جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

پیاده روی طولانی

پیاده روی طولانی

 

اولین ملاقات , ایستگاه اتوبوس بود .

ساعت هشت صبح.

من و اون تنها .

نشسته بود روی نیمکت چوبی و چشاش خط کشیده بود به اسفالت داغ خیابون .

سیر نگاش کردم .

هیچ توجهی به دور و برش نداشت .

ترکیب صورت گرد و رنگ پریدش با ابروهای هلالی و چشمای سیاه یه ترکیب استثنایی بود .

یه نقاشی منحصر به فرد .

غمی که از حالت صورتش می خوندم منو هم تحت تاثیر قرار داده بود .

اتوبوس که می اومد اون لحظه ساکت و خلسه وار من و شاید اون تموم می شد .

دیگه عادت کرده بودم .

دیدن اون دختر هر روز در همون لحظه برای من حکم یه عادت لذت بخش رو پیدا کرده بود .

نمی دونم چرا اون روزای اول هیچوقت سعی نکردم سر صحبت رو با اون باز کنم .

شاید یه جور ترس از دست دادنش بود .

شایدم نمی خواستم نقش یه مزاحم رو بازی کنم .

من به همین تماشای ساده راضی بودم .

دختر هر روز با همون چشم های معصوم و غمگین با همون روسری بنفش بی حال و با همون کیف مشکی رنگ و رو رفته می اومد و همون جای همیشگی خودش می نشست .

نمی دونم توی اون روزها اصلا منو دیده بود یا نه .

هر روز زودتر از او می اومدم و هر روز ترس اینکه مبادا اون نیاد مثل خوره توی تنم می افتاد .

هیچوقت برای هیچ کس همچین احساس پر تشویش و در عین حال لذت بخشی رو نداشتم .

حس حضور دختر روی اون نیمکت برای من پر بود از آرامش ... آرامش و شاید چیزدیگه ای شبیه نیاز .

اعتراف می کنم به حضورش هرچند کوتاه و هر چند در سکوت نیاز داشتم .

هفته ها گذشت و من در گذشت این هفته ها اون قدر تغییر کردم که شاید خودمم باور نمی کردم .

دیگه رفتنم به ایستگاه مثل همیشه نبود .

مثل دیوانه ها مدام ساعت رو نگاه می کردم و بی تابی عجیبی روحم رو اسیر خودش کرده بود .

دیگه صورتم اصلاح شده و موهام مرتب نبود .

بی خوابی شبها و سیگار های پی در پی .

خواب های آشفته لحظه ای و تصور گم کردن یا نیامدن او تموم شب هامو پر کرده بود .

نمی دونم چرا و چطور به این روز افتادم .

فقط باور کرده بودم که من عوض شدم و اینو همه به من گوشزد می کردن .

یه روز صبح وسوسه عجیبی به دلم افتاد که اون روز به ایستگاه نرم .

شاید می خواستم با خودم لجبازی کنم و شاید ... نمی دونم .

اون روز صدای تیک تاک ساعت مثل پتک به سرم کوبیده می شد و مدام انگشتام شقیقه های داغمو فشارمی داد .

نمی تونستم .

دو دقیقه مونده به ساعت هشت دیوانه وار بدون پوشیدن لباس مناسب و بدون اینکه حتی کیفم رو بردارم دوان دوان از خونه زدم بیرون و به سمت ایستگاه رفتم .

از دور اتوبوس رو دیدم که بعد از مکثی کوتاه حرکت کرد و دور شد و غباری از دود پشت سرش به جا گذاشت .

من ... درست مثل یک دونده استقامت که در آخرین لحظه از رسیدن به خط پایان جا می مونه دو زانو روی آسفالت افتادم و بدون توجه به نگاه های متعجب و خیره مردم با چشمای اشک آلود رفتن و دور شدن اتوبوس رو نگاه می کردم .

حس می کردم برای همیشه اونو از دست دادم .

کسی که اصلا مال من نبود و حتی منو نمی شناخت .

از خودم و غرورم بدم می اومد .

با اینکه چیزی در اعماق دلم به من امید می داد که فردا دوباره تو و اون روی همون نیمکت کنار هم می نشینید و دوباره تو می تونی اونو برای چند لحظه برای خودت داشته باشی ... بازم نمی دونستم چطور تا شب می تونم این احساس دلتنگی عجیب رو که مثل دو تا دست قوی گلومو فشار می داد تحمل کنم .

بلند شدم و ایستادم .

در اون لحظه که مضحکه عام و خاص شده بودم هیچی برام مهم نبود جز دیدن اون .

درست لحظه ای که مثل بچه های سرخورده قصد داشتم به خونه برگردم و تا شب در عذاب این روز نکبت وار توی قفس تنهایی خودم اسیر بشم تصویری مبهم از پشت خیسی چشمام منو وادار به ایستادن کرد .

طرح اندام اون ( که مثل نقاشی پرتره صورت مادرم از بر کرده بودم ) پشت نیمکت ایستگاه اتوبوس شکل گرفته بود .

دقیق که نگاه کردم دیدمش .

خودش بود .

انگار تمام راه رو دویده بود .

داشت به من نگاه می کرد.

نفس نفس می زد و گونه های لطیفش گل انداخته بود .

زانوهام بدون اراده منو به جلو حرکت داد و وقتی به خودم اومدم که چشمام درست روبروی چشم های بی نظیرش قرار گرفته بود .

دسته ای از موهای مشکی و بلندش روی پیشونیشو گرفته بود و لایه ای شبیه اشک صفحه زلال چشمشو دوست داشتنی و معصومانه تر از قبل کرده بود .

نمی دونستم باید چی بگم که اون صمیمانه و گرم سکوت سنگین بینمونو شکست .

- شما هم دیر رسیدید؟

و من چی می تونستم بگم .

- درست مثل شما .

و هر دو مثل بچه مدرسه ای ها خندیدیم .

- مثه اینکه باید پیاده بریم .

و پیاده رفتیم...

و هیچوقت تا اون موقع نمی دونستم پیاده رفتن اینقدر خوب باشه .

آلبالو

 

 

اندراحوالات من (6 شهریور 84)

 

 

 

28 آگوست 2005

اندراحوالات من (6 شهریور 84)

 

سرگذشت شب هجران تو گفتم با شمع

آن قدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

 

+ بعضی ها چقدر راحت همه چی رو ول می کنن و می رن. خوش به حالشون. منظورم دنیای اینترنت است. خیلی راحت خودشون رو می کشن کنار، دیگه براشون جذاب نیست، دیگه حوصله اش رو ندارن. ولی بعضی ها مثل من در بدترین شرایط هم این اینترنت رو ول نکردم. من دارم تو این دنیا زندگی می کنم. نمی تونم این دنیا رو رها کنم. چه بسا بسیاری از اطرافیان رفتند، به همین راحتی که کلمه ی رفتن رو نوشتم. ولی دنیای من این جاست، در بین سطر سطر نوشته های دیگران، زندگی در انتخاب یک لینک، گشتن در دنیایی دیگر... زندگی یعنی این برای من. من دنیای دیگری را نمی شناسم. و دیگر نمی خواهم که دنیایی دیگر را بشناسم. همین دنیا برای من کافی است، تا آن زمان که زندگی پایان پذیرد...

+ یه جا زده بود « هری پاتر و شاهزاده ی دورگه » ترجمه ی ویدا اسلامیه به زودی می رسه. ولی حالا منظورش از _ به زودی _ کی است، خدا می دونه دیگه. الان دو تا ترجمه رو من تو بازار دیدم، ولی چون می خوام ترجمه ی ویدا اسلامیه رو فقط داشته باشم، برا همین سراغشون نرفتم، حتی کتاب رو دستم نگرفتم و ورق نزدم. چنین چیزی یه نموره برا من خودش شاهکار است...

+ یادتونه یه بار درباره ی آزمون  استخدام ادواری نوشته بودم که سه تا امتحان داشتم، چند وقت پیشا جوابش اومد، هیچ کدوم رو قبول نشده بودم.

 

Google Talk

 

بالاخره انتظارها به پایان رسید و گوگل این شرکت دوست داشتنی نیز برنامه ی پیغام رسان خود را در دسترس همگان قرار داد.  Google IM یا همان Talk برنامه ای است با حجم ۹۰۰ ک.ب که با ظاهری بسیار ساده و در عین حال زیبا شما را قادر می سازد تا با دوستانتان به گفتگوی آنلاین به صورت نوشتاری و صوتی بپردازید. همچنین شما قادر خواهید بود از آخرین ایمیلهای رسیده به اکانت Gmail خود همانند برنامه Gmail Notifier مطلع شوید. به علاوه این برنامه دارای سیستم آرشیو گیری از گفتگو ها نیز می باشد. از دیگر امکانات این برنامه می توان به پشتیبانی از دیگر پیغام رسانها اشاره کرد که لیستی از آنها را می توان در اینجا مشاهده نمایید. همانگونه که پیشبینی می شد Google Talk از پروتکل های بکار رفته در پیغام رسان Jabber بهره می برد. در Google Talk برخی قابلیتهای بکار رفته در Skype نیز به چشم می خورد. برای ورود کافیست که اطلاعات اکانت Gmail خود را وارد کرده و از این سرویس استفاده کنید. البته این برنامه در حال حاضر نسخه بتا می باشد و  کمبودهایی نیز دارد. و باید دید که گوگل تا انتشار نسخه ی نهایی آن چه امکاناتی رو به آن اضافه می کند. تا این لحظه نسخه ای از این برنامه جهت اجرا بر روی سیستم عامل های Linux و Mac ارائه نشده است، اما راهنماهای متعددی پیرامون نحوه برقراری ارتباط از طریق پروتکل نرم افزار های iChat، Gaim و Trillian با این پیغام رسان جدید منتشر شده است.

 

مشاهده: سایت رسمی Google Talk

تصاویر: Google Talk

دانلود: لینک مستقیم دانلود برنامه

 

آدرس عکس:

http://www.winbeta.net/images/news/google_talk.gif

 

 

1-     می خواستم یه شایعه براتون بگم، ولی یکی همچی زد تو دهنم، حالا نمی گم دیگه........ ای نامرد.

 

روز شمار تاریخ

هشتم شهریور: روز مبارزه با تروریسم ( انفجار دفتر نخست وزیری به دست منافقین و شهادت مظلومانه ی شهیدان رجایی و باهنر )

نهم شهریور: شهادت امام موسی کاظم ( ع)

دهم شهریور: روز بانکداری اسلامی ( سالروز تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا )

یازدهم شهریور ( 27 رجب ): مبعث حضرت رسول اکرم ( ص )

 

2-     تولد تولد تولد وبلاگ « فانوس خیال » مبارک! فانوس خیال سه ساله شد، تولدش مبارک! امروز ششم شهریور تولد وبلاگ فانوس خیال است.

3-     یه روز به یکی میگن: @ رو بخون. میگه: ای دورت بگردم.

4-     یک کلیپ رمانتیکانه  « خاطره از سیاوش قمیشی »

5-     آلبوم « قاب شیشه ای » از سیاوش قمیشی

 ترانه ها:

-         قاب شیشه ای

-         با من باش

-         گلای پونه

-         گله

-         دیوونه

-         رسواترین عاشق

 

 

نوشته شده توسط ویروس – 6 شهریور 1384

 

 

 

هنوز هستم، همان جایی که رهایم کردی ...

 

 

 

 

هنوز هستم، همان جایی که رهایم کردی ...

 

به نام آن که نامش در قلب سنگی من حک شده است.

به نام آن که حرارت عشقش تکه سنگ خارای قلب بی احساس مرا ذوب کرده است و به درون نفوذ.

به نام آن که محبت آموخت به من.

ای کاش ذره‌ای در ماه بودم تا هر شب مهتابی بر روی مهربانم باشم.

ای کاش بادی بودم تا از او عبور می‌کردم.

ای کاش آن می‌بودم که دوستش می‌داری.

ای کاش آن می‌بودم که او را می‌خواستی...

ای کاش پرنده‌ای در قفس بودم در اتاقت تا هر روز برایت بخوانم نغمه‌ی عشق را.

ای کاش در آسمان که می‌نگری من آن ستاره‌ای باشم که او را می‌بینی.

بگذار آن باشم که برایش دل نگرانی ...

رفتی!

همچو باد گذشتی!

رها کردی قلب عاشقی را که خود ساخته بودی.

«پنداشتی بعد از تو مرا خوابی هست؟»

رفتی از بهر دیگری و دیگری از بهر تو آمد و تنهایم گذاردین ...

تنها ...

این قلب ترک برداشته را رها کردی ...

چه کس این قلب را مرمت می‌کند؟!

گویی زمان؟

خود می‌دانی زمان‌ها بسیار گذشتند و همچنان، قلب ترک خورده فقط برای تو می‌تپد.

آن چنان رفتی که در باورم نبود روز فراق.

آن چنان دل بردی که هیچ نفهمیدم ...

تو رفتی و زندگی من هم با رفتنت، رفت.

تکه‌ای بی روح، در میان دیگر جانداران.

همچنان در ناامیدی، در انتظار بازگشت ناممکن تو!

همچنان در خوابم، آری می‌دانم این چندین سال که نبودی، همه‌اش خوابی بیش نبود.

و من چشمانم را می‌گشایم و دوباره تو و او را می‌بینم که هنوز در کنارم هستید.

هنوز دوست و مهربانی دارم که مرا دوست دارند.

آری، هنوز هم در خوابم.

و آن هنگام که چشم بگشایم، تو را خواهم دید ...

می‌دانم...

هنوز هستم، همان جایی که رهایم کردی ...

چشم انتظار ...

باز آ که بی تو، شب و روزی نیست مرا ...

باز آ ...

باز آ ...

 

 

نوشته شده در تاریخ 31 مرداد 1384 – ساعت 12:35 ظهر

 

 

پ.ن: چقدر خوب شد که همه‌ی دست نوشته‌هایم رو ریز ریز کردم و نگه نداشتم. این یکی رو اتفاقی نگه داشتم. الان تایپ کردم. اصلا اعصاب و روانم ریخت به هم. ایششش، خاطرات گذشته، همه‌تون برین گم شین! هیچ کدوم‌تون رو نمی‌خوام. فکر کنم از این جور دری وری‌ها زیاد نوشته باشم. خوبه دیگه هیچ کدوم نیست. مگه این که تک و توک جایی پیدا بشه. که هنوز ریز ریز نکرده بودم.

 

 

اندراحوالات من (23 مرداد 84)

 

14 آگوست 2005

 

اندراحوالات من (23 مرداد 84)

 

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی!

(سعدی)

 

@ ویروس و کنکور (کاردانی به کارشناسی):

سلام. می بینم که همه ی بروبچ و دوستان و آشنایان همه سُر و مُر و گنده تشریف دارن و یه سری از دوستان هم اصلا ً به روی خودشون نمیارن که اینجانب، سالی به دوازده ماه اینجا رو آپدیت می کنیم و در کل از این حرفها...

خب همون طور که همتون خبر داشتین جمعه کنکور داشتم، اونم چه کنکوری! این قده خونده بودم (آره جونه خودت) که نگووووووو، اصلا هم دروغ نمیگم (آهان، اونم تو!) بعدش خب (می ذاری بقیه اش رو بگم یا نه!؟)، داشتم میگفتم که این ضمیر نا خودآگاه و فضول میاد اینجا دخالت می کنه و برا خودش زر زر می کنه! داشتم عرض می کردم خدمت خودم که ساعت 7 صبح از خونه با اهل و عیال زدیم بیرون! ساعت 7:50 گذشته بود که رسیدیم حوزه امتحانی! تو این چند قرنی که من دارم کنکور شرکت می کنم در انواع و اقسام مختلفه، تا به حال سابقه نداشته که دیر برم سر جلسه. همیشه دیگه فوقش 7:30 سر جلسه بودم. اگه بدونین چه ترافیکی بود. طرفای انقلاب افتاده بودم، تمام راه ها قفل بود. بابام هم هی راه عوض میکرد که تو شلوغی نمونه! آخه مگه میشد! بماند...... رفتیم سر جلسه، افتاده بودم تو یه کلاسی (مدرسه مال شونصد میلیون سال نوری پیش بوده) یه نیمکت (آخ جون، اینقده دوست دارم موقع امتحان روی نیمکت باشم، از صندلی تکی بدم میاد)، داشتم حرف می زدم هااااااا، دفترچه عمومی رو دادن، خب معارفش که همش آیه بود، بعضی هاش به چشمم آشنا بود (منظورم سوال ها بود) ولی خیلی های دیگه اش اصلا به چشمم آشنا نمی زد، حالا از کجا اینا اومده بودن رو من نمی دونم. ادبیات هم یه چیزایی آشنا بود، یادم نبود. یه چند تایی زدم. دیدم ساعت شد 8:30، هنوز وسط سوالهای ادبیات بودم. گفتم بی خیال ادبیات، برم زبان رو ببینم. آقا رفتن سراغ سوال زبان همانا و سکته ناقص زدن بنده هم هماناااااااااااااااااا، آخه کدوم [...] این سوالهای عجق وجق رو در آورده بود؟ هان؟ ای خدا برای تمام عمر از اینترنت محرومش کنه. (الهی آمین)

هیچی دیگه، همچنان که در شُرف سکته ناقص بودم، یکی دوتا سوال زدم و برگشتم رو ادبیات. بماند که آخر ِ حافظه هستم (از نوع ثبات، شایدم Cashe). فکر می کردم وقت کم بیارم دیگه، یه ده دقیقه ای هم اضافه آوردم چون زبان اصلا و ابدا ً بارم نبود. (فانوس اینقده بهم فحش میده سر این که زبان رو همیشه گند می زنم)

بالاخره دفترچه تخصصی رو دادن. (میدونین چی چیه، بهتره دیگه دربارش نگم، نه؟! فکر کنم همچی مایه آبروریزی باشه، نه؟! پس بگم؟! – آره بگو بینیم چه کوفتی زدی؟) ریاضی و آمار، ریاضی خب به نظرم خیلی آسون بود فقط چون به کل یادم رفته بود چی داداش، یعنی بی خیال، آمار هم که به هیچ صراطی مستقیم نبود و ما حالیمون نبود. مدار منطقی که جالب بود اگه خونده بودم می زدم ولی حیف....... فقط چند تا که یادم بود زدم، تمام مدارها یادم رفته بود. اوه اوه اوه! رسیدیم برنامه سازی، ای خدا طراح این سوال ها رو به لجن بکشونه! ای خدا خفش کنه! این سوال ها رو از کدوم قبرستونی آورده بود هان؟ اون چه جور دستورایی از C و پاسکال بود؟ (همون نفرینی که برا طراح سوال زبان کردم، برا همین هم میگم.)

ای دیدی چی شد؟ یادم رفت. زبان تخصصی رو هم یادم رفت بگم، اینم بگی نگی یه نموره وحشتناک بود.

رفتیم سراغ سیستم عامل که اینم مثل دوتا طراح قبلی، بلغور به قبرش بباره! همیش یونیکس داده بود. آخه کجا به ما یونیکس یاد داده بودن؟ هان؟ (میخواستی خودت درس بخونی تنبل خانوم. وواااااااا به تو چه! یعنی چی چی که خودم می خوندم، بدون هیچ پیش زمینه ای! هان؟)

دیگه چه سوالهایی بود!؟ آهان، ذخیره رو همه از بیخ عرب بودم، همون موقع هم تو دانشگاه یه اپسیلون ذخیره نمی فهمیدم. ولی سوالها رو که نگاه می کردم همه تشریحی بود، مساله نبود. شاید اگه خونده بودم می تونستم بزنم. ساختمان داده هم که دیگه یادم نیست بگم. بعدشم سوالهای سخت افزار بود که همش مدار بود.

یه تیکه اینجا بگم تو پرانتز! یکی از دوستان، بعد از کنکور برام اس.ام.اس زد که چرا همش مدار داده بودن نامردا؟!!!!!!! آی منو میگی؟ همچی رفتم تو فکر!! واه نکنه این بچه سخت افزار شرکت کرده به من نگفته. بعد که شب باهاش حرف زدم، انگاری یه نموره گیج گیجی زده، فکر کنم سوالهای سخت افزار رو جواب داده جای نرم افزار. (آخه من از دست تو چی کار کنم؟ هان؟)

دیگه از اوضاع احوال کنکور بیاییم بیرون. دیروز دفترچه آزاد هم اومد. باید فردا برم دانشگاه برا گرفتن گواهی موقت!

آهان یه چی دیگه!

یکی از بچه های دانشگاه که پارسال تهران جنوب قبول شده بود، باهاش که حرف میزدم اصلا یادش نمی اومد که من چه کنکوری رو میگم! ای خوش به حالش! قبول شده بوده خیالش راحت شده دیگه!

 

@ ویروس و فرمت کردن سیستم:

یه مدتی بود که سیستم همچی بگی نگی یه نموره قاط زده بود اساسی، تازه فرمتش کرده بودم هاااااااااااا، فکر کنم دو ماه کمتر باشه. بعد ویروس یاب که دیگه اصلا ً کار نمی کرد. یه سری برنامه ها باز نمیشد. بازی ها قاط می زد. وقتی Alt + Ctrl + Delete  رو می زدم پنجره Task Manager رو باز نمی کرد. دیدم اینجوری دیگه نمیشه، هر چی برنامه تو این چند وقت دانلود کرده بودم،  هر چی عکس و آهنگ از این ور و اون ور برداشته بودم و هر چی بود و نبود رو رایت کردم و سیستم رو فرمت کردم. (آی که فرمت کردن چه حالی داره) بعد دوباره از اول ویندوز بریز و برنامه و........ فقط یه مشکل کوچولو تو این یه ساله، اونم اینکه یکی از درایوهای من خود به خود (شایدم یه چی زده بودم قبلا، حالا یادم نیست) از Fat32 به NTFS تبدیل شده من اصلا خوشم نمیاد. نمی دونم چی جور برگردونم.

 

@ ویروس و قبض تلفن چهارماه:

خب قبض تلفن ما از فروردین 84 تاحالا هنوز نیومده. ای خدا به داد برسه. دیشب به مامانم گفتم، مامان نزدیک 40 تومن اومد نگی چرا ها!!!!!!!!! یه جوابی داد که من هنوز تو کفش موندم. کی باور می کنه! می دونی مامانم چی چی گفت؟ گفت خب بیاد، برای استفاده است تلفن دیگه! آقا منو میگی، همچی ذوقیدم که نگوووووووو، خط خونه کمتر از خط اینترنت در میاد. مامانم چند وقت پیشا رفت مخابرات، گفتن اگه تا آخر ماه قبض تلفن نیومد بیاین اینجا نمیدونم قبض صادر کنن و این حرفها... حالا ببینم چی میشه. در ضمن در جواب خیلی ها که میگن 20 تومن چیزی نیست و اینا! برای من 1000 تومن هم 1000 تومن است.

 

@ متفرقه:

امروز از یه کتاب فروشی رد شدم، نوشته بود هری پاتر رسید. منم با کله رفتم تو مغازه، بعد دیدم مال انتشارات کتابسرای تندیس نیست که ویدا اسلامیه ترجمه کرده باشه. گفتم مال ویدا اسلامیه رو ندارین؟ یارو گفت اینم خوبه دیگه! (بچه پررو!) بعد بی خیال شدم، دو جلد بود. حتی قیمتش رو هم نپرسیدم.

دیشب یه کنفرانسی گذاشته بودم شونصد تا از بچه ها بودن و اینا، یه خورده تو کنفرانس ویروس بازی در آوردم. فقط سه نفر فعال بودیم. که هر سه تا وبلاگی بودیم، حالا بماند که اون دوتای دیگه شونصد سال یه بار آپ می کنن، بخصوص یکیشون. یه خورده هم به من گیر دادن که نوبرش رو آورده با وبلاگش و اینااااااااااا هیشکی هم نبود از من دفاع کنه! باشه حالا به هم می رسیم. گفته باشم؟! بعضی ها هم که انگار نه انگار، اصلا به رو خودشون نمیارن که باید بیان نظر بدن. خودش می دونه با کی هستم. باشه دیگه. اینجوریاس؟ یه وقت 3 دقیقه که می تونی بیایی اینو بخونی و نظر بدی! باشه حالا.........

 

@ چک کردن ایمیل در کمترین زمان (کامپیوتر):

نرم افزار DynAdvance Notifier از جمله نرم افزار هایی است که نیاز خیلی از کاربران را برطرف می کند. این نرم افزار یک هشدار دهنده برای ایمیل شما است. به این شکل که شما می توانید ایمیل های مختلف خود از جمله: یاهو، هات میل، جی میل و یا سرویس های IMAP و POP3 را توسط این نرم افزار چک کنید. تنها کار مورد نیاز این است که جزییات ایمیل خود را به نرم افزار بدهید و نرم افزار به صورت اتوماتیک شما را از داشتن ایمیل جدید با خبر می کند. و شرح کوتاهی از ایمیل را نیز برای شما نمایش می دهد که با کلیک روی متن کوتاه می توانید وارد ایمیل خود شده و به طور کامل ایمیلتان را چک کنید. این نرم افزار را می توانید از سایت www.dynadvance.com دانلود کنید.

 

 

@ پاک کردن ویروس Cabir (موبایل):

ویروس Cabir علاوه بر سری 60 به گوشی هایی چون 7610 و 7650 و... هم حمله می کند. برای این که بتوانید بدون برنامه از شر آن خلاص شوید این کد را در گوشی های ویروسی وارد کنید: *#7370#، بعد از وارد کردن این کد، دکمه ی Yes را انتخاب کنید. بعد کدی را از شما می خواهد که اگر قبلا به گوشی خود کد داده اید آن را وارد کنید و اگر نه 12345 را وارد کنید و OK کنید. در برخی از گوشی ها هم به جای کد *#7370# کد *#7780# کار می کند.

 

ااااااااااووووووووووووههههههههههههههههه این سری چقده زیاده شد! اب نداره، مشکلی نیست. میدونم شونصد میلیون تا حرف دیگه باید میزدم که فعلا یادم نیست.

ارادتمند: ویروس

 

نوشته شده توسط ویروس، ممورخ 23 مرداد 1384

 

آدرس گروه در یاهو:

https://groups.yahoo.com/neo/groups/Silver_Lake_110/info

 

 

Gankutsuou

 

 

See the source image 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/10/2235.jpg

Gankutsuou

 

 

نام انیمه: Gankutsuou

نام انیمه: Gankutsuou: The Count of Monte Cristo

نام انیمه: The King of the Cavern

نام انیمه: 巌窟王

ژانر: Drama, Mystery, Sci-Fi, Supernatural, Thriller

تاریخ پخش: پاییز 2004

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 24 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه

منبع: Novel

استودیو: Gonzo

کارگردان: Maeda Mahiro

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک

+ لینک دانلود انیمه (AVI, ~180MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, BD, 720P, Dual Audio, ~190MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, BD, 720P, Dual Audio, 10bit, ~190MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, BluRay, ~125MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~130MB)

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, BDRip, 720P, EN Sub, 12.2GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, EN Dub, 4.1GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, BluRay, FR Sub, 12.4GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, EN Sub, 6.4GB)

+ لینک فایل تورنت (AVI, XviD, 360P, EN Sub, 4.1GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, x264, BD, RAW, 30GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, DVDRip, x264, EN Sub, 4.8GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, 10GB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس

 

 

 

خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)

انیمه ی Gankutsuou از روی رمان The Count of Monte Crist گرفته شده نوشته ای از الکساندر دوما.

این انیمه درباره ی یه عضو جوان از دسته ی اشراف و به اسم Albert Morcerf میگه؛ که با یه اشراف زاده ی ثروتمند دوست میشه. آلبرت اونو دعوت میکنه تا با دوست هاش و خانوادش ملاقات کنه تا ببینن که کدومشون طبقه ی اشرافیشون بالا تری تویه جامعه ی پاریس، تو فرانسه دارن. در آینده آلبرت میفهمه که کونت یه برنامه های دیگه ای تو سرش داره.

 

 

خلاصه انیمه (منبع)

شخصی که خودش رو یه کنت (کنت مونتو کریستو) معرفی کرده به دنبال فرصتی برای انتقام گرفتن از کسانیه که بهش خیانت کردن و با دیدن وایکانت جوانی به نام آلبرت فکر می کنه زمان انتقام فرا رسیده و

 

 

 

https://youtu.be/kwjWBnWjWbc

 

توضیحات من درباره انیمه‌ی Gankutsuou

 

قسمت اول رو دیدم.

گرافیک خیلی متفاوتی داره به نسبت انیمه های دیگه.

داستان هم در همین یک قسمت، مرموز بوده.

طبق خلاصه داستان های نوشته شده، داستان در مورد کنت مونت کریستو است.

من کتابش رو نخوندم. :D

قسمت دهم رو هم دیدم!!!!

ووووایییییییییی، تا اینجای کار که خیلی جالب بوده.

اصلا انتظار نداشتم.

کلی هیجان، استرس! اصلا قلب آدم میاد توو دهنش.

گرافیک متفاوت رو بگذاریم کنار، خیلی جذاب است.

هممم، قسمت 17 و 18 که بودم.

موقعی که آلبرت درخواست دوئل با کنت داد.

من انتظار داشتم که آلبرت پسرِ کنت بوده باشه.

ولی خیلی ضدحال خوردم.

و این که موقع دوئل، تابلو بود که اون دوستش (فرنز)، اون رو خواب کرده و جای اون رفته به دوئل و در نهایت کُشته شد.

دپرسناک بود هاااا.

ولی راستش، خیلی طرفدار کنت هستم!

هر چند همه چی از اولش، نقشه کنت بود برای انتقام.

ولی چرا آلبرت، پسرِ کنت نبود؟ ایشششششششششش.

جذابیت چند برابر میشد وقتی موقع دوئل، مامانِ آلبرت، جیغ جیغ میکرد که آلبرت، پسرِ کنت است. دوئل متوقف میشد.

وااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

دقیقا تا اون لحظه صبر کردم که این اتفاق بیافته ... ولی نیافتاد.

بروم بقیه ش رو هم نگاه کنم.

قسمت 22 رو هم دیدم.

پدرِ آلبرت، همون که به کنت خیانت کرده بود، با کمک ارتش، کودتا کرده.

پاریس رو تصرف کرده! خودش رو رئیس جمهور نامیده.

ولی وقتی مرسدس (زنش، مادرِ آلبرت، عشقِ کنت) فهمید، گذشته رو فهمید.

این که چی جوری اونا به کنت خیانت کردن ...

تصمیم گرفت که پدرِ آلبرت رو ترک کنه. ولی اون بهش شلیک کرد.

آلبرت دیر رسید، ولی پدرش اون رو هم با تیر زد.

حالا می خواد با کنت سرشاخ بشه.

زیردستهای کنت به موقع به آلبرت رسیدن. احتمال داره زنده بمونه.

خب، تصمیم گرفتم که این انیمه رو نگه دارم.

هنوز دو قسمت دیگه مونده تماشا کنم.

قسمت 23 رو دیدم!

هی وای من!

وقتی ادموند دانته (کنت)، کشته شد، خیلی دپرس شدم.

ولی این که بالاخره پدرِ آلبرت به درک واصل شد، راضی هستم.

همه‌ی اون چهار تا خائن نابود شدن. حقشون بود.

خب آلبرت تا اینجای کار زنده موند. به چشم خودش، مرگ کنت و پدرش رو دید.

ولی موفق شد با بقیه افراد کنت، شاهزاده خانم رو نجات بده.

قسمت آخر رو هم دیدم ...

به جز فرنز که مُرد، بقیه بچه‌ها زنده موندن.

پنج سال گذشته ...

همه چی داره به روال عادی برمی‌گرده.

 

 

 

 

اندر احوالات من (14 مرداد 84)

 

 

5 آگوست 2005

 

اندر احوالات من (14 مرداد 84)

 

هر روز دل تنگ تر از دیروز

 

نظاره می کنم طلوع و غروب خورشید را

شاید غروب دل ِ من بار دیگر طلوع یابد

و اگر نیابد خود را به غروب تن خواهم سپرد

 

+ قبض تلفن چهار ماه تو راهه! ای داد ای بیداد! از اول فروردین تا حالا قبض تلفن نیومده. حالا قراره هر 4 ماه با هم قبضش بیاد. خب از حالا اعلام کنیم که چی، بیچاره میشیم دوباره. امروز به مامانم گفتم، مامان، قبض تل این دفعه بالای 20 تومن میاد ها، از حالا گفته باشم. البته من که میدونم قبض خط اینترنت بالای 25 تومن میاد، حالا گفتم 20 تومن یه خورده شوکه نشن وقتی می بینن هوارتومن پولش شده.

 

+ بروبچ ِ عشق هری پاتر (از جمله خودم)، یه وبلاگی دیدم که فصل اول و دوم و سوم و چهارم رو ترجمه کرده تو وبلاگش! خودم هم تو تا فصل اول و دوم رو گذاشتم توی گروهم، اگه خواستین برین عضو بشین. فایل های مربوط به هری پاتر رو دانلود کنین.

 

+ صادقانه. هیچی نمی تونم بگم. هر کسی خودش باید بخونه و فکر کنه.

 

+ جمعه ی هفته ی دیگه کنکور دارم. ای خدا یعنی میشه باز قبول بشم؟

 

نوشته شده توسط ویروس – 14 مرداد 1384

 

 

از شیر پاکتی تا جون ِ پسرهای فضول

 

از شیر پاکتی تا جون ِ پسرهای فضول

 

 

دخترها هم مثل پسرها برای خودشون عالمی دارند، یک دنیا پر از حرف و حدیث و قصه و گاهی هم شایعه و به دنبالش یک هیجان کاذب و باقی قضایا.

اما جالب ترین دسته دخترا هم دخترای دانشجواند. همون دخترایی که توصیف شون توی یه بند از حرفای یه آقا پسر دانشجو، این جوری تبلور پیدا می کنه که میگه: " اکثر حرفای مردم قابل تامله، آخه چی اصلاح شده که از این انتظارای بی خودی داشته باشیم که جوونا همه سالم بمونن، دیگه وقتی راه می رن حرف نزنن، اگه ذاتشون خوبه دیگه پا پس نزنن، همه چیز نرماله و به چیزی دست نزنن و... "

خلاصه یه دنیا دارند پر از خاطرات و خطرات! نه نه، اشتباه ننوشتم، حواسم بود، دقیقا ً منظورم خطراته، جمع خطر و دقیقا ً به علت وجود همین خطرات و نا امنی هاست که اگه کیف تک تک این موجودات نازنین رو بگردی – البته اگه شما دختر نباشید، محاله که قادر به انجام همچین ریسکی باشید – همه رقم وسایل و آلات دفاعی پیدا می کنی، خب طفلک ها گناهی که ندارن، جامعه پر از گرگه، گرگ های دندون تیز و پنجه تیز و فلان تیز و غیره است، گرگ هایی که زبون آدمیزاد حالی شون نیست: " ولم کن و بذار برم و اتوش خراب شد و آخه ما از خانواده نجیبی هستیم " و این حرفا به گوششون غریبه ست و اینجاست که دخترا به ناچار به دو مرحله عملیات استراتژیک و پدافندی متوسل می شن.

مرحله اول: " آقا میشه لطفا ً دست از سرم بردارید؟! "

اگر پاسخ مثبت بود که خب اون طرف دستش را از سر این طرف بر می دارد و می رود دنبال گردو بازی اش و اما اگر مثل اکثر اوقات مرحله اول موثر واقع نشد ؛

مرحله دوم: " پس بیگیر که اومد... گروپ! "

که معمولا ً صوت ایجاد شده " گروپ " در این مرحله با کمک ابزار آلاتی هم چون چاقو، پنجه بوکس، نانچیکو، لنگه کفش، شیشه اسید، آر پی جی و وسایلی از این قبیل تولید میشه که در اکثریت موارد کارساز نیز هست.

ولی این وسایل تنها ابزار آلات غیر متعارف کیف دستی خانم ها و دخترا نیست و فقط باید دلی پر جرات، روی ِ زیاد، دوگوله ای خط خطی شده و فضولی بیش از حد داشت و دید آن چه را که در وهم ناید. بله دیگه، ما دخترا اینیم یعنی راستش رو بخوای یه کاری کردن که ما این باشیم. از شیر پاکتی تا جون ِ همین پسرای فضول، تو کیف ما پیدا میشه: نخ و سوزن، آینه و مسواک، فال حافظ و آدامس، ناخن گیر و سوهان، اسپری و ادکلن، قیچی، لواشک و قرص، لیوان و جوراب یدکی، زیور آلات و واکس، واکمن و CD و دیسک من، نوار کاست و نوارهای تر و تمیز، دوربین، شماره تلفن های فلان و غیر فلان، عکس خانوادگی و غیر خانوادگی، جعبه لوازم صافکاری، مهر و تسبیح و چفیه و انواع  و اقسام ادعیه، سکه 20 ریالی و 10 ریالی، چک مسافرتی و گاهی موبایل و گاهی تر هم سوئیچ یک عدد 206 ناقابل و از این جور چیزهایی که کم و بیش تو کیف همه دخترای گل پیدا میشه. که البته هر چند وجود بعضی هاشون واقعا جزو نیاز های حیاتی به شمار می یان، اما خود من در ضرورت بعضی های دیگه شون یه خورده ( به توان n ) شک دارم!

اما در هر صورت اگر تمام اینها را کنار هم بگذاری، می بینی که بالاخره هر چی باشه، ما دختر ِ مردمیم دیگه، نه؟!!

 

 منبع: نشریه اکسیژن 


 

سکس در اسلام

 

« سکس در اسلام »

 

بعضی گمان و تصورشان این است که اسلام مسئله غریزه جنسی و ارضاء شهوت را که در اصطلاح سکس نامیده میشود بکلی تخطئه کرده و فقط امر به معنویات نموده است و خلاصه بطور کلی پدر کشتگی دیرینه ای با مبحث شهوت داشته و لذا امر به پرهیز و فرار از آن داده است. درحالیکه این تصور بطور کل غلط می باشد و بدون شک کسانی که چنین فکری را به اسلام نسبت می دهند دو دسته بیشتر نیستند یا معاندین اسلام هستند که اینان با ذبح کردن دستورات اسلام و نسبت دادن غلط میخواهند مرزهای اعتقادی را نابود کنند تا بیشتر به شهوترانی بپردازند و یا ناآگاهان از اسلام هستند که بدون اطلاع از اسلام چنین حرفهائی را میزنندچرا که اسلام هم برنامه ای به عنوان سکس دارد وقابل توجه که : تنها مذهبی است که اینقدر دقیق درباره سکس بحث کرده و حتی وارد جزئیات آنهم شده است ، البته بله ، تنها نکته این است که کلمات و الفاظ فرق دارد و در اسلام به جای کلمه سکس ، کلمه زناشویی پر رنگتر است. لذا برای اینکه هم جواب معاندین داده شود و هم دوستانی که متوجه نیستند آگاه شوند بحث سکس در اسلام را مطرح میکنیم: اولا معنا و تعریف سکس چیست: سکس ( sex ) کلمه انگلیسی است که معادل معنای آن در فارسی ارضاء جنسی و برآورده کردن نیاز جنسی است در حالیکه این کلمه در نزد عده ای بمعنی ولنگاری و شهوترانی جلوه نموده و این تصور ، ملکه شده که هر جا کلمه سکس برده شد یعنی ولنگاری جنسی. البته شاید نحوه برخورد بشر غربی از این کلمه باعث چنین تصوری شده است ثانیا اسلام نه تنها به مسئله سکس و ارضاء شهوت کم توجه نبوده بلکه بیشترین توجه و دقیق ترین توجهات به این مقوله از سوی اسلام و خصوصا مذهب شیعه بوده . دوستان باید بدانند که اسلامی که به کوچک ترین نیازهای ما همچون خوردن و خوابیدن و نگاه کردن و حرف زدن و.... توجه داشته و برای آن بهترین برنامه ها را مطرح نموده بعید است که در مورد چنین مسئله مهمی ، بی توجهی یا کم توجهی داشته باشد . و همین قدر بدانید که اسلام شهوت را نه تنها منفور نمیداند بلکه آنرا جزء امور طبیعی انسان میداند و حتی کسانی را که از آن بهره درست نبرند و به آن بی توجه باشند مورد بازخواست قرار میدهد . بطور کل اسلام هم از آنانی که به کلی مبحث غرایز جنسی را همچون مسیحیت و راهبان تخطئه کرده و سفارش به دوری از آن میکنند . و هم از کسانی که چون یهود در آن افراط نموده و بشر را خلاصه در شهوت میدانند تبری جسته خوب است بحث را در دو قسمت مطرح کنیم : 1. توجه اسلام به غریزه جنسی 2 . نکوهش افراطیون توجه اسلام به این مهم : ما گوشه ای از توجهات اسلام به این مسئله را در اینجا بیان میکنیم . 1) شاید شما خوانده یا شنیده باشید که به پیامبر اکرم ( ص ) خبر دادند سه نفر از صحابه شما به بیابانها رفته و به عبادت مشغول شده و از زنان خود دوری گزیده بطوریکه زنان آنها متعرض اینکار شده اند . پیامبر وقتی این راشنید به مسجد رفتند و مردم را جمع کردند و فرمودند شما را چه میشود ، من که پیامبر شما هستم سه چیز را دوست دارم و از آن بهره میبرم و آنان زن و عطر و نماز می باشند . حال سئوال اینست که : این حدیث چه چیزی را میرساند؟ مگر نه اینکه پیامبری که آنهمه فضایل وکمالات دارد از این مسئله اینگونه یاد میکند تا به ما بگوید نیاز جنسی جزء طبیعیات انسان است و نباید از آن فرار کرد .و کسی که با همسرش همبستر میشود هیچگاه از معنویت دور نبوده و نخواهد بود . گرچه هدف خلقت لذت بری حیوانی نیست اما اسلام آنقدر مسئله را ظریف و لطیف مطرح کرده که میگوید : اگر تو همان لحظه ای که خودت را ارضاء میکنی و با جفت خویش همبستر هستی ، اگر این لحظه و آن حالات را فقط در مسیر لذت بری و خوی حیوانی وشهوت قرار بدهی جز همان شهوت چیزی عایدت نمیشود اما اگر آنرا جهت الهی بدهی هم لذت بری وارضاء شهوت نموده ای وهم عبادت و بندگی 2) در جای دیگری داریم که پیامبر به علی (ع) که از او عابدتر در دنیا نداریم چنین سفارش میکند که :یا علی جان هر گاه خواستی با همسرت همبستر شوی فلان ساعت و فلان وقت و فلان زمان و مکان و با این شکل و این نحو همبستر شو . و در آن هنگام این امور را انجام بده که اگر چنین کردی چنین وچنان خیری به تو میرسد و در آن هنگام چنین اموری را انجام نده که اگر انجام دادی چنین و چنان بدی به تو میرسد .( متن کامل روایات در بخش دوم مقاله مطرح خواهد شد )حال سئوال میشود آیا این اهمیت ارضاء شهوت در اسلام نیست که پیامبری با آن عظمت به علی (ع) آن یگانه عابد و زاهد حقیقی روزگار چنین میگوید که علی به وقت نزدیکی چنین کن و چنان نکن. ما اگر اهل مطالعات دینی بشویم می بینیم که در روایات ما چقدر درباره شب زفاف دستور آمده است و شاید کسی که از دین تصور خشک داشته باشد وقتی آنرا بخواند تعجب کند که چقدر اسلام به جزئیات به اصطلاح سکس دو زوج توجه کرده و برای همه آن جزئیات دستور داده است 3) غیر از این دو نکته : سئوال مطرح میشود که مگر اصلا خداوند در هستی چیزی خلق کرده است که بیخود باشد ؟مگر میشود خدای حکیم چیزی خلق بکند که هیچ فایده ای بر آن مترتب نباشد ؟ یقینا که چنین نیست و هیچ ذره ای در عالم خلق نشده مگر فایده ای داشته باشد حتی همان چیزهائی که ما گمان میکنیم هیچ فایده ای ندارد می بینی که سر جای خودش خیلی هم با فایده و مهم هست . پس باید دانست که شهوت فایده خاص خودش را دارد و اگر مهم و ضزوری نبود خلق نمیشد و در خلقت بشر لحاظ نمیشد . اما این که چگونه از آن باید استفاده کرد جای بحث است که گوشه هائی از آنرا درضمن بخش دوم مطرح میکنیم نکوهش افراطیون سکس: همان طوری که اسلام استفاده از سکس حلال را درست و با ارزش میداند به همان اندازه بلکه شدیدتر از سکس حرام تبری میجوید و انجامش را بر خلاف خلقت بشر معرفی میکند و آنرا به حیوانات نسبت میدهد و میگوید کسانی که به سکس حرام روی می آورند تازه کار حیوانی میکنند چرا که این حیوان است که در سکس مرز نمی شناسد و با هر مخالف از جنس خود نزدیکی میکند و هیچ ککش هم نمیگزد .البته در مواردی بوده که بعضی حیوانات هم ، از این سکسی که در بین دیگر حیوانات است و در قرن بیستم هم انسانها گرفتار آن شده اند حیا میکنند چنانکه امیر المومنین میفرماید : در کلاغ صفتی است که هنوز کسی جماع و آمیزس او را ندیده است . برای واضح شدن مطلب باید یک ذره دقت کرد. در یکی از همین سایتهای ترویج سکس غیر معقول و غیرمشروع نوشته بود که ((ما باید به مردم بگوئیم که سکس مثل غذا خوردن است پس همانطوری که به غذا خوردن کسی گیر نمیدهند باید به سکس مردم هم گیر ندهند و بگذارند دختر و پسر راحت سکس داشته باشند )) . اما اینکه سکس جزء طبیعیات بدن بشر است و مثل غذا خوردن در دایره ملزومات بدن قرار میگیرد هیچ حرفی نیست ولی باید توجه داشت به همین دلیل که سکس جزء طبیعیات سیستم بدن است نباید رو به سکس حرام و به تعبیر قرآنی سکس حیوانی آورد چرا که طبیعیات بدن در یک شرایط خاص بارور میشوند و مفید واقع میگردند و اگر آن شرایط را نداشته باشند ، نه تنها باعث رشد انسان که نخواهند شد بلکه باعث عقب ماندگی هم میشوند. به عنوان مثال همین غذائی را که این آقایان مطرح کرده اند ، سئوال میشود درست است که شما نیازمند به غذا خوردن هستید و ناچار از آن ، اما آیا هر غذائی را میخورید: اگر در ظرف غذای شما خون یا چیز نجسی بیفتد حاضر میشوید با وجودی که گرسنه هستید آنرا بخورید ؟ یقینا نه . شما آنجا حاضرید که گرسنه باشید اما نجس خوری و کثافت خوری نکنید مگر اینکه جان شما در خطر باشد و اگر نخورید از دنیا میروید.سئوال میشود آیا شما در هر زمان و هر وقتی غذا میخورید یا اینکه زمان مشخص و معلومی دارد وآن زمانی است که گرسنه میشوید ؟ یقینا خواهید گفت وقتی که گرسنه میشویم و آن همان صبح وظهر وشب است . آیا درهر موقعیتی غذا میخورید مثلا در حالی که در خیابان راه میروید و یا سوار اتوبوس هستید ؟ یا در حال نطق وسخنرانی هستید ؟ یقینا باز هم خواهید گفت خیر ، چرا که این یک قاعده عقلی است و ربطی به دین ومذهب ندارد که : هر سخن جائی و هرنکته مکانی دارد ، یعنی هر چیز باید به وقت خودش باشد . اگر میوه را قبل از رسیدن بچینید بی شک کال است و اگر دیرتر از وفتش بچنید یقینا ترش و خراب میشود مقوله سکس هم همینگونه است ، شما که برای طبیعی جلوه دادن ولنگاری و شهوترانی مثال به غذاخوردن میزنید و میگوئید چون طبیعی است به آن گیر نمیدهند ، به شما میگویم چطور در غذا خوردن شرایطش را مراعات میکنید چطور هر غذائی را نمیخورید و در هر مکانی و هر زمانی دهان نمیجنبانید اما در سکس هیچ قاعده ای را مراعات نمیکنید و به اینجا که میرسد تاسی از حیوانات میکنید و تازه اسم آن را هم تمدن میگذارید. شما که با وجود گرسنگی غذای مخلوط به چرک وکثافت را نمیخورید پس سکس مخلوط به حرام و با غیر همسر را هم باید ترک کنید و از آن دوری بجوئید چرا که این گونه سکس هم ، کثیف و آلوده به نجاست است به طوری که در روایات است وقتی زنا صورت میگیرد بوی گند زناکار عرش را متزلزل میکند و ملائکه از بوی گند زناکار عذاب می بینند . شما که در هر مکانی غذا نمیخورید وقائل به مکان خاص خودش هستید چگونه در مسئله ارضاء جنسی مکان نمیشناسید و امر میکنید باید آنرا آنقدر طبیعی جلوه بدهیم تا در هر مکان ولو خیابان و کوچه _ چنانکه در غرب چنین است _ خود را ارضاء کنیم. در حالیکه به قول امیر المومنین کلاغ از این شیوه شما خجالت میکشد و هنوز کسی ارضاء کلاغ را در ملاء عام ندیده است بله اسلام با ارضاء جنسی مشکل ندارد با سبک وسیاقش مشکل دارد . اسلام میگوید سبکی که شما در پیش گرفتید سبک حیوانی است و این در شان انسان با آن هدف بزرگ خلقت که رسیدن به کمال و خوبی مطلق که خداست نمی سازد شما چگونه به این جا رسیدید که پس از میلیونها سال از خلقت تازه به فکر این افتادید که همچون حیوانات سکس داشته باشید .و اسم این عقب نشینی از اصل بشریتتان و پیشرفت به سوی خوی حیوانات را تمدن و رشد میگذارید.بگذارید برای پایان این بخش داستانی را برایتان بنویسم تا مغرضین بدانند که خوی حیوانی دارند و به قول قرآن از حیوان هم پست ترند ( اولئک کالانعام بل هم اضل ) و دوستانی هم که اطلاع ندارند ولی فطرتی پاک و بی عناد دارند آنها هم پی به مسئله ببرند که اسلام از سکس نهی نکرده بلکه از سکسی که موجب پستی انسان و ذلت انسان است نهی کرده که گاهی مثل همین داستان حیوانات هم از آن خجالت میکشند و سنگینی بار آنرا تحمل نمیکنند اما داستان : شما میدانید یکی از سکس های حرام ، سکس با محارم غیر همسر است یعنی سکس با مادر و خواهر و... که متاسفانه دنیای غرب و انسانهای بی حیاء حتی آن حریم را شکسته و مرزی را در این موضوع مراعات نکرده اند . چرا که محارم هم در مسئله سکس مثل زن اجنبی وغیر محرم هستند . در کتاب دمیره الحیوان آمده است که شخصی که صاحب تعدادی شتر بود بچه شتری _که به آن هاشی میگویند _ را به مادرش ترقیب وتحریک میکرد ولی بچه شتر حیا میکرد و از جمع شدن با مادرش امتناع میکرد تا اینکه این شخص چشمان این هاشی را می بندد تا جائی را نبیند و سپس او را تحریک وترغیب به مادرش میکند و از آنجائی که بچه شتر نمیبیند و خوی شهوترانی حیوانی هم دارد با مادرش جمع میشود و نزدیکی میکند . اما وقتی صاحب او چشمانش را باز میکند و بچه شتر می بیند که با مادرش جمع شده است چنان شرمگین و عصبانی میشود که بی درنگ ابتدا آلت تناسلی خود را با دندانهایش میکند و خون از آن جاری میشود و سپس خود را بروی صاحبش که باعث چنین عملی بوده میاندازد و آنقدر خود را روی او نگه میدارد که آن شخص زیر دست وپای این بچه شتر له میشود و می میرد بله این داستان عبرتی است برای کسانی که اهل فکر باشند که بیندیشند چگونه حیوانی از سکس غیر متعارف رنج میبرد و خود و صاحبش را هلاک میکند ، اما این موجود دو پای حریص هیچ مرز و محدوده ای را سالم نگه نمیدارد و قصد خراب کردن همه دیوارهای عصمت است.

 

 

نوشته شده توسط : « یه نفری »

با تشکر از : گروه علی ولی الله

 

 

Hachimitsu to Clover

 

 

 

 

 

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/11/73923.jpg

Hachimitsu to Clover

 

 

نام انیمه: Hachimitsu to Clover

نام انیمه: Honey and Clover

نام انیمه: Honey & Clover

نام انیمه: HachiKuro

نام انیمه: ハチミツとクローバー

ژانر: Comedy, Drama, Josei, Romance, Slice of Life

تاریخ پخش: بهار 2005

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 24 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه

کارگردان: Kasai Kenichi

منبع: Manga

استودیو: J.C.Staff

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, x265, EN Sub, 6.3GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, DVD, 576P, EN Sub, 4.7GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, x265, 10big, EN Sub, 10GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, x264, RAW, 9.5GB)

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

+ لینک دانلود انیمه (MP4, DVD, 576P, DVD, ~180MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 10bit, DVD, 576P, ~100MB)

+ تماشای تریلر انیمه

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ~50MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, DVD, 576P, ~60MB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

 

 

 

خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)

Takemoto Yuuta ، Mayama Takumi و Morita Shinobu دانشجویان کالجی هستند که در یک ساختمان کوچک زندگی می کنند. اگر چه آنها پول اندکی دارند اما از لذت های زندگی بهره می برند. داستان درباره ی زندگی این افراد و عشق هایشان هست به خصوص زمانی که Hanamoto Hagumi که هنرمند کوچک و با استعدادی است ظاهر می شود.

 

 

خلاصه انیمه (منبع)

تاکه موتو یوتا، مایاما تاکومی و موریتا شینوبو دانشجویانی هستند که در یک آپارتمان کوچک با یکدیگر زندگی میکنند. با اینکه در فقر بسر میبرند اما با کوچکترین چیزی شاد و خوشحال میشوند. داستان، زندگی ای ۳ دانشجوی فقیر را دنبال میکند. اما روزی دختری بنام هانا موتو هاگومی ظاهر میشود. او دختری ۱۸ ساله ، کوتاه قد اما با استعداد است که باعث میشود ماجراهای عشقی این ۳ پسر نیز به داستان اضافه میشود.

 

 

 

دومین شانس

 

 

 

 

« دومین شانس »

 

عشق مرد ترکش کرده بود . مرد از سر نا امیدی خود را از بالای پل Golden Gate به پایین پرت کرد .

 اتفاقا ً چند متر آن طرف تر ، دختری نیز به قصد خودکشی خود را از بالای پل به پایین پرت کرد .

 این دو در میان آسمان و زمین از کنار هم گذشتند .

چشم هایشان به هم دوخته شد .

مجذوب یکدیگر شدند .

 این یک عشق واقعی بود .

 هر دو این را دریافتند .

آن هم یک متر بالاتر از سطح آب .

_ جی بونسلت _

 

“ A Second Chance “

 

His love had gone . In despair , he flung himself off the Golden Gate Bridge . Coincidentally , a few yards away , a girl made her own suicide plunge .

The Two passed in midair .

Their eyes met .

Their chemistry liked .

It was true love .

They realized it .

There feet above the water .

 

http://i10.photobucket.com/albums/a144/databus/Kahkeshan.jpg

 

 

 

 

 

پسران سرنوشت – دارن شان

 

پسران سرنوشت – دارن شان

 

کتاب دوازدهم: پسران سرنوشت

نام مجموعه: قصه های سرزمین اشباح (12 جلد)

نویسنده: دارن شان || Darren Shan

مترجم: فرزانه کریمی

ناشر: موسسه انتشارات قدیانی

تعداد صفحات: 245 صفحه

نوبت چاپ: چاپ دوم – 1384

 

پیشگفتار

استیو منتظرمان بود. او در جای امنی روی صحنه ایستاده بود و گودالی پر از تیر نیز بین صحنه و ورودی جایگاه تماشاچی ها درست کرده بود که بین ما فاصله می انداخت. استیو مدتی ما را دست انداخت و سر به سرمان گذاشت و بعد قبول کرد که شانکوس را با داریوس مبادله کنیم. اما او دروغ می گفت. به جای آزاد کردن پسر ماری، استیو به شکل وحشیانه ای او را کشت. من هنوز داریوس را در دست خودم داشتم. با خشمی کور و بی رحمانه، آماده شدم تا به انتقام شانکوس، او را بکشم. اما درست قبل از آن که چاقو را در قلب پسرک فرو کنم، استیو با بی رحمانه ترین افشاگری رندگی اش مرا متوقف کرد. مادر ِ داریوس، خواهرم، آنی بود. اگر من پسر استیو را می کشتم، خواهرزاده ی خودم را کشته بودم. و با این افشاگری، استیو که مثل شیطان می خندید، از ما دور شد و مرا به جنون آن شب ِ غرق در خون سپرد ...

 

 

پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید – میچ آلبوم

 

پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید – میچ آلبوم

 

نام کتاب: پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید

نام اصلی کتاب: The Five People You Meet in Heaven

نویسنده: میچ آلبوم || Mitch Albom

مترجم: مژگان حسن زاده

ناشر: انتشارات جیحون

نوبت چاپ: چاپ دوم – 1384

تعداد صفحات: 160 صفحه

  

پشت جلد

در این رمان راز سر به مُهر نهفته است. اِدی کهنه سربازی است که عمری را به ملال گذرانده و احساس می کند که در تله ی زندگی به دام افتاده است. او تعمیرکار ماشین های یک پارک بازی است و زندگی خاکستری و درازش در کار، تنهایی و حسرت خلاصه می شود. آن گاه در سالروز هشتاد و سومین سال تولدش، حین تلاش برای نجات زندگی یک دختر بچه، می میرد و در بهشت چشم باز می کند. پنج نفر، که آن ها را در زندگی می شناخته و پیش از او درگذشته اند، رازهای زندگی وی را بر او آشکار می کنند. و هر یک مسیر حیات باقی او را برای همیشه تغییر می دهند.

 

توضیحات: پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز / نویسنده ی کتاب سه شنبه ها با موری

 

لینک های مربوط به کتاب

سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

خرید اینترنتی کتاب

 

قسمتی از متن کتاب

من غمگینم، چرا که در تمام زندگی ام هیچ کاری نکردم. من هیچ بودم. هیچ کار مهمی نکردم. احساس پوچی می کنم. همیشه احساس می کردم که بود و نبود من برای این دنیا هیچ فرقی ندارد.

 

پ.ن: من با این موافق هستم. من هم همچین موجودی هستم که بود و نبودم برای دنیا هیچ فرقی نداره.

 

 

دریاچه ی ارواح – دارن شان

 

دریاچه ی ارواح – دارن شان

 

کتاب دهم: دریاچه ی ارواح || The Lake of Souls

نام مجموعه: قصه های سرزمین اشباح (12 جلد)

نویسنده: دارن شان || Darren Shan

مترجم: فرزانه کریمی

ناشر: موسسه انتشارات قدیانی

تعداد صفحات: 287 صفحه

نوبت چاپ: چاپ اول – 1384

 

پشت جلد

دارن شان، شاهزاده ی اشباح، به دنبال دوستش ـ هارکات ـ از درگاهی جادویی می گذرد و به دنیایی ناشناخته و هیولایی قدم می گذارد. برای کشف هویت هارکات، آن ها باید به دریاچه ی ارواح بروند و نیمه ی دیگر وجود آدم کوچولو را در آن آب های تیره صید کنند. آیا این سفر بازگشتی دارد؟

 

 

 

Noir

 

 


Noir

 

 

نام انیمه: Noir

نام انیمه: ノワール

نام انیمه: Nowāru

ژانر: Action, Mystery, Drama

تاریخ پخش: بهار 2001

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 26 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه

کارگردان: Kōichi Mashimo

منبع: Original

استودیو: Bee Train

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, EN Sub, ~90MB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ معرفی کاراکترهای انیمه

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ لینک دانلود انیمه (MP4, 720P, BD, EN Sub, ~500MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, 10bit, BDRip, ~1GB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, BD, 720P, Dual Auido, ~700MB)

+ تماشای تریلر انیمه

+ اطلاعات بیشتر: لینک // لینک // لینک // لینک

+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, BDRip, EN Sub, 10bit, 27GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, Fr Sub, 720P, BluRay, 12GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, BD, Dual Audio, 15GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, BD, Dual Auido, 56GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 480P, EN Sub, 12GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, x264, RAW, 10GB)

 

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/1054/96577.jpg

 


خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)

میرلی بوگارت یک آدم کش حرفه ایست که کارش رو خوب انجام میداد روزی یک ایمیلی حامل دعوت نامه ای از طرف دختری به نام یومورا کیریکا از ژاپن به دستش رسید و از او خواسته بود تا به همراه هم بوسیله ی اختراع جدیدش به گذشته سفر کنن. آنها در این سفر با اتفاقات جالبی بر خورد کرده و سعی میکنن مشکلات صد سال پیش رو درست کنن.

 

 

 

 

 

سوتی های ویروس

 

 

* سوتی های ویروس

 

@ یه چند وقت پیشا، رفته بودیم بیرون! برگشتیم خونه، طبق معمول رفتم سراغ تلفن ببینم کسی زنگ زده بوده یا نه! دیدم یه شماره افتاده، خیلی خیلی هم آشنا بود. ولی هر چی نگاه کردم نفهمیدم کی بود، فقط می دونستم با من کار نداشته. جالب اینجاست که پیش شماره اش رو هم نگاه نکرده بودم. رفتم تو آشپزخونه، میگم این شماره چقدر آشناست! کی بوده؟ بابام همینطوری نگام کرد و گفت : این شماره موبایل این بشر دو پای مزاحم است. منو میگی؟؟؟؟ همچی شوکه شدم؟! بعد نشستم یه شونصد ساعت شماره رو تجزیه تحلیل کردم، میبینم که، اااااا، آره، شماره موبایل خودمون است که این بشر دوپای مزاحم از تو ماشین به خونه زنگ زده بوده. نه خدایی به من میگن آخر ِ حواس جمع. دیگه شرمنده نکنین.

 

@ چند روز پیشا، رفتم WC، وقتی برگشتم، دیدم مامانم داره نماز میخونه. فکر کردم خب اذون گفته دیگه. رفتم وضو گرفتم و اومدم تو اتاق خودم و نمازم رو خوندم. بعد رادیو رو روشن کردم. ( داشته باشین این جا رو )، اولین صدایی که ازش بلند شد : اذان مغرب به افق تهران.......... نه خدایی! این قده ضایع شدم. هیچی دیگه دوباره از اول نماز خوندم. هی روزگارررررررر.... چقده تو این چند وقته ضایع شدم ها!!! طفلی ویروس.

 

@ باز چند شب پیشا، دنبال یه جایی میگشتم که عکس آپلود کنم برای وبلاگ، بعدش خودم که نتونستم جایی پیدا کنم، به یکی از آشناها گفتم، بعدش برام یه چند تا لینک پیدا کرد برام گذاشت، هیچ کدوم رو نتونستم عضو بشم، یه لینک داد، بعدش بالاخره این جا یه جایی دیدم که نوشته بود Register بعد،خب رفتم ثبت نام کردم و دنبال چیزی به اسم Upload گشتم، پیدا نکردم. بهش گفتم، گفت لینک رو بده خودم برم، براش گذاشتم که بره، بعد از یه چند دقیقه بهم میگه آی کیوووووووووو، تو رفتی انجمن و تالار گفتگو عضو شدی. خب خدایی ضایع شدم دیگهههههههههههه، ای ویروس بیچاره.

 

@ ویروس و دوبار تصادف تو یه روز

چیزه، نمیدونم شماها چرا این قده بدشانس هستین؟ هان؟ نه؟ جدی گفتم. دیروز داشتم می رفتم کلاس، جلو در خونه اومدم از خیابون رد بشم، بعدش یه پرایده از تو کوچه پرید بیرون، فقط سمت چپش رو نگاه کرد، اومد تا وسط خیابون، منم وسط خیابون بودم، اگه یه چند ثانیه دیرتر سمت راستش رو نگاه می کرد، می زد به پام! ای خدا خفش کنه! برگشتن هم ( نمیدونم اینو چی جوری بگم، روم نمی شه )، وقتی دوباره داشتم از خیابون رد میشدم، رسیدم وسط خیابون که گل کاری است و اینا، بعد خب دیدم که خیس است ها، بعد خب پام رو گذاشتم، بعد نمیدونم چی شد پام رو گذاشتم روی گِل ها، بعدش خب کله پا شدم تو گِل ها، وسط خیابون، یه شونصد تا آدم هم بروبر منو نگاه کردن. حالا با کلی بدبختی از تو گل ها بلند شدم، اومدم پام رو بذارم اون ور باغچه که از خیابون رد شم، نه این که کفشم گلی بود، بعد یه هویی لیز خوردم، نزدیک بود با مخ برم زیر یه مینی بوس که داشت با سرعت میومد تا از چراغ سبز رد بشه! و این چنین شد که من هنوز زنده تشریف دارم. نه خدایی اون کله پا شدن تو گل ها از همه بد تر بود. ویروس که شانس نداره، فقط یه کوچولو شانس بود که گل ها شل و آبکی نبود، یعنی لباسهام گلی نشد. ولی خب آخر ضایع بازی بود دیگه...... ای ویروس فلک زده...

 

 

آسوده بیارام محبوبم...

 

 

 

 

آسوده بیارام محبوبم ...

 

 

 

http://i10.photobucket.com/albums/a144/databus/To_Nisti.jpg

 

 

Good Night , sweet prince , and flights of angels sing

Thee to thy rest .

 

شب خوش ای شاهزاده ی زیبا ، با نوای پرواز فرشتگان

آسوده بیارام ...

 

 

 

Avanet مرورگری برای تمام فصول

 

مرورگر آوانت یک نرم افزار رایگان است و برخلاف سایر نرم افزارهای مجانی ، هیچ محدودیتی را هم برای شما ایجاد نمی کند و کمتر نرم افزار جاسوسی هم امکان ورود از طریق مرورگر شما را خواهد داشت . امکانات زیادی هم در این مرورگر گنجانده شده است که همگی به راحتی تنها با یک کلیک قابل تنظیم است . از جمله :

 

-         فیلتر کردن انیمیشن های فلش

-         مسدود کننده Pop-Up

-         کارایی بهتر ماوس

-         مرور چند تایی (Tabbed Window )

-         حالت تمام صفحه ی واقعی

-         موتور جستجوی گوگل / یاهو

-         سازگاری کامل با IE

-         پاکسازی هر گونه اطلاعات تایپ شده

-         بازیافت مطمئن

-         آوانت یک ربات هم دارد که فرم ها را برای شما پر می کند و رمزهای عبورتان را مدیریت می کند .

 

حجم مرورگر آوانت درحدود 1.3 مگابایت است . که آن را می توانید از آدرس زیر دانلود کنید .

http://www.avantbrowser.com/download.html

 

http://images.google.com/images?q=tbn:MEikIgOk1JYJ:tumin.net/imagelib/news_2864.jpg

 

SMS رایگان

 

خب امروز می خوام براتون یه سایتی رو معرفی کنم که می تونین از اونجا SMS رایگان ، سند کنین . فقط یه موضوع کوچولو ، اونم این که فقط می تونین هر 30 دقیقه یه بار ، SMS سند کنین . برای ثبت نام باید وارد لینک عضویت شوید . سپس ، وارد قسمت Register شوید . از شما یه Full Name می خواد که قابل تغییر نیست ، یعنی با این اسم از طرف شما SMS سند می شود . User Name دلخواه خود را وارد کنید . در قسمت Phone No شماره موبایل خود را وارد کنید . بعد از مدتی سایت براتون User Name و Password را به موبایل شما ارسال می کنه . بعد از دقایقی می تونین وارد سایت بشین و SMS سند کنین . خب خیلی هاتون دنبال این SMS رایگان می گشتین که براتون گفتم .

 

http://images.google.com/images?q=tbn:S-fgX3dfd0QJ:www.e-hausaufgaben.de/images/free-sms.jpg

 

 

عجیب است که در عین حال که در دنیا شناخته شده ای ، باز خیلی تنها باشی .

 

It Is Strange to be known so universally and yet to be so lonely .

 

 

 

http://i10.photobucket.com/albums/a144/databus/Shab_Khosh.jpg

 

 

 

 

 

 

<Script Language=”JavaScript”>

<!—Begin

Function initArray(){

For ( var i=0 ; i>initArray.arguments.length;i++){

This]i[=initArray.arguments]i[;}

This.length=initArray.arguments.length;}

Var colors=new initArray(

“red”

“blue”

“green”

“purple”

“black”

“tan”

“pink”

“light green”

“pale blue”

“ivory”

“brown”

“dark Red”

“Dark Blue”

“rose”

“red”);

Delay=.5;//seconds

Link=0;

Vlink=2;

Function linkDance(){

Link=(link+1)%color.lenght;

Vlink=(vlink+1)%color.lenght;

Document.linkColor=colors]link[;

Document.vlinkcolor=colors]vlink[;

setTimeout(“linkDance()”,delay*0001);}

LinkDance();

//End -- >

</script >

 

Tenjou Tenge

 

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/10/8380.jpg

 

Tenjou Tenge

 

 

نام انیمه: Tenjou Tenge

نام انیمه: 天上天下

نام انیمه: Heaven and Earth

نام انیمه: Tenjo Tenge

ژانر: Action, Ecchi, Martial Arts, Comedy, Super Power, School Life

تاریخ پخش: بهار 2004

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 24 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه

منبع: Manga

استودیو: Madhouse

کارگردان: Kawase Toshifumi

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ لینک دانلود زیرنویس انگلیسی

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک فایل تورنت (MKV, 480P, EN Sub, 5.2GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, EN Sub, 58GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Sub, 8.6GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, BD, 1080P, RAW, 31GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, BD, 720P, RAW, 9.6GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, BDRip, 720P, RAW, 31GB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, EN Sub, ~220MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ~60MB)

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ~70MB)

 

 

خلاصه انیمه (منبع)

Souchirou Nagi و Bob Makihara دو دانش آموزی که به مدرسه های مختلف می رن و قوی ترینای اون مدرسه رو شکست می دن و قدرت خودشونو نشون میدن تا اینکه به مدرسه Toudou می رسن و تو اولین دعواشون به شدت شکست می خورن ، بعد متوجه می شن که این مدرسه مدرسه ایه که فنون رزمی کهن ژاپنو توش آموزش می دن و افراد خیلی قوی تو این مدرسه هستن اونا تصمیم می گیرن تا تو این مدرسه ثبت نام کنن تا بتونن خودشونو قوی تر کنن و تو این راه Maya Natsume استاد کلوب Jyuukenbu به اونا کمک میکنه که رویسای کلوپ های دیگه از این کار خوششون نمی یاد و مدام به جنگ این کلوب می رن و…

 

 

خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)

Nagi Souichiro و Bob Makihara که سال اول دبیرستان هستند به دبیرستان Tendou وارد میشوند البته با این قصد که با قدرتشان به تمام مدرسه حکمرانی کنند. اماSouichiro در روز اول مدرسه از Natsume May کاپیتان و رئیس باشگاه رزمی Jyukenbo که قادر است بدن خود را به خواست خود به بدن دوران کودکی خود تغییر دهد، شکست میخورد. بقیه اعضای این باشگاهNatsume Aya خواهر کوچکترMaya و Takayanagi Masataka هستند. سپس Souichiro که بعد از باخت خود از Masataka بشدت تحقیر میشود. همه چیز زمانی پیچیده تر میشود که Aya از Souichiro که بشدت از دخترها خجالت میکشد درخواست میکند که با او ازدواج کند، و به او میگوید که قول دهد دیگر در هیچ مبارزه ای شکست نمیخورد. از همه مهمتر اینکه بدلیل ارتباط این دو با افراد باشگاه Jyukenbo این دو از طرف گروه اجرایی که روی گروههای رزمی مدرسه نظارت میکند، مورد حمله قرار میگیرند. زیاد طول نمیکشد تا Souichiro و Bob متوجه ضعف خود درمقابل Takayanagi ، Natsume و گروه اجرایی شوند و به همین دلیل آنها به باشگاه Jyukenbo ملحق میشوند و قول میدهند که در مدت سه ماه از تمام اعضای فعلی این باشگاه قویتر شوند...

 

 

 

 

خلاصه داستان (منبع)

For some people, high school represents the opportunity for a fresh start. You can take new classes and make new friends. For Souichiro Nagi and Bob Makihara, though, high school means something different: the chance to become the top fighters in the entire student body! Too bad Toudou Academy is the hardest possible place to realize their dreams. Their new high school is no ordinary academic institution. Rather than concentrating on classic subjects like math and science, Toudou Academy was created for the sole purpose of reviving the martial arts in Japan!

As a result, Souichiro's aspirations to become top dog are cut short when he runs afoul of Masataka Takayanagi and Maya Natsume. The two upperclassmen easily stop the freshmen duo's rampage across school, but rather than serving as a deterrent, it only stokes their competitive fire. What kind of monstrous fighters attend Toudou Academy? Are there any stronger than Masataka and Maya? And why in the world is Maya's younger sister stalking Souichiro? Learn the answers to these questions and more in Tenjou Tenge!

 

 

من

اوووففففففففففففففف

یه نموره بیشتر شبیه کشت و کشتار در مدرسه است.

عجب خفن!

قدرت‌های رزمی فوق خفن! اوووففففففففففففففففففففففف.

 

 

 

تو اگر نیستی دیگر


 

تو اگر بسته ای بار سفر

 

تو اگر نیستی دیگر

 

پس چرا از همه جا

 

از همه جا

 

من

 

صدای ِ تپش ِ قلب ِ تو را

 

می شنوم ...

 


چقدر دلم برای اون روزایی...

 

 

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/DataBus/Deltang2.gif

 

چقدر دلم برای اون روزایی

 

که زندگی کردم، تنگ شده...

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/DataBus/Deltang1.jpg

 

قبل از هر چیز تولد یه سالگی وبلاگ شاخه امید رو تبریک میگم . ( با تاخیر )

 

سلام . خیلی وقته که آپ نکردم ، نه این که نباشم ، نه ، فقط وبلاگ رو آپ نکردم ! تا اونجایی هم که یادم است ، رفتن ایران به جام جهانی 2006 آلمان رو هم تبریک نگفتم که حالا میگم ! اونقده حرف داشتم بگم ، ولی خب یادم نیست که بخوام بگم . تو این چند روز به خیلی ها سر زدم ، با خوندن بعضی از نوشته های اونا بدجوری ناراحت و عصبانی شدم . اگه تو نمی خوایی بری رای بدی ، حق نداری دیگران رو به این کار تشویق کنی . الان چشم همه ی جهان روی ایران است ، همشون منتظر انتخابات ما هستن ، همشون میخوان ما رو ضایع کنن ، میخوان بگن که ایرانی ها دیگه کشورشون رو دوست ندارن ، الن و بلن و فلان ........ این انتخابات اونقده مهم است که همه دنیا زوم شدن رو ایران ! همه از ما می ترسن ، همه از عکس العمل ما ایرانی ها می ترسن ! بایدم بترسن ! ایران کم چیزی نیست ! ایران ایران است ! یه ایرانی همیشه ایرانی می مونه ! الان نمی خوام به هیچ وبلاگی لینک بدم ، یا نمیخوام درباره کاندیداها حرف بزنم ! اونقده توپم پره که نمی دونم چی بگم ! دیشب یه جا سر زدم تیتر زده بود که « رای ایرانی ، خفت ایرانی » ، فقط بهش بگم ، اگه دیشب جلو چشمم بود ، درجا با دست های خودم خفش میکردم ! اونقده از دست بعضی هاتون ناراحت وعصبانی هستم که نگوووووووووووووووو .

مگه شما ها غیرت ندارین ؟ هان ؟ مگه ایران براتون مهم نیست ؟ مگه نمی خوایین تو ایران زندگی کنین ؟ مگه اینجا به دنیا نیومدین ؟ مگه نژاد آریایی ندارین ؟ مگه ایرانی نیستین ؟ پس چرا بعضی هاتون انتخابات رو تحریم کردین ؟ چرا میگی من رای نمیدم ؟ هان ؟ چرا ؟ یه دلیل قانع کننده به من بگین ؟ اون بچه کمونیست هایی که هر چند وقت یه بار برای من نشریه هاشون رو می فرستن ، رفتن یه ور دنیا نشستن برای خودشون آسمون ریسمون می بافن میدن به خورد بچه ایرانی ها ! هی روزگاررررررررررررررررررر

تویی که یه جا نشستی و رفتی پشت میکروفن تو ماهواره ور می زنی که آره ، ایرانی ها رای نمیدان و کوفت و زهرمار و این حرفهاااااااااااااااااا

اونقده الان عصبانی هستم که نمیدونم چی جوری بنویسم ! ایران دشمن کم نداره ! دشمن می خواد ما رو به جون هم بندازه ! خیلی هم اینکار رو کرده و موفق نشده ! دلم میخواد دوباره بهشون نشون بدیم که ما ایرانی هستیم ! ما فریب این و اونو نمی خوریم ! ایران برای ما مهم است ، ما فردا میریم پای صندوق های رای ، رای میدیم ! به هر کاندیدایی که بخواییم ! چقدر سر این تبلیغات کاندیداها رو مسخره کردن ، چقدر براشون شایعه درست کردن ، چقدر الکی گیر دادن ! آخه برا چی ؟ برا چی می خوان یکی رو بکوببن و نابود کنن ؟ تا حالا به یه سری چیزا فکر کردین ؟ نه ! من میگم که فکر نکردین ! اصلا ً هم فکر نکردین ! فقط تحت تاثیر اینو و اون قرار گرفتین که فلانی بد است !!!!!!!

من الان اصلا و ابدا ً اعصاب مصاب ندارم ! حوصله کل کل هم با بعضی ها رو ندارم ! میخوام که این بار هم به همه ی دنیا و دشمنای ایران حالی کنیم که ایران همیشه اقتدار خودش رو حفظ می کنه ! ایران ، ایران است !! و ایرانی ، ایرانی

 

وعده ی ما ، جمعه 27 خرداد سال 1384 ، پای صندوق های رای

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/DataBus/Deltang3.gif

 

http://DataBus.persianblog.com

 

Mahoromatic 2

 

 

 

https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/1367/98136.jpg

Mahoromatic 2

 

 

نام انیمه: Mahoromatic 2

نام انیمه: Mahoromatic ~Something More Beautiful~

نام انیمه: Mahoromatic: Motto Utsukushii Mono

نام انیمه: まほろまてぃっく ~もっと美しいもの~

ژانر: Comedy, Drama, Ecchi, Military, Romance, Sci-Fi

تاریخ پخش: پاییز 2002

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 14 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه

کارگردان: Yamaga Hiroyuki

استودیو: Gainax, Shaft

منبع: Manga

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ لینک فایل تورنت (MKV, RAW, 4GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 1080P, BDRip, 29GB)

+ لینک فایل تورنت (AVI, EN Sub, 3GB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ لینک دانلود انیمه (MP4, 720P, ~140MB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, BD, x264, RAW, 12.5GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, S01 & S02, 480P, EN Sub, 7.4GB)

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

 

 

توضیحات (منبع: دنیای انیمه)

این انیمه سری دوم این مجموعه بحساب میاد. ماهورو به زندگی بین دوستانش عادت کرده که سرو کله یه اندروید دیگه تو زندگی ماهورو و سوگورو پیدا میشه، اندرویدی که برای زیر نظر گرفتن ماهورو فرستاده شده، همه اینا در حالی اتفاق می افته که به پایان زندگی ماهورو چیزی باقی نمونده...