدی و یه گروه دیگه اسیرش کنن. این که گلهت رو از دست بدی ... خیلی یه جورایی غمگین کننده است.
قسمتهای 15 تا 18 خلاصهای از انیمه تا اینجا بود. خلاصه هم نمیشه گفت. بیشتر در مورد گذشتهی کاراکترهای اصلی است.
البته مربوط به این گله بود، که چی جوری با هم آشنا شدن، با هم حرکت کردن، چزا رو دیدن و ...
مثلا اون تیکههایی که سومه در شهر مبارزه میکرد و یه گروه داشت، بعدش با کیبا آشنا شد. با اون دو تای دیگه آشنا شد، از دست شکارچی فرار میکرد تا به اینجا رسیدن ...
در مورد کیبا و اون دو تا بچه هم صدق می کنه.
همین طور در مورد زندگی شکارچی، بلو، هانت و شر ... که چی جوری با هم آشنا شدن و به اینجا رسیدن.
قسمت آخر (26) رو هم دیدم. یه جورایی خیلی دردناک بود.
هیگه به شدت زخمی شده. تازه از وقتی وارد این شهر شده، داره خاطراتش میاد. تازه داره میفهمه کی بوده، چی کار کرده و ... تا وقتی به این شهر نیومده بود، حتی نمیدونست خاطراتی نداره.
بلو موفق شد اون شکارچی رو پیدا کنه و کنارش بمونه.
چزا احتمالا در حال مرگ است.
کیبا، گرگِ برگزیده، فرماندهی همه، برای نجات چزا خودش رو به آب و آتیش زده.
به قدری صدمه دیده که اصلاً معلوم نیست زنده بمونه یا نه.
هاب و شر سالم هستن و همدیگه رو دیدن.
دارچیا به کمک اومده تا چزا رو نجات بده و اون خاندان رو نابود کنه.
دارچیا توسط خواهر دوقلوی عشقش، خنجر سمی میخوره.
موقعی که داشت کُشته میشد، گرگها سر میرسن و نجاتش میدن.
در این قسمت آخر، انگاری همه چی به خیر و خوشی تمام شده.
حالا 4 قسمت OVA مونده که اونا رو هم ببینم.
قسمت 27 (OVA1) رو دیدم. مطمئن هستی این جزء انیمه نبود؟
از نظر زمانی، بعد از این است که از شهر فرار کردن.
دنیا داره نابود میشه.
همهشون گروه گروه شده بودن ... وسط راهِ فرار، به هم میرسن.
تا اومدن آروم بشن از این که دارن فرار میکنن، زمین ترک میخوره. ماشین چپ میشه.
شر کُشته میشه. هاب قاطی کرده. تصمیم میگیره با گرگها همراه بشه.
بعد از چپ شدن ماشین، خبری از شکارچی و بلو نیست. در صورتی که همه با هم در یک ماشین بودن.
قسمت 29 (OVA3) از بس دپرسناک بود، میخوام زار زار گریه کنم.
پایان خوب و خوشی که در قسمت 26 گفتم، تمام شد! عملا وارد یه تراژدی بزرگ شده. و باید تا آخر تراژدی بمونه.
قسمت 30 (OVA4) ... دارچیا تبدیل به گرگ شده. داره با کیبا مبارزه میکنه. چزا رو زخمی کرده و با خودش بُرده. هیگه و بلو رو کُشت!
میشه من الان گریه کنم؟ الان سومه هم کُشته شد!!!
فقط کیبا و چزا موندن و دارچیا!
لعنتی! دارچیا چرا اینقدر قوی است.
کیبا به قدری زخمی شده که دیگه نمیتونه بلند بشه.
دارچیا نتونست دربِ بهشت رو باز کنه. قبولش نکردن. مُرد.
چزا و کیبا خودشون رو به هم رسوندن ... ولی چزا آخر عمرش بود ... چزا هم ناپدید شد.
کیبا هم میشه گفت مُرد. ولی چزا بهش گفت دوباره که برگردی به جهان، میتونی جستجو رو شروع کنی...
معلوم نیست چند قرن گذشته ... جهان دوباره زنده شده ...
چه انیمهیی! چه داستانی!
از پایانش راضی بودم. میشه گفت جزء معدود انیمههایی بود که هیچ پایان خوشی نداشت. و همهی کاراکترهای اصلی، کُشته شدن.
هم قالب گرگیشون خوشگل بود، هم قالب انسانیشون.
#Anime
National Treasure – 2004
گنجینه ملی
نام فیلم: National Treasure
نام فیلم: گنجینه ملی
محصول سال 2004
ژانر: Action, Adventure, Mystery
مدت زمان فیلم: دو ساعت و یازده دقیقه
تاریخ پخش: 19 نوامبر 2004
کارگردان: Jon Turteltaub
زیرنویس فارسی دارد
لینک های مربوط
+ لینک دانلود فیلم – دوبله فارسی (MKV, 720P, 1.05GB)
+ لینک دانلود فیلم – دوبله فارسی (MKV, 1080P, 2.21GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت
+ لینک دانلود فیلم (MKV, 720P, 550MB, BluRay)
خلاصه داستان
بنجامین گیتس (نیکلاس کیج) و یان هو (شون بین) هردو جستجوگر گنج هستند آنها به دنیال گنجینه ملی هستند که سالها پیش به آمریکا آورده شده ودر جایی نامعلوم دفن شده است اما یان هو به اون خیانت می کند و …
تاوان عشق – فهیمه رحیمی
نام کتاب: تاوان عشق
نویسنده: فهیمه رحیمی
ناشر: نشر چکاوک
نوبت چاپ: چاپ چهاردهم – 1385
تعداد صفحات: 277 صفحه
+ لینک دانلود کتاب (منبع)
خلاصه داستان (منبع)
داستان درباره ی دختری به اسم کاترینه که تو یک زلزله پدر و مادر خودش رو از دست میده و چون نمیتونه برای نجات اونا کاری بکنه از دختر بودن خودش متنفر میشه و با انجام کارهای پسرونه و تغییر شکل و لباس شبیه پسرا بشه که….
صفحه ی اول کتاب (منبع)
سر انجام روز موعود فرا رسید و من به دعوت استاد از کرج رهسپار تا با همسرش آشنا وبه داستان زندگی او گوش فرا دهم. خانه استاد در یکی از محلات قدیمی شمیران واقع شده و من خیلی زود آن را در میان آن همه خانه مدرن و اشرافی باز شناختم، زیرا استاد گفته بود خانه اش در میان خانه های شیک و لوکس آنجا وصله ی ناجوری است. ولی به نظر من تنها خانه ی آن محیط بود که روح و اصالت داشت. به محض ورود به خانه، همسر استاد چنان گرم و پرشور پذیرایم شد که خیلی زود با او مأنوس شدم و احساس کردم که دوستی قدیمی را بعد از سالها باز یافته ام. وقتی فنجان چایی را گذاشت...
#Book
4 Jan 2005
اندراحوالات من (14 دی 1383)
سلام به همه ی برو بچ! حال و احوالتون چه طوره؟ سال نو میلادیتون مبارک باشه. خوشین؟
به رضازاده رای دادین یا نه؟ تا 18-10-83 تمدید شده ها! اگه رای ندادین زود باشین. جای دوست و آشنا و فامیل هم رای بدین. ضرر نمی کنین.
خب اول باید اون فایل Word رو دانلود کنین، بعد اسم و فامیل و کشور خودتون رو بنویسین. بعدش به ایمیل مربوطه اتچ کنین و سند کنین. امیدوارم که اول بشه. به قولی دختر عمم که میگه : اگه رضازاده اول بشه، هر چی بهش بدن، باید نصفش رو بدن به تو که این همه تبلیغ کردی. ولی خداییش من تبلیغ نکردم زیاد. برای اطلاعات بیشتر به اینجا یا اونجا مراجعه کنید.
البته نمی دونم هنوزم این لینک کار میکنه یا نه، ولی فرم پر شده رو داره که فقط باید اسم و فامیل خودتون رو بنویسین و نام کشور. بعدشم اتچ کنین به این میل.
از وقتی توی اورکات بچه های دانشگاه منو ادد کردن، یا من ادد کردمشون، مجبورم خود سانسوری کنم؛ دیگه نمی تونم اتفاقات دانشگاه رو بنویسم... شانس است دیگه.... حالا بماند.
یکی از بچه های اورکات یه میل سند کرده بود که آی اس پی ها دارن اورکات رو فیلتر می کنن، و داتک اولین آی اس پی است فعلا راستش من دلیلی برای فیلتر شدن این سایت نمی بینم. جای تاسف داره اگه واقعا ً بخواد فیلتر بشه.
چقدر نوشته های « فریاد خاموش » قشنگه، هم تو وبلاگ خودش هم تو وبلاگ « این چند نفر »
خصوصیات دخترها و پسرهای 14 تا 28 ساله رو اینجا بخونین.
هفته ی پیش این پرشین بلاگ اعصاب منو ریخت به هم، اومده بودم آپدیت کنم، ولی بازسازی وبلاگ کار نمی کرد. تازه 5شنبه دیدم که درست شده. دیوونم کرد.
حالا امشب هم می خوام بیام آپدیت کنم اگه مشکلی پیش نیاد.
برام دعا کنین که این ترم آخری همه درس ها رو پاس کنم....
http://rashteroyaiee.ir/wp-content/uploads/2017/10/20160513145733_thumbnail.jpg
« فرار از زندگی »
زده بود به سرش که پیاده برگرده خونه، اون همه راه رو؛ بالاخره بعد از مدتها تصمیمش رو میگیره. پیاده می خواد برگرده خونه اون همه راه رو. به میدون میرسه، می ره طرف ایستگاه اتوبوس همیشگی، ولی فقط یه نگاه گذرا به اتوبوس می کنه و رد میشه. بالاخره هر چی باشه خیلی با خودش کلنجار رفته بود که پیاده بره خونه! حالا نه همه راه ِ دانشگاه تا خونه رو، ولی یه قسمتی رو که می تونست بره! با خودش حرف می زنه. اون روز تازه تربیت بدنی هم داشته و کلی هم اونجا دویده بوده، ولی با این حال می خواد پیاده برگرده خونه.
اونقدر میره تا به ایستگاه می رسه، هنوز اتوبوسی رو که تو میدون بود، ندیده رد بشه، هنوزم کلی جلو است. یه کل کل حسابی با خودش! دیوونگی مطلق! اون ور خیابون یه کافی نت کوچولو است، تاحالا کافی نت نرفته، بد جوری هوایی است که یه بار بره کافی نت. ولی بازم راهش رو ادامه میده. اصلا ً احساس خستگی نمیکنه، ولی گشنه اش می شه. از تو کیفش یکی دو تا انجیر خشک درمیاره و میذاره تو جیب مانتوش! دست کش هاش رو هم در میاره. بد جوری زده به سرش که زنگ بزنه به بیتا و شقایق که بگه زده به سرش و داره پیاده بر می گرده خونه. بیتا خونه نبود، به شقایق هم زنگ نمی زنه! نزدیک یه ساعت شده بود که داشت راه می رفت، اونم تو این هوای سرد.
فقط دو تا 4راه دیگه مونده بود برسه خونه. بعضی ها بدجوری نگاش می کردن، اون موقع شب، تو این هوا، یه دختر تک و تنها وسط این راه که از حالا به بعدش یه نموره بیابونی می شد. دیگه از تعداد آدم ها کم می شد، رسیده بود به ایستگاه بعد از 4راه، اتوبوس می رسه، ولی سارا فقط یه نگاهی به اتوبوس و راننده و مسافراش می اندازه. راه خودش رو تو اون پیاده روی ِ کنده کاری شده و پر از گل و لای ادامه می ده.
اطرافش مغازه هم نیست، هیچ نوری هم نیست. تو اون تاریکی. فقط یکی دو تا مکانیکی است...
یه کم می ترسه، ولی براش اهمیت نداشت. دیگه یه کم دیر شده بود؛ همین الانا بود که مامانش زنگ بزنه بپرسه سارا کجاست! سارا با خودش می گفت: فقط زودتر برسم به چهاراه همیشگی، اون وقت مشکلی نیست، اگه هم مامان زنگ زد، مجبور نیستم دروغ بگم.
بالاخره می رسه خونه، یک ساعت و 30 دقیقه تو راه بود. فقط یه کم کف پاهاش درد می کرد، چون کفشش پاشنه نداشت، یه کتونی بود پارچه ای.
دوباره صبح کلاس داشت. اصلا ً دوست نداشت بره سر کلاس، ولی مثل همیشه رفت. با هر جون کندنی بود خودش رو سر کلاس ها نگه داشت مثل همیشه.
دوباره زده بود به سرش، مثل دیروز (دیشب) اون همه راه رو پیاده می خواست برگرده خونه؛ ولی هوا روشن تر بود. بدجوری تو فکر بود. حوصله هیچی رو نداشت.
میرسه به میدون همیشگی، اتوبوس نبود. ولی مگه مهم بود! سارا که می خواست پیاده بره، پس چرا ایستگاه رو نگاه می کرد؟
وسط میدون، یه کلانتری سیار بود، خودش هم نمی دونه چی جوری از خیابون رد میشه و میره اونجا! یه سرباز اونجا بود که اسلحه دستش بود. سارا همین طوری که به تفنگ سرباز نگاه می کنه، میگه: میشه یه تیر خالی کنین تو سر من؟
سرباز هاج و واج به سارا نگاه میکنه؛ انگار درست نفهمیده سارا چی گفته! میگه: ببخشید خانم چیزی گفتین؟
سارا در حالی که به چشم های سرباز نگاه می کنه می گه: می شه با این تفنگ یه تیر خالی کنین تو سر من؟
سرباز: حالتون خوبه؟
سارا: نه، بهتره منو به جرم قتل بازداشت کنین، ولی در حین فرار یه تیر خالی کردین تو مغز من، این طوری بهتره.
سرباز می خواد بره تو اتاق که مافوقش رو بیاره. سارا می گه: اگه می تونستم خودم این کار رو میکردم، محتاج شما هم نبودم. چرا شما منو نمی کشین که مجبور نشم برم جدی جدی کسی رو بکشم که به خاطر اون دارم بزنن؟ چرا یه تیر خالی نمی کنین تو سر من؟
سرباز دستش رو بالا می آره و یه سیلی می زنه تو صورت سارا، سارا با عصبانیت نگاش می کنه و خیلی آهسته می گه: چرا منو راحت نمی کنین؟ چرا کاری می کنین که خودم دست به کار بشم؟ چرا راحتم نمی کنین؟
بعد از گفتن این حرف ها از سرباز دور میشه، سرباز دنبالش می ره، سارا می رسه به پل هوایی، سرباز دنبالش است، می خواد سارا رو برگردونه؛ از پله ها می ره بالا، ارتفاع کمی نداره؛ یه لحظه وای میسته، به مردمی که روی پل در حال حرکت هستن نگاه می کنه، به سرباز که داره نزدیک تر می شه و داد میزنه: خانم صبر کنید!
چشماش رو می بنده، کیفش رو می ذاره زمین و می ره رو نرده های پل....
مغز متلاشی شده سارا روی آسفالت خیابون...
جیغ و داد دختر ها و زنهایی که صحنه رو دیدن....
صدای برخورد ماشین ها با هم که یه هویی ترمز کردن....
سارا همه اینا رو داره از بالای جسدش نگاه می کنه...
سارا: از این دنیای فانی راحت شدم....
نویسنده: ویروس
نوشته در تاریخ 14 دی 1383
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/8/37549.jpg
Tactics
نام انیمه: Tactics
نام انیمه: タクティクス
ژانر:Mystery, Comedy, Historical, Demons, Supernatural, Drama
تاریخ پخش: پاییز 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 25 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه
کارگردان: Watanabe Hiroshi
منبع: Manga
استودیو: Studio Deen
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, EN Sub, ~75MB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Sub, 8.3GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 480P, DVDrip, RAW, 3GB)
+ لینک فایل تورنت (AVI, EN & Ger Sub, 5.2GB)
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
کانتارو یک حس ششم دارد، از زمانی که به یاد میاورد می توانسته اهریمنان را ببیند، و با آنان دوست شده، اما او شغلی عجیب دارد "روح گیری" با کمک دوستان و حس عجیبش او وظیقه دارد تا این معضل را حل کند.
خلاصه داستان (منبع)
Ichinomiya Kantarou grew up with the ability to see demons, but was isolated and bullied by others who did not share the same gift. Instead, he became being friends with the demons, gaining a great attachment to their existence. One day, Kantarou was told about the strongest demon, the one known as the ogre-eating Tengu. Amazed by the news of his strength, Kantarou vowed to find this demon who was far stronger than any other, deciding to call him Haruka when he did so. Since this time, Kantarou searched far and wide for the ogre-eating Tengu with no luck, making his living by becoming a folklore writer and demon-buster. On a particular job, Kantarou had finally found news of a nearby shrine supposedly the place where the ogre-eating Tengu was sealed.
** آهنگ شروع انیمهی Tactics **
اگر درست گوش دهی، باید بتوانی
صدای ضعیفی که تو را فرا میخواند، بشنوی
آه، در اعماق این جنگل پهناور
کسی برای آمدنِ شب، زاری میکند
بیا پایمان را فراتر از این نقاب گذاریم
تا دنیای مخفی را نجات دهیم
چشم هایت را ببند و پرواز کن
به سمت دنیایی که قابل رویت نیست
باستانی
جاویدان
دنیای مخفی
دنیای مخفی
** آهنگ پایانی انیمهی Tactics **
در این تاریکی شهر
خودم را میبینم که اسم تو را فریاد میزنم
هرچند که از هم دوریم
هرگز بر تنهایی تسلیم نمیشوم
وقتی کسی را پشت خود داریم
همهء مان تغییر میکنیم
و قویتر میشویم، قویتر، قویتر
قدرت نادیده، آورنده ی امید میشود
قدرت نادیده، همان شجاعتی است که تو به من میدهی
داستان
کانتارو از این آدمهاست که قدرتهای روحی دارن. میتونن روح ها رو دفع کنن و شیاطین رو مهر کنن و ... از بچگی میتونسته شیاطین و ارواح رو ببینه و باهاشون دوست بشه.
همیشه به دنبال جن شیطان خوار میگشته.
وقتی پیداش میکنه، مهرش رو میشکنه و بهش اسم هاروکا رو میده.
با کمک هاروکا و بقیه موارد مربوط به ماوراءطبیعی رو حل میکنه.
« دوست »
سارا پیش خودش داشت فکر می کرد که واقعا ً موندنش تو این دنیا فایده نداره. بیش تر از هر زمان دیگه ای مصمم شده بود دیگه وجود نداشته باشه. وقتی وجودش برای کسی اهمیت نداشت، وقتی باعث ناراحتی دوستاش می شد....
بهترین راه دیگه نبودن است. باید فکر می کرد. چند بار خواست فرار کنه، از دانشگاه دیگه برنگرده خونه، ولی برگشت... مثل همیشه... سارا بدون بیتا و شقایق؟!!!...... نمی تونست ادامه بده... وقتی فقط این دوتا رو به عنوان دوست خودش قبول داشت. تاحالا کی شنیده بود که سارا بچه های دانشگاه رو " دوست " خطاب کنه؟؟! همیشه اونا رو به عنوان " یکی از بچه های دانشگاه " معرفی می کرد. هیچ وقت نمی گفت که "دوستم بود ".
وقتی شقایق و بیتا حرف می زدن و می گفتن "دوستم " تو دانشگاه اینو گفت، اونو گفت، خیلی ناراحت می شد. تعریفی که سارا از "دوست " داشت، یه چیز فرا طبیعی بود. یه دوستی معمولی نبود. وگرنه می تونست به بقیه هم بگه "دوست ".......
ولی حالا! سارا تنهای تنهاست.... شقایق قول داده بود دوستیشون بیشتر از این خراب نشه! ولی نشد... انگاری بد تر شد. شایدم سارا حس کرده بود که داره بد تر میشه...
« اندکی صبر سحر نزدیک است » نه! دیگه سحری در کار نیست. فکر می کرد می تونه فراموش کنه! فکر می کرد می تونه قبول کنه! گو این که تاحالاش هم همه چی رو انکار می کرد.
این همه وقت گذشت و هیچ چیز بهتر نشد، که بدتر شد. اونقدر قرص تو خونه داره که بخواد یه کاری بکنه! همه رو حل کنه تو آب و شب موقع خواب همه رو بخوره و دیگه پا نشه! می ترسه، از مرگ نه! از خودکشی می ترسه!
شایدم بیشتر به خاطر این می ترسه که وقتی بخواد کلک خودش رو بکنه، خانواده چی میشن؟! نه این که مهم باشه براش، نه! تو دنیا فقط بیتا و شقایق و دوست براش از همه مهم تر بودن و هستن!
نمی خواد بیشتر ازا ین بمونه که باعث ناراحتی اونا بشه! به بن بست رسیده. برا هیچی جواب نداره. مدت هاست که ننوشته! تا میاد یه چیزی تو دفترش بنویسه، دفتر رو پرت میکنه یه ور دیگه!
شاید اونا فقط سارا رو از دست داده باشن! ولی سارا همه چی رو از دست داده! سارا اعتقاداتش رو از دست داده. مصمم تر از پیش به سوی نابودی می ره!
معلوم نیست چقدر دیگه بتونه دووم بیاره و کاری دست خودش نده! ولی زیاد طول نمی کشه. سارا خیلی تنهاست... خیلی...
« ای عشق می گفتی آبادت می کنم من
ویران ترم کردی که آبادم نکردی »
* * * * * * * * *
سلام به همه برو بچ! حال و احوالتون چه طوره؟ اومدم قالب رو یه کم دست کاری کنم و یه چیزایی اضافه کنم، بعدش نمیدونم چی شد که افتضاح شد! شرمنده ی « اشک مهتاب » شدم. دیگه باید ببخشید.
اینجانب « ویروس » افتخار دادم به برو بچ « شاخه امید » و اونجا قلم فرسایی می کنم. یه مدت هم تو « اشک مهتاب » می نوشتم. ولی چون دامنهی اصلی « اشک مهتاب » رو ازش گرفتن وانگاری قرار نیست بهش پس بدن، برا همین « اشک مهتاب » برگشته جای خودش می نویسه. « اسپاگتی » یکی از بچه های دانشگاه است که تازه کشفش کردم.
می دونین، من میگم که ما نباید قانون کپی رایت رو قبول کنیم! خیلی به ضرر ما است. دیدین تو « کلیک » نوشته بود که لینوکس شده سیستم عامل ملی! من که تاحالا لینوکس ندیدم. اصلا ً چرا ما باید قانون کپی رایت رو رعایت کنیم؟ هان؟ حالا کاری به برنامه هایی که خودمون تولید می کنیم ندارم، ولی برنامه هایی که خارجکی ها درست می کنن چرا بابتش این همه پول بدیم؟ هان؟
گفته شده که قرار از دی ماه امسال اینترنت بی سیم بیاد تو ایران، اشتراکش هم ماهی 40 هزار تومان ناقابل است. من اگه به بابام بگم منو از خونه بیرون میکنه، میگه همینی هم که الان داری ول میگردی تو اینترنت از سرت هم زیاده. خوش به حال بچه پول دارها و اونایی که خودشون خرج خودشونو در میارن!
این سری خیلی نوشتم....
کریسمس همه مبارک! سال نو هم مبارک! چقدر خوب میشد اگه برف میومد! فایده نداره جایی برف بیاد که من نمی تونم برف بازی کنم!
« پای وجدان هم که رسید نقطه ای بگذار و از سر خط بنویس... »
« می خواستم خانه عشقم را میان خنده هایت بسازم..........اما
در زمان ما خنده ارزان نیست، خنده ای از ته دل
تا بخواهی، پوزخند و زهرخند و ریشخند،
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 7 دی 1383
می گویند خانم ها؛ می گویند آقایان
می گویند خانم ها :
همانند رادیو، هر چه می خواهند می گویند، ولی هر چه بگویی، نمی شنوند.
مثل شبکه اینترنت، از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند.
همانند موتور گازی پر سر و صدا و کم طاقت هستند.
مثل رعد و برق اول برق چشمانشان می رسد، بعد رعد صدایشان.
همانند کنتور برق هر از چند سالی یک بار سن آنها صفر می شود.
خانم ها زرنگ هستند، در جنگ پیروز می شوند، ولی جایزه صلح را می گیرند.
می گویند آقایان :
مثل مخلوط کن هستند، در هر خانه یکی از آنها هست، ولی نمی دانید به چه درد می خورند!
همانند آگهی بازرگانی هستند. حتی یک کلمه از چیزهایی را که می گویند، نمی توان باور کرد.
مثل سیمان هستند، وقتی جایی پهن شدند، باید با کلنگ آنها را از جا بکنی.
مانند طالع بینی مجلات هستند، همیشه به شما می گویند چه بکنید و چه نکنید. معمولا ً اشتباه می کنند.
مانند جای پارک هستند. خوب هایشان قبلا ً اشغال شده و آنهایی که باقی مانده اند، یا کوچک هستند یا جلوی منزل مردم.
مثل پیکان دست دوم هستند ارزان و غیر قابل اطمینان.
منبع : گاهنامه ی دانشجویی « آوا »، نشریه ای برای دختران
صاحب امتیاز : بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران سما
===
سلام به همه ی برو بچ! حال و احوال برفی تون چه طور بید؟ خوبین؟ امروز اینجانب، کنکور داشته بیدم! اینقده خونده بودم که نفر اول می شم! شک نداشته باشین.
تحول رو کف کردین؟ چه طوره؟ باید به خاطر قالب از « اشک مهتاب » تشکر کنم! اینجا رو روبه راه کرده فعلا ً. یه نموره لینک ها رو باید درست کنم و همین طور آرشیو رو! ولی نگران نباشین. ( می دونم نیستین. ) سعی می کنم زیاد وراجی نکنم. چون خودم هم حوصله ندارم.
کلی ذوق زده شدم وقتی دوباره وبلاگ « اعترافات یک متهم » رو پیدا کردم، چون فیلتر شده بود، بعد من نمی دونستم که به یه آدرس جدید منتقل شده، کلی کیف کردم.
« آلبالو » هم بالاخره بعد از N قرن، دوباره وبلاگش رو آپدیت کرده و یه متن خیلی قشنگ نوشته ( البته مثل همیشه ) به اسم « سایه روشن »
« نیک » هم کامپیوترش رو فروخته و رفته، معلوم هم نیست که دوباره کی بخواد برگرده!
قرار بود زیاد وراجی نکنم.
چون شاید یه کم تنبلی کنم و دیر بیام آپدیت کنم، بهتره از حالا یه سری مناسبت ها رو تبریک بگم.
3 دی : ولادت امام رضا (ع)
4 دی : میلاد حضرت عیسی مسیح ( ع )
فقط 2 هفته تا کریسمس مونده، امیدوارم که کلی برف بیاد!
خداحافظ!
نوشته شده توسط ویروس – 27 آذر 83
کوچه باغ یادها - فهیمه رحیمی
نام کتاب: کوچه باغ یادها
نویسنده: فهیمه رحیمی
ناشر: انتشارات پگاه
نوبت چاپ: چاپ نهم - 1388
تعداد صفحات: 339 صفحه
خلاصه داستان (منبع)
کوچه باغ یادها گوشهای از خاطرات تلخ وشیرین زندگی در کوچههای باریک و بلند خیابان ری و بازارچه نایبالسلطنه با مردمی که صف و محبت آنان را میتوان به لطافت باران و برگ گل تشبیه کرد، است. کوچههایی که نامها و یادهایی را در سینه حفظ کرده است که گذشت زمان نیز مهر فراموشی بر آن ننواخته و همین کوچهها این باور را به انسان میدهند که روح پاک انسانها مانند درختان تناور زندهاند که اگر بافت فیزیکی کوچهها، خیابانها و خانهها، تغییر یافته و نو شده است، بافت دوستیها و محبتها و یکرنگیها عمیقتر و کهنتر شده است.
خلاصه داستان (منبع)
خانه میرزا باقر فرشچی از صبح سکون و آرامش خود را از دست داده بود . زن حاجی پس از درست کردن خورشت قیمه و خیساندن برنج از درست کردن غذا فارغ شد و از پله های زیرزمین بالا آمد . گونه هایش در اثر حرارت اجاق سرخ شده بود . بالای پله ها هوای تازه را با نفسی بلند به سینه کشید و با دست عرق روی پیشانی اش را زدود و با صدای بلند فریاد کشید فخری ! دختر باریک و بلند قدی سر از پنجره اتاق بیرون کرد و گفت : بله ، مادر ! زن به سوی صدا برگشت و دخترش را در آستانه پنجره دید . گفت : وقتی چای رو دم کردی میوه و شیرینی را هم بچین و دستی هم به موهات بکش تا عمه ات لن ترانی بارمان نکنه . مواظب باش تنباکو ها آب نداشته باشن . ببینم می توانی از آنها پذیرایی کنی یا نه . دختر سر فرود آورد و سر را از پنجره به داخل کشید و دنبال دستورهای مادر رفت … عزت زمان در خانه ملوک خانم خیاطی یاد می گرفت و بیماری حاج آقا شدت گرفته بود. نیره از نرگس خواست که به خانه برود و عیادت از پدر را بهانه کند.... کوچه باغ یادها» گوشه ای از خاطرات تلخ وشیرین زندگی در کوچه های باریک و بلند خیابان ری و بازارچه نایب السلطنه با مردمی که صف و محبت آنان را می توان به لطافت باران و برگ گل تشبیه کرد، است. کوچه هایی که نام ها و یادهایی را در سینه حفظ کرده است که گذشت زمان نیز مهر فراموشی بر آن ننواخته و همین کوچه ها این باور را به انسان می دهند که روح پاک انسان ها مانند درختان تناور زنده اند که اگر بافت فیزیکی کوچه ها، خیابان ها و خانه ها، تغییر یافته و نو شده است، بافت دوستی ها و محبت ها و یک رنگی ها عمیق تر و کهن تر شده است.
Naruto: Konoha no Sato no DaiunDouaki
نام انیمه: Naruto: Konoha no Sato no DaiunDouaki
نام انیمه: Naruto Movie Konoha Sports Festival
نام انیمه: 木ノ葉の里と大うん動会
نام انیمه: Hidden Leaf Village Grand Sports Festival
معروف به: Konoha no Sato no Daiundoukai
ژانر: Ninja, Action, Comedy, Adventure, Shounen
تاریخ پخش: 21 اگوست 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمت ها: یک قسمت
مدت زمان: 11 دقیقه
سازندگان: Studio Pierrot, Viz Media, Bandai, TV Tokyo Music
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
+ لینک دانلود انیمه (AVI, 100MB, 480P)
خلاصه داستان (منبع: انیم ورلد)
گنینهای کونوها یک روز ورزشی دارند که شامل مسابقات، دوی با مانع و البته دوی امدادی است که جایزه هزینهی یک سفر تعطیلاتی برای برنده است. متاسفانه معدهی "ناروتو" دوباره او را به دردسر میاندازد.
https://www.youtube.com/watch?v=JGyhWUkl4DE
DearS
نام انیمه: DearS
نام انیمه: ディアーズ
ژانر: Sci-Fi, Harem, Comedy, Romance, Ecchi, Shounen
تاریخ پخش: تابستان 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 13 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه
منبع: Manga
استودیو: Daume
کارگردان: Suzuki Iku
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (AVI, ~140MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, Hi10, DVD, ~300MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 10bit, DVD, 480P, ~100MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ~50MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, EN Sub, ~70MB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ لینک فایل تورنت (MKV, DVD, 10bit, 480P, EN Sub, 1.4GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Dub, 4.3GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, R2DVD, 576P, EN Sub, 4.7GB)
+ لینک فایل تورنت (AVI, XviD, 480P, ITA Sub, 2.6GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 480P, EN Sub, 3.1GB)
+ لینک فایل تورنت (MP4, DVD, x264, 576P, RAW, 2.1GB)
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
یک سال پیش یک سفینه فضایی از فضاییها تو خلیج توکیو سقوط کرد.چون که فضایی ها قادر به برگشت نبودن مجوز تبعیت ژاپن رو دریافت کردند.اونها رو دیرز صدا میزدند که به معنای دوستان عزیز بود.بخاطر یاد گیری زبان و رسم و رسوم ژاپن اونها تصمیم به برقراری سیستمی شدند که در مدتی که دیرزها در ژاپن به سر میبرند توانایی ارتباط و کنترل رو داشته باشند.
یه روز یه دبیرستانی به نام تاکیا ایکوهارا با یه دیرز دختر که چیزی به جز یک تیکه لباس کثیف شبیه پتو تنش نبود مواجه شد.که بخاطر گرسنگی روی زمین غش کرده بود. اون با اینکه خیلی اضطراب داشت مجبور شد اون رو به آپارتمانش ببره و بعدا اسم دخترفضایی رو رین گذاشت.رین یک شب رو تو آپارتمان تاکیا موند و بعد از اون پافشاری کرد که کنار تاکیا بمونه و اون رو ارباب صدا زد. رین بخاطر استعداد ذاتی نسلشون در هوش و ذکاوت و الالخصوص زبانشناسیشون خیلی سریع زبون ژاپنی رو تو یک شب یاد گرفت و همینطور ننکو دوست دوران کودکی تاکیا و دختر صاحب آپارتمان تاکیا رین رو با رسوم ژاپن و درکل مردم آشنا کرد. مدتی بعد رین به عنوان دانش آموز انتقالی به مدرسه تاکیا پیوست که اون خودش دردسرایی ایجاد کرد.
ولی مشکلات موقعی بوجود اومد که یه دیرز دیگه به نام میو به مدرسه و به جریان داستان می پیونده...
نیروهای وسوسه انگیز - دانیل استیل
نام کتاب: نیروهای وسوسه انگیز
نام اصلی کتاب: Irresistible Forces
نویسنده: دانیل استیل (Danielle Steel)
مترجم: نفیسه معتکف
ناشر: انتشارات نسل نواندیش
نوبت چاپ: چاپ اول - 1379
تعداد صفحات: 312 صفحه
+ اطلاعات بیشتر: لینک // لینک // لینک // لینک // لینک
خلاصه داستان (هر چی یادم است مینویسم)
کاراکتر اصلی یه دختری که در اقتصاد نابغه حساب میشه. در شرکتی که کار میکنه، قدرش رو نمیدونن. همسرش جراح است. قراره به زودی رئیس بخش بشه.
در یکی از سفرهای کاری که دختره میره، یه مشتری بوده، نسبت به اون کشش پیدا میکنه.
وسوسه میشه از شغلش استعفاء میده و میره یه شهر دیگه.
قراره همسرش هم بره. ولی هیچ شغلی در بیمارستان پیدا نمیکنه.
بالاخره دختره عاشق اون مشتری میشه...
دکتر هم کمکم عاشق یکی از همکارهاش میشه.
اینا از هم دور زندگی میکنن. هر چند وقت یه بار همدیگه رو میبینن.
در نهایت تصمیم میگیرن که طلاق بگیرن.
Full Metal Panic!
وحشت تمام فلزی
نام انیمه: Full Metal Panic!
نام انیمه: フルメタル・パニック? ふもっ
نام انیمه: وحشت تمام فلزی
نام انیمه: FMP; フルメタル パニック
ژانر: Action, Comedy, Romance, Sci-Fi, Mecha
تاریخ پخش: 2002
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمت ها: 24 قسمت
سازندگان: FUNimation EntertainmentL, ADV Films
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینک های مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)
+ لینک دانلود انیمه (~65MB, MKV, EN Sub, BD, 480P)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, EN Sub)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 7.04GB, 1080P, EN Sub, BDRip)
+ لینک فایل تورنت (MP4, 720P, BluRay, 8bit, 5GB, EN Sub)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 27GB, EN Sub, 1080P, BluRay, All Season)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 17.6GB, Dual Audio, BluRay, 720P)
خلاصه داستان (منبع: انیم ورلد)
"سوسوکه ساگارا" یک متخصص نظامی 17 ساله است که برای سازمان مخفی "MITHRIL" کار میکند و ماموریت یافته تا از جدیدترین کاندیدای "Whispered" ، به نام "کانامه چیدوری" محافظت کند. برای انجام این ماموریت، "سوسوکه" نه تنها باید با دشمنانی از گذشتهی خود دست و پنجه نرم کند، بلکه با یک سارق زن نیز مقابله نماید. بدبختانه مشکلترین قسمت ماموریت "سوسوکه" فقط محافظت از دوشیزه "چیدوری" نیست، بلکه او باید به تجربهی زندگی یک بچهی دبیرستانی نیز عادت کند، موضوعی که برای یک بزرگشدهی میدان نبرد، اصلا کار سادهای نیست.
خلاصه انیمه (منبع)
یک متخصص نظامی ۱۷ ساله ایی که برای سازمان مخفی MITHRIL کار می کند و ماموریت یافته تا جدیدترین داوطلب مخفی به نام kaname chidori را محافظت کند. برای انجام این ماموریت ساوساکه باید دشمنانی از گذشته ی خود دست و پنجه نرم کند. و در عین حال با سارقی که زن است مقابله میکند. بدبختانه مشکل ترین قسمت ماموریت ساوساکه فقط محافظت از دوشیزه چیدوری نیست،بلکه او باید همچنین به تجربه ی زندگی یک بچه دبیرستانی عادت کند، چیزی که برای کسی که در میدان نبرد بزرگ شده اصلا کار ساده ایی نیست...
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/1190/95421.jpg
Samurai 7
نام انیمه: Samurai 7
نام انیمه: Samurai Seven
نام انیمه: هفت سامورایی
نام انیمه: サムライセブン
ژانر: Historical, Mecha, Samurai, Sci-Fi
تاریخ پخش: تابستان 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 26 دقیقه
کارگردان: Takizawa Toshifumi
منبع: Other
استودیو: Gonzo
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 10bit, x265, EN Sub, 1080P, ~300MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, x265, 1080P, EN Sub, ~200MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 1080P, EN Sub, 10bit, x265, ~300MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, EN Sub, ~80MB)
+ معرفی کاراکترهای انیمه // سایت رسمی انیمه
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, EN Dub, 46GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 10bit, 1080P, x265, EN Dub, 8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, EN Sub, 15GB)
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
در آینده ی خیلی دور، در سیاره ای که ممکنه زمین نامیده بشه یه جنگ بین سامورایی هایی که بدن خودشون رو ارتقا دادن در حال رخ دادنه. بعد از جنگ طولانی، مردم از یه صلح زود گذر لذت میبرن. بخاطر مواجه با گرسنگی و دزدی توسط راهزنان خطرناک نوبوسری، کشاورزان روستای کانا تصمیم خطرناکی گرفتن که برای محافظت از خودشون سامورایی استخدام کنن. راهبه ی آب روستا، ارا، خواهر کوچکترش، کوماچی، و یه روستایی دل شکسته، ریکیچی تیمی رو تشکیل میدن که سامورایی استخدام کنن اما چیزی ندارن که پرداخت کنن به جز برنجی که خوشون کشت دادن. در طی ماجراهای خطرناک و با یه ذره شانس هفت سامورایی با تجربه از راه های مختلفی کنار هم جمع میشن تا علیه راهزنان بجنگند.
خلاصه انیمه (منبع)
در آینده ای دور در سیاره ای به نام زمین جنگی بین نینجا هایی که بدن خود را به مکانیزم تبدیل کردند در حال رخ دادن است. از جنگ طولانی مردم از صلح زود گذر لذت میبردند.به گرسنگی و دزدی توسط راهزنان خطرناک نوبوسری (Nobuseri) کشاورزان روستا کانا تصمیم خطرناکی گرفنتد که برای محافظت از خودشان سامورایی استخدام کنند…
توضیحات من دربارهی انیمهی Samurai 7
این هم یه ورژن دیگه از هفت سامورایی!
یعنی منظورم این بود که فیلم با این محتوا دیدم. یه فیلم هفت دلاور هم داشتیم.
این انیمه کلیت داستان همین است.
یه روستا، سامورایی استخدام میکنه تا جلوی راهزنا رو بگیرن.
ولی راهزنها یه نموره فرق دارن. انگار موجود بیگانه باشه. یا سلاحهایی که دارن عادی نیست.
تا قسمت نهم دیدم.
هنوز این گروه سامورایی نتونستن به روستا برسن.
فعلا درگیری دارن تا خودشون رو به اون روستا برسونن.
باید دید چی میشه.
یه سری کاراکتر باحال داره! حیف که الان اسمهاشون رو بلد نیستم.
قسمت 18 رو هم دیدم.
خب خب خب... بالاخره جنگ با راهزنها تمام شد. و ساموراییها پیرزو شدن.
ولی یکی از ساموراییها، کُشته شد. همونی که میتونست نمایش اجرا کنه و تیر و ... همه چی رو بادستش بگیره.
حالا نوبت نجات دخترهایی است که راهزنها به پایتخت فروختن.
کانبا سان (کاراکتر مورد علاقهم) نقشه کشید. خودش رو به عنوان مجرم معرفی کرد. رفت داخل پایتخت تا دخترهای دزدیده شده رو نجات بده.
موقعی که به امپراتور رسید و میخواست اون رو بکشه تا دخترها رو نجات بده، یکی از دخترها که از امپراتور باردار بود، گفت من اون رو دوست دارم و بر نمیگردم.
و کانبا سان هم دیگه هیچ حرکتی نکرد و دوباره دستگیر شد.
و حالا باید دید چه اتفاقی میافته. هنوز چند تا سامورایی در دهکده موندن تا کمک کنن.
ولی دو نفر دیگه راه افتادن که به پایتخت برن.
قسمت 22 رو هم دیدم. امپراتورِ قبلی کُشته شد. این یکی هم که جاش اومد، همچین خیلی حیلهگر است.
این هم یواشکی به راهزنها میگه به روستا حمله کنین، بعد خودش میره نجاتشون میده. روستاییها هم خیلی ریلکس کلی برنج مخفی رو بهش میدن.
کانبا سان و بقیه موفق میشن دخترها رو آزاد کنن. همه برگردن به روستاهای خودشون.
الان هر پنج نفر سامورایی در یک شهر هستن. یکی شون که مُرد، یکی هم قهر کرد رفت.
امپراتور جدید، در ملاءعام کلی از کانبا سان تعریف و تمجید کرد. حتی موقعی که دستور داد جلوی همه، سرش رو قطع کنن.
ولی موفق نشد، برگشت گفت تو رو میبخشم و این حرفها ...
بعد که کانبا سان و بقیه، دخترها رو آزاد کرد و از پایتخت رفتن، امپراتور دستور داد که یواشکی اونا رو بکشن!
این امپراتورِ جدید هم نامرد است! خودش امپراتورِ قبلی رو کُشت.
تا اینجای کار که از این انیمه راضی بودم.
قسمت 24 رو هم دیدم.
امپراتور پایتخت رو حرکت داده و به سمت روستاهای مختلف میره. الان رسیدن به روستای اصلی. نقشه کشیده اونا رو مجرم معرفی کنه که فرستادهی امپراتور رو کُشتن.
جنگ در گرفته. فقط یک سامورایی (همونی که قهر کرده، از همه بچهتر است) در روستا است. داره تنهایی میجنگه.
کانبه سان و بقیه هم دارن کم کم به روستا میرسن.
این قسمت یه جوری بود انگار فضاییها حمله کردن. یک عالمه ربات رو فرستادن که جنگ کنن! خب نامردی است.
قسمت 25 رو دیدم و میخوام زار زار گریه کنم! کیزونو کُشته شد! هیهاچی کُشته شد!
یعنی اینقده از مُردن کیزونو ناراحت هستم که نگوووو!
فقط یه قسمت مونده! این جنگ نهایی است! باید دید چی میشه.
نکنه یه وقت کانبا سان هم کُشته بشه؟ خیلی دردناک میشه.
قسمت 26 (آخر) رو هم دیدم. میشه گفت تراژدی حساب شد.
از هفت سامورایی، فقط سه نفر زنده موندن! و کانبا سان یکی از اونا بود.
پایتخت نابود شد و سقوط کرد، امپراتور و راهزنها نابود شدن.
و اون سه سامورایی باقی مانده، روستا رو ترک کردن و هر کدوم به راه خودشون رفتن.
خب میشه گفت پایان بدی نداشت.
« اکسیر حیات »
تا به حال فکر کرده اید که شما هیچ وقت نمی میرید؟
یک موجود فنا ناپذیر!
با این که سالهای سال تلاش کردید که زنده نمانید، لا اقل اگر هم تلاشی
نکرده باشید، هیچ کاری هم برای زنده ماندن انجام نداده اید!
آری، بارها پیش خود فکر کرده ام که من، یک موجود ابدی هستم، فناناپذیر!
همیشه زیر بار مشکلات خم شده ام ولی هیچ وقت نابود نشده ام!
و حال با بدنی خمیده رو به سوی فردا دارم!
انتظار مرگ!
ولی یک حس درونی می گوید: « تو نابود نمی شوی، تو تا پایان جهان باقی
خواهی ماند، تو ابدی هستی.... »
ولی من!
خود با دست های ناتوان و ضعیف
اکسیر حیات را به دور انداختم
بدون آنکه ذره ای از آن را بنوشم!
ولی با این حال، ابدی هستم!
می دانم که خدا فرشته ی خوبش را برای من نمی فرستد!
چرا که من باید اندوهگین ترین موجود فانی که ابدی شده است باشم.
شکستن های بسیار باید در کار باشد
ولی من، خود با دست های کوچک و ضعیف و ناتوان
اکسیر حیات را به دور انداختم!
همیشه امیدی در نا امید ترین لحظه ها و جود دارد.
ولی
افسوس
افسوس
وقتی می دانی،
وقتی می دانی که ابدی هستی، وقتی
به جاودانی بودن خود فکر می کنی، کورسوی امید را از دست
می دهی............
اعتقاد به منجی بشر داری و می دانی که تا آن زمان زنده خواهی ماند.
و چه عبث است اگر بپنداری از این دنیا خواهی رفت!
خرده مگیرید که چرا به مرگ می اندیشم!
خرده مگیرید که چرا میخواهم فانی باشم!
اگر شما هم ابدی می بودید! آنگاه احتیاج به فنا داشتید!
خرده مگیرید که اعتقادات را زیر پا نهاده ام!
خرده مگیرید که مدتهاست حافظ را نمی شناسم!
مدت هاست شعرها برایم مفهومی در بر ندارند!
اعتقادات بسیاری را از دست داده ام!
بر این نالان و رنجور خرده مگیرید!
آیا این ابدی، حقی برای داشتن آرزو ندارد؟
آیا این موجود جاودانه، حقی برای درخواست فانی بودنش ندارد؟
چه میگویید؟
چرا این چنین رفتاری را پیشه کرده اید!؟
زیر مشکلات بسیار از پا درآمده ام،
ولی هنوز زنده ام! زنده!
چگونه زندگی یی؟ و برای چه؟
وقتی تا پایان جهان این چنین باشی
هنگامی که این چنین باشی، تلاشی برای زیستن و بقا نخواهی کرد!
خرده مگیرید!
و هنگامی که به فکر فرو میروی تا خود کاری انجام دهی...
ولی نمی شود!
واقعا ً نمی شود!
حافظ را رها کردم چرا که حرفهایش راست بود!
سهراب را رها کردم چرا که داستانش برایم زجر آور بود!
مشیری را به گوشه ای نهادم که مرا بیش از این نرنجاند!
شعر ها رنگ باختند! ولی همچنان هستند!
می خواهند مرا تا پایان جهان همراهی کنند!
نمی پرسند که تو نیز این چنین میخواهی؟!
مدتهای مدیدی است که حرفی نزده ام!
سکوت!!!!!!!!!!!!!!!
و سکوت سرشار از ناگفته هاست!
و زندگی بسان لجنزاری است که پایانی ندارد!
حال افسوس می خورم، بیشتر از هر زمان دیگری!
افسوس میخورم که چرا من باید انتخاب میشدم!
چرا من باید این چنین ابدی میشدم؟!
موجودی ابدی و مزخرف! با دست و بالی که یارای هیچ
کاری را ندارد!
مدت های بسیاری است که رویاها پرواز کرده اند و به سرزمین
خود بازگشته اند!
آنها نیز رهایم کرده اند!
آنها نیز حاضر به ابدی بودن نیستند!
تنهای تنها!!!!!!!!!!!!!! تا پایان جهان!
و باز ترسی موهوم از ادامه ی زندگی!
چاره ای اندیشه کن! به راستی باید تا ابد باقی ماند؟
اکسیر حیات را با دست های خود به دور افکندم!
اگر اکسیر حیات را نوشیده بودم، شاید که زودتر فنا پذیر می شدم!
افسوس!
افسوس!
بر سرنوشت موجود ابدی!
موجودی که تا پایان جهان خواهد ماند!
و آنگاه که منجی آمد، به کدامین سو خواهد رفت؟ جزء یمین است یا
یسار؟
ننگ بر تو که ابدی هستی!
خرده مگیرید که چرا به مرگ می اندیشم!
خرده مگیرید که چرا به مرگ می اندیشم!
من با دست های خود،
اکسیر حیات را به دور افکنده ام!
خرده مگیرید!
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 30 شهریور 1383
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/12/20103.jpg
Detective Conan Movie 03: The Last Wizard Of The Century - 1999
نام فیلم انیمهیی: Detective Conan Movie 03: The Last Wizard Of The Century
نام فیلم انیمهیی: Case Closed Movie 3: The Last Wizard of the Century
نام فیلم انیمهیی: Meitantei Conan: Seikimatsu no Majutsushi
نام فیلم انیمهیی: Detective Conan Movie 3
نام فیلم انیمهیی: 名探偵コナン 世紀末の魔術師
ژانر: Adventure, Mystery, Comedy, Police, Shounen
تاریخ پخش: بهار 1999
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: یک قسمت
مدت زمان فیلم انیمهیی: یک ساعت و 40 دقیقه
منبع: Manga
استودیو: TMS Entertainment
کارگردان: Kodama Kenji
زیرنویس انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به فیلم انیمهیی
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, RAW, 1.9GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BDRip, 1080P, EN Sub, 6.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, EN Sub, 2.4GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, x264, EN Sub, 7.7GB)
+ لینک فایل تورنت (MP4, BDRip, x264, 720P, RAW, 1.3GB)
+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, x264, RAW, 1.9GB)
+ تصاویر: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, x265, BD, 1080P, EN Sub, 1.2GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BDRip, 1080P, EN Sub, 6.8GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BDRip, 720P, EN Sub, 2.5GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BD, x264, 1080P, EN Sub, 7.6GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P, EN Sub, 614MB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P, EN Sub, ~613MB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 1080P, EN Sub, ~980MB)
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
کایتو کید به پلیس اعلام کرده است که این بار میخواهد تخم مرغ ارزشمنده متعلق به امپراتوری روسیه را بدزدد اما کاراگاه کونان یه راه حل ساده برای جلوگیری از آن پیشنهاد میکند...
خلاصه داستان (منبع)
Kaitou Kid dares to challenge the police once more, setting his sights on the Russian Imperial Easter Egg. With the date, time, and place, the Osaka police force scrambles to stop him. But this time, Kid may have bitten off more than he can chew—Conan Edogawa, Heiji Hattori, and numerous others are also trying to get their hands on the jeweled egg.
As the race for possession of the egg escalates, a string of murders threatens those after it, and at the same time the tragic truth behind the Romanov Dynasty is finally revealed. At the center of these developments, it is up to Conan to solve the gruesome murders and catch Kid, all while protecting those close to him and concealing his identity.