جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

ماجراهای سونیا (13)


ماجراهای سونیا (13)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


کلوب رو استارت زده بودم. بچه ها داشتن بسکتبال بازی می کردن.

سونیا رو فرستادم ماهیگیری. دو نفر از اعضای کلوب رو هم دعوت کردم به ماهیگیری.

کلوب رو تعطیل کردم برن خونه. دیگه صبح شده...


روز یازدهم...


الان Wolfgang تماس گرفت. سه قلوها به دنیا اومدن. یه دختر، دو تا پسر.

ااااا، پس برای همین وقتی کلوب رو استارت زدم، نیومده بود اینجا.


زمان کاری هست. اومدم ایستگاه پلیس.

باید اول از یه مظنون (انگاری همون مظنونی دیروزی هست که بازداشت کردم)، بازجویی بکنم.

بعدش باید Database پلیس رو چک کنم.

باید کاراکتر رو ببرم یه جایی دنبال مدرک انگاری.

ااااا، نگو باید بازجویی رو دستی تمام می کردم. میگم چقدر طول کشید. اه اه اه، کلی از زمانم از دست رفت.

رفتم به یه موزه. باید با چند نفر صحبت می کردم.

انگاری شبیه به گشت زدن بود اطراف موزه.

حالا هم باید برگردم اداره.

خب باید اثر انگشت بگیرم، با رئیس ایستگاه صحبت کنم. و باید از یه مجرم عکس بگیرم.

وقت تمام شد. فقط انگشت نگاری کردم.

چه روز کاری نحسی بود. همه ش هم به خاطر اون بازجویی بود که نمی دونستم باید خودم بازجویی کنم.

باید برگرده خونه.


مهمونی گرفتم. 15 نفر میشه  دعوت کرد. فقط 15 تا از بچه ها رو دعوت کردم.


روز دوازدهم...


تایم کاری رسیده. بروم ببینم این دفعه جه دسته گلی به آب میدهم.

اثر انگشت گرفتم، با یکی از همکارها صحبت کردم. حالا باید بره بیرون از پاسگاه.

باید یه نفر رو بازداشت کنم. اااا، این همونی هست که قبلا بازداشت کرده بودم.

و روز کاری قبلی هم مثلا ازش بازجویی کرده بودم. چی شد دوباره دستگیر شد! :D

دستگیرش کردم، دارم می برشم پاسگاه. ببینم چه مأموریت دیگه یی باید انجام بدهم.

باید از این یارو که بازداشت کردم، عکس بگیرم. بعدش بازجویی کنم.

بعدش باید پشت میز ورودی بنشینم که اراب رجوع میاد، کارشون رو راه بندازم.

وسط بازجویی تایم کاری تمام شد، برگشتم خونه.

هاهاها، یه گزینه داره پلیس خوب، پلیس بد! هر کدوم یه سری راه کار دارن.

عین پلیس خوب ها بازجویی کنم یا پلیس بدها. خیلی بامزه است.

کاش وقت داشتم ببینم چی به چی هست.

یه گزینه هم داره که در مورد مدارک و پرونده و... حرف می زنه با مظنون.


چه خبره؟ برگشتم خونه، دو تا از بچه ها اومدن.

لیلیث زنگ زد، دعوت کرد به جایی. گفتم باشه. داره میره جایی که دعوت شده.

دقت نکردم کجا! :D هر وقت رسیدم، متوجه میشم.

یه رستورانی هست که اومدیم.

بگذار کلوب رو استارت بزنم، بیان اینجا.


دیگه میخواستم برگردم خونه، یکی از دخترها زنگ زد، گفت برویم سرزمین مخفی جادوگرها برای دوئل.

گفتم باشه. حالا دارن میرن سرزمین مخفی جادوگرها.

حالا که تا اینجا اومدم، یه سر هم به فروشگاه ها بزنم، ببینم چی داره. چی نداره.

از وقتی همه رو با Debug میگیرم، دیگه نیازی نیست بروم از مغازه هاش خرید کنم.

با دو نفر دوئل کردم. حالا باید برگردم خونه.


دیگه خسته شدم. از بازی میام بیرون.


#The_Sims_4


ماجراهای سونیا (12)


ماجراهای سونیا (12)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

روز هفتم هست...

خب یه مأموریتی هست برای این که ارتقاء شغلی بگیره و حقوقش بره بالا.
عنوان مأموریت "Solve 1 Case"
توضیح مأموریت: "Get One in the Black! Solve Your First Case.
فعلا اصلا نمیدونم یعنی چی! کجا باید اولین پرونده رو حل کنه. 
توی محل کارش؟ یا توی خونه؟ چی جوریاس؟!

ایششششششش، نکو کجا فرار کردی باز؟!
بگذار زنگ بزنم پیداش کنن!

امروز تعطیل است، سرکار نمیره. "Lilith" اومده، بگذار یه "Try Baby" بزنم.
یوهاهاها
تنظیم کردم: سه قلو - هفته ی آخر

کلوب رو استارت زدم. چند تا از بچه ها رو هم دعوت کردم.

روز هشتم...
فعلا کارهای تکراری انجام میدهم. نقاشی کشیدن، نوشتن کتاب و ... 
تا این چند روز هم بگذره.
ولی الان هوس کردم دوباره خونه ش رو عوض کنم.
البته زمین رو نه، همین سرزمین خون آشام ها خوبه. فقط خونه رو عوض کنم.
خرابش کنم، یکی دیگه بسازم. یا از خونه های آماده استفاده کنم و فقط لوازم رو بگذارم.
همممممم
ولی چند ساعت طول می کشه. و این که جزء زمانی حساب نمیشه که بازیکن ت بازی می کنه.

الان "Lilith" تماس گرفت، سه قلوها به دنیا اومدن و دختر هستن.

روز کاری رسید.
دارم سعی می کنم مأموریت ها رو انجام بدهم.
فعلا باید بروم سر صحنه ی جرم، تا مأموریت های مربوطه فعال بشه.
باید از صحنه ی جرم  عکس بگیرم، نمونه برداری کنم.
یه مأموریت دیگه هم هست نمی دونم چیه... همممم، انگاری باید با یکی حرف بزنم؟
آهان، باید با دو نفر از آدم های اون صحنه ی جرم، صحبت میکردم و گزارش تهیه میکردم.
الان باید برگردم پاسگاه. و اگه مثل دفعه ی قبل باشه، باید مدارک رو بگذارم برای آنالیز کردن.
زمان کاری تمام شد...
نمیدونم مأموریت های محل کار، سقف داره، یا این که تا زمانی که تایم کاری تمام نشده، باید مأموریت انجام داد؟
به هر حال تا لحظه ی آخر داشتم مأموریت انجام میدادم.

الان هم برگشتم خونه. کلوب رو استارت زدم. ملت اومدن.
البته اون اعضای قبلی همه مُردن (پیر شدن و مُردن) این اعضای جدید، شش نفرشون از بچه های خود سونیا هستن :D

روز دهم...

دوباره با "Wolfgang" گزینه ی "try baby" رو زدم. سه قلو و هفته ی آخر تنظیم کردم براش.

روز کاری بود، یه نفر رو بازداشت کردم، اثر انگشت و بازرسی بدنی و بازجویی.
یه عالمه مدرک آنالیز کردم و ثبت کردم.
چقدر کار انجام دادم. فقط یه بار برای دستگیری مظنون از پاسگاه خارج شدم.
تایم کاری تمام شد. دارم بر میگردم خانه.

خسته شدم. از بازی میام بیرون.

#The_Sims_4

عذاب وجدان شدید



عذاب وجدان شدید


خب خب خب

به خاطر عذاب وجدان شدید، امروز شش صفحه ادیت کردم.

چقدر دوست دارم مانگا بخونم. 

یا بروم سیمز بازی کنم.

خیلی بهم فشار اومد که همون شش صفحه رو زدم.

از بس که الان در حالت تنبلی به سر می برم.


اینا رو خوندم


اینا رو خوندم


[Novel] Solo Leveling - Chapter 226 ~ 228

Tales of Demons and Gods [Manhua] - Chapter 338 ~ 339.5
Inuyasha [Manga] - Chapter 536 ~ 537
A Returner's Magic Should Be Special [Manhwa] - Chapter 159
Tower Of God [Manhwa] - Chapter 493 ~ 494
Overgeared (Team Argo) [Manhwa] - Chapter 87
Solo Leveling [Manhwa] - Chapter 161
Nan Hao and Shang Feng [Manhua] - Chapter 72
Tomb Raider King [Manhwa] - Chapter 171
Second Life Ranker [Manhwa] - Chapter 92
19Days [Manhua] - Chapter 183
Goja Dang [Manhwa] - Chapter 01 ~ 03 [END] 


World of Objects (Chess Piece) [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 13
Legs Which Cannot Walk [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 04
Lone Swan [Manhua-ShounenAi] - Chapter 01 ~ 22
Heat and Run [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 34
Gorani Jeon [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 14.3
Bottomless Swamp [Manhwa-Yaoi] - Chapter 58 ~ 67
Deliverance of the Counterattack [Manhua-ShounenAi] - Chapter 88 ~ 90
Endless [Manhua-ShounenAi] - Chapter 20 ~ 26
ANTI P.T. [Manhwa-Yaoi] - Chapter 17 ~ 34
Dark Heaven [Manhwa-Yaoi] - Chapter 21 ~ 24
Dear Door [Manhwa-Yaoi] - Chapter 21 ~ 36
Cairo [Manhua-ShounenAi] - Chapter 16 ~ 19
Black Mirror [Manhwa-Yaoi] - Chapter 58
Max Mojave's Case [Manhwa-Yaoi] - Chapter 29.5
Absolute Control [Manhua-ShounenAi] - Chapter 27
When The Yakuza Falls In Love [Manhwa-Yaoi] - Chapter 19 ~ 21
Enthusiasm [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 14
Lack of Love [Manhwa-Yaoi] - Chapter 44 ~ 49
Anaerobic Love [Manhua-ShounenAi] - Chapter 53
The Tiger Who Swallowed the Moon [Manhwa-Yaoi] - Chapter 33 ~ 34
Hold Me Tight [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 39
Don't Leave After School [Manhua-ShounenAi] - Chapter 34 ~ 35
Under The Green Light [Manhwa-Yaoi] - Chapter 21
Even If You Don't Love Me [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 31
Fate Makes no Mistakes [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 35
Dear Benjamin [Manhwa-Yaoi] - Chapter 43 ~ 44
Dangerous Convenience Store [Manhwa-Yaoi] - Chapter 28 ~ 29.5
Who's Your Daddy? [Manhwa-Yaoi] - Chapter 35 ~ 37
Devil Wants to Hug [Manhua-Shounen-Ai] - Chapter 36 ~ 36.5
Dispar [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 30.5
Unromantic [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 27
December Rain [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 33
Don't Touch Me [Manhua-Yaoi] - Chapter 45 ~ 87 [END]
Spinel [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 42 [END]
Fruite of the Tongue [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 07.3 [END]
Lies Like Lies [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 30 [END]

حوصله ی ادیت ندارم


حوصله ی ادیت ندارم


تا الان هم حوصله ی ادیت ندارم.

دیروز حتی یک صفحه هم نزدم.

امروز هم معلوم نیست...

فعلا حوصله م نمیاد.

ماجراهای سونیا (11)


ماجراهای سونیا (11)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

در راستای حرکت دیشبی، اومدم نگاه کنم ببینم چند تا بچه دیگه مونده.
به نظر میاد، دیشب همه رو رفتم چک کردم. الان چیزی به چشم نمیاد.
چند تا بودن؟ 6+6+5+5 = 22 تا بچه بودن؟ همممم.
یادم نمیاد سونیا 22 تا بچه داشته باشه؟ بیشتر نبودن؟ 
از بس زیادن، یادم نیست. و نه این که هیچ مسئولیتی در قبالشون ندارم، فرقی نداشته.

راستی، دیشب متوجه شدم بعضی از بچه ها، مثل خودش، هم جادوگر هستن، هم خون آشام!
خیلی جالب بود.
انتظار نداشتم مثل خودش، هر دو مورد رو باشن. بسی بسیار جالب بود.

داشتم فکر می کردم اون بچه هایی که انسان عادی هستن، بروم با کد، همه شون رو بکنم پری دریایی.
حالا شاید بعدا. فعلا میخوام با خود سونیا بازی کنم.

روز چهارم رسید...
هنوز ده روز دیگه به پایان این مرحله از مأموریت مونده.

اووووووووههههه
بگذار براش یه شغل انتخاب کنم. این ده روز باقی مانده، بیکار نباشم.
ببینم چه شغلی جالبه الان...

شغلی که انتخاب کردم Detective هست. البته این شغل به خاطر وجود پک مشاغل هست که به بازی اضافه شده.

ااااااااااااااااااااااا
الان تماس گرفتن که Morgyn Ember (بابای سه تا از بچه هاش، مُرد.)، جادوگر بود. 
خیلی وقت بود که پیر شده بود و گزینه ی Try Baby براش نمی اومد.
به نظر میاد از اون نوع مشاغلی هست که می تونم مدیریت ش کنم. 
مثل شغل های قبلی نیست که زمانی که بازیکن سرکار هست، من هیچ کاری نتونم بکنم.

الان که نگاه می کنم، خیلی از بچه ها Teen شدن. دیگه هیچ نوزادی که نیست.

از فردا باید بره سرکار. 
الان می خوام ببرمش مهمونی، یکی از خونه هایی که بچه هاش هستن.

روز پنجم رسید.
باید برگرده خونه. چند ساعت دیگه باید بره سرکار.
البته با استفاده از Cheats، همه چی رو پُر کردم. برای همین الان خسته و گرسنه نیست.

بالاخره اولین روز سرکار.
اوووو، دخترم لباس پلیس پوشیده.
باید مأموریت امروز رو انجام بدم. (Get a Case Assignment)
توی اداره ی پلیس هستم، بازداشتگاه سمت راسته. طبقه بالا اتاق ورزش و استراحت.
میز کاراگاه ها سمت چپ... منتظر بودم یکی از کاراگاه ها بلند بشه، بتونم از سیستم اداره استفاده کنم.

باید به پرونده بگیرم. تا زمان پایان شیفت کاری وقت دارم یه پرونده رو حل کنم.
این پرونده "Travel to Crime Scene" رو داد. انگاری اسم یه منطقه است. باید از روی نقشه نگاه کنم.
بروم برای حل پرونده.
نه، نقشه نیاز نداشت. روی کامپیوتر پلیس گزینه ی "Travel to Crime Scene" فعال شده. 
باید ببینم بعدش چی میشه...
سه تا کار باید انجام بشه:
Take Crime Scene Pictures
Get a Report From a Witness
Collect Clues at the Crime scene
همممم، نکنه اسم شهر نیست، منظورش محل جرم است؟
احتمالا همین هست. برای همین نقشه شهرها فعال نبود. 
بروم ببینم چه کار باید بکنم.
قبلا این شغل Detective رو بازی نکرده بودم. دو تا شغل دیگه رو قبلاها تست کرده بودم.
اااا، هر کدوم رو انجام دادم، یه سری دیگه اومد. 
چه باحال، از محل جرم عکس گرفتم، یه سری مدرک جمع کردم، با افراد محل صحبت کردم.
حالا باید برگردم اداره.

مدارکی که جمع کردم باید آنالیز بشن، گذاشتم توی دستگاه تا آنالیز کنه.
محل جرمی که بودم، همه ی دستگاه ها خراب شده بود.
به نظر می اومد یه روح هم در حال حرکت هست.
معمولا روح ها باعث خرابی لوازم میشن.
به نظر میاد کار روح باشه. 
باید دید آنالیز مدارک صحنه ی جرم، چی نوشن میده.
همممممم، الان باید اثر انگشت دو نفر از افراد بازداشتگاه رو بگیرم.
نه، درست بود. باید اثر انگشت بازداشتی ها رو بگیرم.
اول فکر کردم باید برگردم صحنه ی جرم. نه درست متوجه شدم.
حالا باید دو نفر رو بازرسی بدنی بکنم.
لعنتی وقت داره تمام میشه. هنوز پرونده حل نشده.
وقت کاری تمام شد. باید برگرده خونه. هنوز یه سری مأموریت مونده بود.
کار نیمه تمام موند که! چقدر سخت.

روز دوم کار.
برم ببینم امروز چی کار می تونم بکنم.
چقدر سخته... همه ش هم به خاطر این که زبانم ضعیفه.
اصلا متوجه نمیشم منظور فلان مأموریت چیه. 
یا چی جوری حل کنم.
روز قبلی راحت تر بود کار کردن. ایشششش.
تف به این زبان بلد نبودن.
پاشدم یه دیکشنری آوردم کنارم، شاید کمکی بکنه.

روز دوم کاری تمام شد، بدون هیچ حرکت مفیدی.
چقدر سخت.
آخر هفته شده. دو روز تعطیل هست.

از بازی اومدم بیرون.

#The_Sims_4


ماجراهای سونیا (10)


ماجراهای سونیا (10)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


خب الان میخوام با بازیکن های دیگه بازی کنم.

می خوام بروم توی خانواده هایی که بچه ها رو پخش کردم.

براشون یه سری وسیله بخرم که بگذارن توی Inventory خودشون. 

یه چیزهایی مثل تبلت، لپتاپ، ام.پی.تری پلیر، اسباب بازی و ... 


شاید هم کد "modifyrelationship Name1 Name2 100 LTR_Friendship_Main" رو بزنم تا همه شون با هم دوست بشن.


در خانواده ی اول، 5 تا بچه بودن.

در خانواده ی دوم، 6 تا بچه بودن.

در خانواده ی سوم، 5 تا بچه بودن.

در خانواده ی چهارم، 6 تا بچه بودن.


برای همه شون وسیله های لازم رو گذاشتم. ولی در مورد کد روابط، تک و توک کار کردم.


دیگه بقیه ش رو نگاه نکردم. فعلا همینا باشه. خسته شدم دیگه.

یه دفعه دیگه میام بازی.


#The_Sims_4

مرخصی


مرخصی


سلام.

همممم، راستش واقعاً دلم میخواد یه خورده مرخصی داشته باشم.

یه مدت هیچی ادیت نکنم.

ولی، ولی، ولی... راستش حاضر نیستم دو تا از میزکارها رو دست کسی بدهم، یا یکی دیگه کمک کنه.

تا این حد خُل تشریف دارم.

ولی بقیه ی میزکارها برام فرقی ندارن.

فقط کاش می شد یه خورده استراحت کنم.


دلم می خواهد مدت بیشتری توی سمیز باشم.

توی اینترنت ول بچرخم.

تا دلم میخواد مانگا بخونم.

انیمه تماشا کنم.


اصلاً یادم نمیاد آخرین بار، کی نشستم انیمه تماشا کردم.

البته ناراحت نیستم ها، به خاطر این که دوره ی خوندن مانگا هستم. :D

این دوره ی هیت تمام بشه، دوباره می افتم رو دور دیدن ِ انیمه.

دوره ی هیت؟ چیه؟ اونایی که کارهای آلفا-امگایی می خونن، میدونن چی میگم. :D


کثافت مرض، این چند وقت یه سری کارهای جذاب خوندمممممممم، اون سرش ناپیدا.

یکی شون که درجه ی خون دماغیش زیادی بالاس، آسه آسه می خونم.


این پست های مربوط به بازی کردن سیمز رو دیدین؟ یوهاهاها

همین حالا هم که دارم اسمش رو می نویسم، همه ی وجودم داره داد می زنه برم بازی.

ولی الان باید یه خورده بیام اینترنت.

بعدش میروم سیمز.

امروز هم کلا مانگا* خوندم تا اینجای کار.


* مانگا + منهوا + مانهوا


ماجراهای سونیا (9)


ماجراهای سونیا (9)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


یه درخت پلاسما گذاشتم توی خونه. حال نداشتم میوه ش رو بکارم تا بزرگ بشه.

برای همین با استفاده از کدها و Debug، درخت کامل رو گذاشتم.

منتظرم میوه بده تا بتونم برداشت کنم.


یکی از مأموریت های این مرحله، اینه که سه بار میوه برداشت بشه.

یکی دیگه گفته باید 14 روز خون آدم ها رو بدون اجازه نخوری.

این دو تا اصلا مشکی نیست.

می مونه Make a BFF که هنوز نفهمیدم منظورش چیه؟

حتی با این که توضیحات هم گذاشته.

اینا رو واسه توضیح نوشته:

Click on a Sim and Perform Friendly or Funny Socials to Increase Relationship!

همممممم، این که مشکلی نیست. ولی دقیقا چقدر باید این حرکت رو بزنم؟

یعنی با کد امتحان کنم؟ آره، اول با کد امتحان می کنم. 

بعد روی یکی از کاراکترها (شاید هم یکی از بچه های سونیا) امتحانش کنم. 

همممم، کاراکترهای دیگه رو بی خیال، هون بچه های خودش خوبه.


حالا این رو ولش کن.

الان دیدم سه قلوهای اول که از Lilith بودن، بچه دبیرستانی (Teen) شدن! 


الان Wolfgang تماس گرفت. سه قلوها به دنیا اومدن، هر سه دختر هستن.


خب ماموریت Make a BFF حل شد. کافی بود که یه Best Friend داشته باشه. روی Lilith امتحان کردم.


یک روز گذشت...


در حال حاضر کلوب 7300 تا امتیاز دازه که می تونم خرج کنم.

برم یه چرخی بزنم ببینم چی مونده که برای کلوب بگیرم.

همه ش رو خرج کردم، فقط 87 امتیاز مونده. 


روز سوم...

نکو دوباره گذاشت رفت. الان نوبت برداشت دوم از درخت پلاسما است.

گذاشتم یه کتاب بنویسه.

زنگ زدم نکو رو پیدا کنن و برگرده.


تا الان دو بار از میوه پلاسما برداشت کردم. فقط یک دور دیگه مونده.

و از این مرحله، فقط گذشتن اون 14 روز می مونه در نهایت. که چقدر طولانی میگذره...


روز چهارم...

آخرین میوه پلاسما هم برداشت شد.

تنها مأموریت باقی مانده در این مرحله، گذشتن همین 14 روز هست.


فعلا یه سری کارهای تکراری انجام میدم.


بسه دیگه. خسته شدم. از بازی میام بیرون.




#The_Sims_4


ماجراهای سونیا (8)

ماجراهای سونیا (8)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


بچه هایی که در خانواده های Munch و Vatore بودن رو پخش کردم در بین بقیه ی خانواده ها.

حالا دوباره می تونم اون کاراکترهای مورد نظر رو حامله کنم :D

چون تعداد اعضای خانواده شون کم شدن. یوهاهاها.


خب یه Aspiration جدید انتخاب کردم. 

مرحله ی اولش تمام شد. مرحله ی دوم، یه قسمت داره، گفته 5 روز به هیچ آدمی صدمه نزن و خونش رو نخور.

این اصلا مشکل نیست. در حالت عادی هم کم پیش می اومد که از یه آدم مستقیم خون بخوره.

اکثر مواقع از پاکت های پلاسما استفاده می کنه.


از بس که دیر جنبیدم. Morgyn پیر شده و دیگه گزینه ی Try Baby براش فعال نمیشه.

حالا باید تا Wolfgang جوانه، روش کار کنم. 

خب دوقلو هستن و هفته ی آخر.


نکو دوباره رفته... منتظرم برگرده. 


زنگ زدم Lilith بیاد خونه، باهاش عشقولی درکنه و Try Baby بزنه. یوهاهاها

این رو هم سه قلو و هفته ی آخر انتخاب کردم.


نکو در حال برگشتن هست.


کلوب رو استارت زدم. چند نفر هم جداگانه دعوت کردم.

یه فستیوالی شروع شد. الان زدم که بره فستیوال!

بیست روز از خونه بیرون نرفته بود. همه ی این فستیوال ها و ... از بین رفته بودن.


الان Wolfgang تماس گرفت، دوقلوها به دنیا اومدن. یه دختر، یه پسر.


آمار تعداد بچه ها از دستم در رفته. چون عملا هیچ مسئولیتی در قبالشون ندارم :D


اااااااااااا، پس چرا Lilith تماس نگرفته بود؟ الان دیدم سه قلوهاش به دنیا اومدن. یه دختر، دو تا پسر.


یک روز گذشته...


یه فستیوال دیگه اومد. قراره شرکت کنم. زنگ زد چند تا از بچه هاش هم بیان.

هر چند نمی دونم کدوم به کدومه :D چه پدر جالبی! شاید هم باید گفت مادر؟ نه؟ 


روز سوم...

فعلا یه پروسه ی تکراری از استارت کلوب و دعوت بچه ها دارم.

تا ببینم چی میشه.


خب بالاخره پنج روز تمام شد.

مرحله ی بعدی مأموریت ها اومد. برم ببینم چی میگن.


آخرین بچه هایی که به دنیا اومده بودن، همه شون یه ورژن بزرگتر شدن.


مرحله ی قبلی تمام شد.

حالا رسیدم به مرحله ی آخر این Aspiration... یه 14 روز باید بدون اجازه خون کسی رو نخورم.

یکی هم گفته باید درخت پلاسما بکارم و میوه ش رو برداشت کنم.

یکی دیگه هم گفته Make a BFF... که دقیقا نمی دونم چیه.

یه سری توضیح داره. ولی... 


دیگه خسته شدم.

باشه یه دفعه ی دیگه.

از بازی میام بیرون.


#The_Sims_4


ماجراهای سونیا (7)


ماجراهای سونیا (7)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

روز سیزدهم شد! فقط هفت روز دیگه به پایان این مأمورت مونده.
بعدش می تونم یه Aspiration دیگه انتخاب کنم.

بگذار با استفاده از کد "modifyrelationship Name 1 Name 2 100 LTR_Friendship_Main" بچه های سونیا رو با هم دوست و آشنا کنم. این طوری باشه، ممکنه همدیگه رو اصلا نبینن.

هاهاها
تعدادشون زیاده. فقط یکی شون رو انتخاب و با بقیه دوست کردم. حال نداشتم بقیه شون رو هم بزنم.
همچین هم مهم نیست. یوهاهاهاها

حالا اگه یه وقتی دوباره حسش بود، این کار رو خواهم کرد.
اونا که خون آشام هستن، در حالت عادی نمی میرن. مگه این که برن زیر خورشید بسوزن و ... 

الان Wolfgang تماس گرفت، گفت دوقلوها به دنیا اومدن و دختر هستن.

کلوب رو استارت زدم، هشت تا از بچه ها رو به صورت تصادفی انتخاب و دعوت کردم.

نکو دوباره فرار کرده. تماس گرفتم به مرکز مربوطه.

خب در بخش Program کامپیوتر، زدم Start Side Job، یه خورده وقتش پر بشه.
البته میشه خیلی کارها کرد که این 5 روز باقی مانده بگذره.
مثلا نقاشی بکشه و بفروشه. (یا ذخیره کنه.)
کتاب بنویسه و بفروشه. (یا ذخیره کنه.)
برنامه بنویسه، بازی بنویسه و ...
ترجیحا همه ی موارد مربوط به کار در داخل خانه.

ایششششش
نکوی خوشگلم، کثیف و داغون برگشت...

روز شانزدهم...

برداشتم مدل مو و یکی دو تا لباس ش رو عوض کردم.
تا الان موی مشکی و بلندی داشت، ولی الان کوتاهش کردم و قهوه ای.

روز هفدهم...
الان یه مهمونی زدم، همه ی بچه ها رو دعوت کردم. (لااقل اونایی که اسمشون بود توی دفترچه تلفن.)
همممم
نه این که تعدادشون زیاده، الان نمی تونم تشخیص بدهم کدوم ها تغییر کردن.
فقط مشخصه که یه سریهاشون بزرگتر شدن و مدرسه می رن.

روز هجدهم...
وووااایییییییییییی، این تمام بشه، فقط دو روز دیگه می مونه!

تماممممممم! بیست روز تمام شد. Aspiration فعلی کامل شد. هزار امتیاز مربوطه رو داد.
آخیششش.
حالا می تونم بروم یه Aspiration دیگه انتخاب کنم.
می دونم یه دونه دیگه مربوط به خون آشام ها بود. اون رو باید انتخاب کنم.


#The_Sims_4

ماجراهای سونیا (6)

ماجراهای سونیا (6)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

قبل از این که بروم سراغ سونیا، بهترین کار اینه که بروم سراغ اون بچه ها.
ببینم چی به چیه.

خب سه قلوهایی که مال Morgyn هستن، دوتاشون جادوگر شدن، یکی شون آدم معمولی.
سه قلوهایی که مال Wolfgang هستن، یه خون آشام، یه جادوگر، یه آدم معمولی. 
از پنج تا بچه یی که مال Lilith هست، دوتا خون آشام، سه تا آدم معمولی.
جهت یادآوری:
* Morgyn: جادوگر 
* سونیا: جادوگر - خون آشام
* Wolfgang: آدم معمولی
* Lilith: خون آشام

حالا باید دید بچه ی آخر Lilith در آینده چی میشه.
چرا گفتم آخر، چون هر خانواده یی فقط می تونه 8 کاراکتر داشته باشه. (آدم و حیوان خانگی).
و این بچه ی آخر که به دنیا بیاد، خانواده ی Lilith، هشت تا میشن. 
البته مشکلی نیست ها. می تونم هرچند وقت یه بار، جابه جاشون کنم.
مثلا بچه ها رو پخش کنم بین خانواده های دیگه.
بله. بله. اینجوریاس.

روز نهم...
الان طوفان و باد و بارون و رعد و برق!
با این که وسیله ی ورزشی ش، زیر سایبان بود، ولی رعد و برق بهش زد، نابود شد.
باید تعویض می کردم.
رعدوبرق های بازی خیلی ترسناکه! دقیقا مثل دنیای واقعی!

الان زدم مهمونی بگیره. تا 15 نفر می تونه دعوت کنه خونه ش.
میشه گفت بچه ها رو دعوت کردم.
کلوب رو هم استارت زدم. 
یه خونه ی شلوغ و پلوغی شده الان... توی این طوفان.

الان Lilith تماس گرفت، گفت بچه پسره.

روز دهم...
ده روز دیگه مونده... چقدر طولانی.

کلوب رو استارت زدم. اومدن دارن فعالیت می کنن.
سه قلوهای Lilith یه درجه بزرگتر شدن و حالا مدرسه می رن.
یه سری از بچه ها رو دعوت کردم بیان تا با هم باشن.

روز یازدهم رسید...
روز دوازدهم رسید...

یه هویی هوس کردم که خونه رو عوض کنم.
الان Wolfgang اومده، بگذار بره، بعدش خونه رو خراب می کنم. یه دونه خودم می سازم.
البته واسش زدم Try Baby... ولی یادمه خونه شون شلوغ بود. نمیدونم چند تا بچه بده.
بگذار اسکن بزنم. خب توی اسکن گفت دوقلو شده. 
اااا، گذاشت رفت، وقت نکردم براش مشخص کنم که هفته ی آخرش باشه.

خونه یی که توش بودم، یکی از خانه های آماده ی بازی بود.
فقط لوازمش رو خودم گذاشته بودم.
حالا قراره ببرمش زمین مربوط به خون آشام ها که مه آلوده همیشه.
اونجا یه خونه بسازم.

خب در حال انتقال به زمین خون آشام هست.
یادم باشه اولین کار باید یه سری کد بزنم.
* کد bb.moveobjects باعث میشه وسلیه ها رو هر جایی بتونم بگذارم. 
* کد bb.showhiddenobjects هم وسایل مخفی رو نشون میده و میشه از Debug استفاده کرد.

یکی از بزرگترین مشکلات سیمز (البته شاید برای من این طوری هست)، کلی زمان طول می کشه تا مثلا از یه شهری به شهر دیگه بره.
مسافرت بره. 
کسی بیرون دعوت می کنه، برسه به محل قرار و ...
این پروسه طولانی هست و اعصاب خورد کن.

بیشتر از یک ساعت طول کشید تا یه خونه بسازم.
دیگه حوصله م نمی کشه بازی کنم.
ذخیره می کنم و خارج میشم از بازی.


#The_Sims_4



ماجراهای سونیا (5)

ماجراهای سونیا (5)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

کلوب رو Start Gathering زدم. گذاشتم سونیا ماهیگیری کنه. دو تا اعضای گروه رو  هم دعوت کردم به ماهیگیری.
بقیه شون توی هال دارن کتاب می خونن یا بازی می کنن.

خب وقتی ماهی و قورباغه داشته باشی، می تونی ازشون پلاسما تهیه کنی.
یه خون آشام می تونه ازشون استفاده کنه.
یا می تونی خرید اینترنتی انجام بدی و پلاسمایی که تهیه می کنی احتمالا مال آدم است.
هر چند خون آشام می تونه خیلی راحت از گردن یه آدم هم خون بگیره. :D

خب، Lilith زنگ زد، گفت دوقلوها به دنیا اومدن، یه دختر، یه پسر.

بگذار ببینم. الان بازیکن من دقیقا چند تا بچه داره؟
یازده تا بچه داره! اوففففف

جای اون برکه های ماهیگیری رو عوض کردم.

شش روز گذشت... چقدر دیر میگذره! تا این بیست روز تمام بشه، من حوصله م سر میره.
حالا خوبه میشه همه چی رو (با استفاده از کد و Debug) توی حیاط خونه گذاشت.
وگرنه دیگه هیچی...

دوباره اعضای کلوب اومدن.
سونیا از دو نفرشون تغذیه کرد. لازم بود. تازگی خیلی گشنه میشه.
نمیخوام همه ش با کد تقلب گرسنگی رو برطرف کنم.

هفت روز گذشت...

چرا هیچ کاری نمی تونه انجام بده.
بگذار بخوابه و یه دور بازی رو ذخیره کنم.

نکو دوباره گم شد. یعنی در اصل از خونه فرار کرد. زنگ زدم سازمان مربوطه. پیدا بشه، برمی گرده.

توی این چند روز که باید خونه بمونه، یا باید نقاشی کنه، یا کتاب بنویسه.
بد نیست جدای اون قضیه ی کلوب، یه مهمونی هم بده!
هممم، فکر بدی نیست. بگذار در اولین فرصت، الان نصفه شبه، همه شون خواب هستن.
عصر مهمونی میدم. قبلش باید یه سری وسیله مناسب مهمونی بگذارم توی خونه.

خب سه قلوهای Morgyn و سه قلوهای Wolfgang، همه شون الان به حالت Child رسیدن.
چقدر زود بزرگ شدن :D 

اوه اوه اوه.
تا حالا گفته بودم؟
موقعی که هوا طوفانی هست، اینقدر ترسناک میشه بازی.
رعد و برق هایی می زنه که نگوووو.
اگه بازیکن بیرون باشه، می سوزه یا می میره.
یا وسیله یی آتیش میگیره.
بعضی وقت ها هم یه سنگی چیزی می فرسته به عنوان هدیه. 
از بس که خطرناکه رعد و برق هاش!

آخه نکوی عزیزم، توی این طوفان و رعد و برق و بارون، کجایی دقیقا؟ 
وقت فرار کردن بود آخه!

نکو بالاخره برگشت. البته طبق معمول کثیف و داغون. تازه الان خیس هم شده! 

هشت روز گذشت...
دیگه حوصله م سر رفت.
از بازی میام بیرون.

#The_Sims_4

ماجراهای سونیا (4)


ماجراهای سونیا (4)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

یکی از بازیکن هایی که خود بازی میسازه، اسمش «Morgyn Ember» است.
یه فرد مذکر هست. ولی براش تنظیم شده که لباس زنانه بپوشه و قابلیت بارداری نداشته باشه.
جادوگر هم هست.
حالا من چی کار کردم.
الان رفتم تنظیمات بخش بارداری ش رو دستکاری کردم. که یعنی باردار بشه.
هاااا
اصلا هم عجیب نیست. کلی این مدلی بازی کرده بودم قبلا!
یوهاهاها.
بگذار سونیا دعوتش کنه بیاد خونه، یه نموره رمنس بشه، بعد می زنم Try Baby... 
فقط این که الان دیگه واقعا بچه ها تصادفی میشن. الان سونیا هم جادوگر هست هم خون آشام.
و «Morgyn» جادوگر هست. پس بچه هایی هم باشن، به صورت تصادفی در میان. 

نکته ی جالب این که می تونم کد پری دریایی هم بزنم، سونیا، پری دریایی هم بشه. ولی نمیخوام.
هر وقت این کار رو می کنم، بعد از چند وقت، گند میخوره به بازیکنی که ساختم.
برای همین کلا بی خیال پری دریایی شدم. قدرت های خاصی هم نداره.

ااااااااااااااااااااااااااا
گزینه ی مورد نظر فعال نشد. چقدر عجیب. من که دستکاری ش کرده بودم.
باید یه نفر دیگه پیدا کنم.

از اون بیست روز، یک روز گذشت.

گزینه ی Disable Household Needs Decay رو فعال کردم. تا وقتی فعال باشه، به هیچی نیاز نداره.
همه ی نیازهاش پُر میشن. و هیچ وقت خالی نمیشن. (گرسنه نمیشه، خوابش نمیاد و ...)
و با استفاده از Debug یه دریاچه گذاشتم توی زمینم، و گذاشتم سونیا ماهیگیری کنه.
البته فکر نکنی همین طوری توی آفتاب هست هااا، نه، یه سایبان بزرگ گذاشتم بالاسرش.

از اون بیست روز، دو روز گذشت.

ااااااا
الان دیدم اون سه قلوها از حالت نوزادی به حالت Child در اومدن. هاهاها.
شاید باید سر بروم خونه شون، بهشون سر بزنم. نه؟
خب نیازی نشد بروم خونه شون.
دعوت کردم سه قلوها با مامانشون بیاد. البته بازیکن من هم، مامانشون حساب میشه. 

یه چند ساعتی هست که نکو گم شده.
تماس گرفتم با مرکز مربوطه. هر وقت پیدا بشه، میاد خونه.
هر وقت هم این طوری گم میشه و بعد بر میگرده، همیشه کثیف و خاکی هست.
اه اه اه
اااااا
نکو جونم برگشت.
برم دست نوازش بکشم بر سرش! 

از کلوب نزدیک به 4 هزار امتیاز جمع شده بود. همه ش رو خرج کردم. 

یه گزینه ی جالب دیدم، بگذار طرح رفاقت با این بریزم. ااااااااا. یادم نبود، اول باید بروم دستکاریش کنم.
اسمش «Wolfgang Munch» است و یکی از کاراکترهای ساخته شده توسط بازی.

اااااااااا
حالا فهمیدم چرا گزینه ی Try Baby واسه Morgyn فعال نشده بود. موقع دستکاری، زده بودم حالت طبیعی.
در صورتی که باید میگذاشتم "Become Pregnant"... عجب حواس جمعی دارم من.
دوباره باید امتحان کنم. یوهاهاها.

ناگفته نماند الان Wolfgang رو هم دستکاری کردم. به زودی سراغ ایشون هم می روم. یعنی سونیا میره.

یوهاهاهاها. Morgyn رو دعوت کرد، عملیات زد، با کدها زدم سه قلو، هفته ی آخر.
سونیا به زودی سه تا بچه ی دیگه هم خواهد داشت.

یادمه چند وقت پیشا همچین حرکتی زده بودم، برای یه بازیکن دیگه، نزدیک 40 تا بچه داشت.
دیگه کم کم خسته شدم، حذفش کردم. 
و New Game زدم، همه چی از اول. این طوری انگاری تازه وارد سیمز شد. 
هر چند وقت یه بار که از بازیکن های فعلی خسته میشم، همچین کاری می کنم.

خب وقتشه بروم سراغ Wolfgang. اول باید با کدها، رابطه ی دوستی و عشقولی رو بیارم روی 50 بگذارم.
بعدش دعوتش کنم و ... یوهاهاها

الان Morgyn تماس گرفت، گفت سه قلوها به دنیا اومدن و پسر هستن.

روز چهارم هم گذشت...

یوهاهاها، Lilith رو دعوت کردم. دوباره عملیات... این دفعه بچه ها دوقلو هستن.

الان Wolfgang تماس گرفت، بچه ها به دنیا اومدن، دو تا دختر، یه پسر! 

در حال حاضر بازیکن محترم من، مادر (= پدر) 9 تا بچه است! اوففف!

روز پنجم گذشت...
میشه گفت دیگه خسته شدم. برای الان دیگه بازی کردن کافی هست. 


ماجراهای سونیا (3)

ماجراهای سونیا (3)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


یه خورده دیگه از کد "stats.set_stat rankedStatistic_Occult_VampireXP 1593" استفاده کردم.

یه سری امتیاز بخش خون آشامی اضافه کنم.

حالا میخواهم در عین این که خون آشام هست، دوباره جادوگر هم بشه.

کد "traits.equip_trait trait_Occult_WitchOccult" رو زدم.

حالا سونیا هم جادوگر هست، هم خون آشام. قدرت های هر دو رو داره.

چون خودش قبلا جادوگر بود و همه ی مراحلش رو رفته بود، دیگه نیازی به کاری نیست.

کد "stats.set_stat rankedStatistic_WitchOccult_WitchXP 2850" هم یه سری امتیاز بخش جادوگری دادم.

یه تابلو نقاشی کشیدم، گذاشتم بخش Inventory.

فعلا نیازی به فروش نیست، بعدا لازم میشه.

الان فقط 4155 دلار پول داره. البته با کد Motherlode می تونم 50000 دلار بهش اضافه کنم.

کد پول رو زدم. هر چی کتاب از نوع Skill بود خریدم.

چون یکی از فعالیت های کلوبی که ساختم، کتاب خوندن هست، باید کتابخونه کلی کتاب  داشته باشه.

حالا باید کتاب های معمولی هم بگیرم.

چهار روز از اون بیست روز گذشت. این چند وقت اصلا از خونه بیرون نبردمش. هاهاها.

یوهاهاها


الان Lilith زنگ زد، گفت سه قلوها به دنیا اومدن.

بهتره الان چند تا اسباب بازی بگیرم و بگذارم Inventory، بعدش بروم خونه شون.

اسباب بازی ها رو بگذارم توی اون خونه. هاهاها


ااااااااااااااااااااااااا

الان چی شد؟ اون چهار روز پرید. چون حواسم نبود از خونه رفت بیرون!

ایشششششششششششش

این بست روز بسی بسیار طولانی خواهد بود.

عجب ضد حالی! 

از بازی اومدم بیرون.


#The_Sims_4

اینا رو خوندم

 

 

اینا رو خوندم


 

 

[Novel] Solo Leveling - Chapter 225

 

Inuyasha [Manga] - Chapter 533 ~ 535

Spy X Family [Manga] - Chapter 50

19 Days [Manhua] - Chapter 181 ~ 182

Eleceed [Manhwa] - Chapter 141

Legend of the Northern Blade [Manhwa] - Chapter 92 ~ 93

Solo Leveling [Manhwa] - Chapter 159 ~ 160

Tales of Demons and Gods [Manhua] - Chapter 337 ~ 337.5

Tomb Raider King [Manhwa] - Chapter 168 ~ 170

A Returner's Magic Should Be Special [Manhwa] - Chapter 157 ~ 158

Heaven Officials [Manhua] - Chapter 00 ~ 21

Tower of God [Manhwa] - Chapter 492

Overgeared (Team Argo) [Manhwa] - Chapter 86

Whose Baby Is It [Manhua] - Chapter 13 ~ 19

Second Life Ranker [Manhwa] - Chapter 91

Life Going Wild with Plug-ins [Manhua] - Chapter 00 ~ 15

Prime Minister in Disguise [Manhua] - Chapter 61 ~ 62

Loplop [Manhwa] - Chapter 01 ~ 28

Tsubaki-chou Lonely Planet [Manga] - Chapter 77.3 ~ 77.4 [END]

 

Percentage of Love [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 21

Please Draw Me, Love! [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 17

You're the Apple of My Eye [Manhua-Yaoi] - Chapter 00 ~ 39

Coyote [Manhua-Yaoi] - Chapter 01 ~ 11

The Tiger Who Swallowed the Moon [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 32

ENNEAD [Manhwa-Yaoi] - Chapter 76 ~ 77

The Prince And His Mischievous One [Manhwa-ShounenAi] - Chapter 00 ~ 30

When The Yakuza Falls In Love [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 18

Thick as Thieves [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 19

Psycho [Manhua-ShounenAi] - Chapter 00 ~ 76

The Beast and the Monster [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 14

Deliverance of the Counterattack [Manhua-ShounenAi] - Chapter 85 ~ 87

The Titan's Bride [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 29

Toritan [Manga-ShounenAi] - Chapter 01 ~ 13

Under The Green Light [Manhwa-Yaoi] - Chapter 00 ~ 20

Who's Your Daddy? - Chapter 32 ~ 34

My Partner's Tastes and Fetishes [Manhwa-Yaoi] - Chapter 38 ~ 40

Blind Play [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 20

Dangerous Convenience Store [Manhwa-Yaoi] - Chapter 26.4 ~ 27

Love Shuttle [Manhwa-Yaoi] - Chapter 71 ~ 72

Bentham [Manhwa-ShounenAi] - Chapter 01 ~ 17

Psycho Love [Manhua-ShounenAi] - Chapter 01 ~ 13.5

Beauty And The West Chamber [Manhua-ShounenAi] - Chapter 01 ~ 16

A Night to Remember [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 16

A Week of Lust [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 16

Dear Benjamin [Manhwa-Yaoi] - Chapter 40 ~ 42

BL Motel [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 28

Cradle of Imae [Manhua-Yaoi] - Chapter 29.1

K's Secret [Manhwa-Yaoi] - Chapter 51 ~ 51.9

A Thousand Cranes [Manhwa-Yaoi] - Chapter 30 ~ 35.3 [END]

Soshite Boku wa Koi wu Shiru [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 04.5 [END]

Sadistic Madness [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 06 [END]

Retsujou PARADOX -Banken ha Yoru Kiba wo Muku [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 07 [END]

Outside Flower [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 05.5 [END]

The Knight's Unfulfilled Dreams [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 09 [END]

SV Koi no Shinchoku ni Tsuite [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 06 [END]

Puppy Love [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 20 [END]

Shuraba Maker [Manga-Yaoi] - Chapter 01 ~ 06 [END]

My Darling Signed in [Manhwa-Yaoi] - Chapter 105 [END]

Love Me Dramatically [Manhwa-Yaoi] - Chapter 01 ~ 12 [END]

 

 

ماجراهای سونیا (2)

ماجراهای سونیا (2)


The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt


فقط آخرین مأموریت خون آشامی مونده. البته در این بخش.

سونیا باید 20 روز مراقب باشه و از هر نوع خطری (نور خورشید، کم خونی و...) دوری کنه.

این بیست روز بگذره، این مأموریت تمام میشه.

و میشه یه "Aspiration" دیگه انتخاب کرد. 

در حال حاضر یکی از خون آشام ها به اسم Caleb Vatore اومده خونه ش مهمونی. :D


یه کلوب به اسم "MyClub" براش ساختم. 

با خودش هشت عضو داره. 

و کارهایی که باعث میشه امتیاز بیشتری جمع کنن اینا هستن:

1- کتاب خوندن

2- ورزش کردن

3- بازی کامپیوتری

4- دیدن تلویزیون

5- ساخت لوازم

هر وقت که کلوب رو Start Gathering بزنم، اعضای کلوب میان و باید یکی از این کارها رو انجام بدن تا امتیاز کلوب بالا بره.

هر چی امتیاز کلوب بالا بره، توانایی خرید یه سری امکانات برای کلوب بالاتر میره.

اگه 400 امتیاز داشته باشی برای کلوب، می تونی مهارت ماهیگیری رو انتخاب کنی. و هر کسی در کلوب ماهیگیری کنه، مهارت ماهیگیریش سریع تر پر میشه و ...

الان کلوب من 3189 تا امتیاز داره. بروم همه ش رو خرج کنم. ببینم چی بگیرم برای کلوب.

فعلا گیتار، شطرنج، دنس رو گرفتم. تا بعدا امتیاز بیشتر بدست بیاد.

بروم ادامه ی بازی.

الان کلوب رو Start Gathering زدم. اعضا اومدن. دارن هر کدوم یه کاری انجام میدن.

البته یادم افتاد دیشب حلقه ی بسکتبال گذاشتم توی حیاط.

الان اعضا دارن بسکتبال بازی می کنن که جزء ورزش کردن به حساب میاد.


چند تا تبلت خریدم و گذاشتم در Inventory شخصی بازیکن.

که بتونه به بقیه هدیه بده.

وقتی تبلت داشته باشن، می تونن با تبلت خودشون بازی انجام بدن یا کتاب بخونن.


کد "modifyrelationship Sonya Jonz Judith Ward 50 LTR_Romance_Main" رو زدم تا بازیکنم با یکی عشقولی بشه.

حالا باید دعوتشم کنم بیاد خونه.

یه خورده عشقولی بشن. بعد ببینم گزینه ی Try Baby میاد یا نه. :D

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اون بازیکن پیر شده، دیگه نمیشه کاریش کرد. باید یکی دیگه پیدا کنم که هنوز جوانه. ایشششششششششش.

برم یکی دیگه رو پیدا کنم.

خب این دفعه Lilith Vatore رو انتخاب کردم.

بعد از یه خورده عشقولی، گزینه ی Try Baby فعال شد و عملیاتش رو هم براش انجام دادم.

یوهاهاها.

حالا باید بروم خونه ی Lilith تا بتونم انتخاب کنم چند قلو باشه و ...

و این که هفته ی آخر بارداری باشه. :D

خب سه قلو انتخاب کردم. موقع اسکن زد هر سه دختر شدن!

چون هر دو طرف خون آشام هستن، بچه ها هم خون آشام خواهند شد.

در سری های قبلی تست کرده بودم این موضوع رو.

حالا که اومدم با این بازیکن بازی کنم (جزء بازیکن های پیش فرض خود بازی)، بهتره یه سری وسیله براشون بگیرم بندازن توی Inventory.

خون آشام ها عمرشون زیاد نمیشه. 

ولی وقتی نوزاد باشن به بچه دبستانی و دبیرستانی تبدیل میشن.



#The_Sims_4

ماجراهای سونیا (1)

ماجراهای سونیا (1)

The Sims 4 - Icon by Blagoicons on DeviantArt

خب یه کاراکتر دختر داریم به اسم «سونیا جونز».
و یه بچه گربه به اسم «نکو»...
* گربه به زبان ژاپنی میشه Neko
متأسفانه حواسم نبود پیر شدن و بزرگ شدن رو غیر فعال کنم. یه هویی بچه گربه، بزرگ شد! ایش.
البته یه ماده یی وجود داره که اجازه میده دوباره کوچیکش کنی. ولی نمی خوام.
که البته قابلیت "Get Others Pregnant" رو براش فعال کردم. باید هر چه زودتر این مورد رو  امتحان کنم.
سونیا یه جادوگر هست (یا تا دیشب بود :D) با همه ی توانایی هاش.
برداشتم با کد "traits.equip_trait trait_OccultVampire" به خون آشام تبدیلش کردم. 
و از دیشب داره مأموریتهای خون آشامی انجام میده.
اولش بدون کدهای تقلب رفتم. تا آخرهای راه، دیگه نیازی نبود، کد تقلب زدم.
کد "stats.set_stat rankedStatistic_Occult_VampireXP 1593" که دو واحد به امتیاز خون آشامی اضافه می کنه.
می تونی در نهایت به درجه ی Master برسی.
و چون با کد امتیاز گرفتی، همه چی برات باز میشه. می تونی بدون مشکل، همه ی امکانات و توانایی های یه خون آشام رو برای کاراکتر فعال کنی.
این چهار تا رو هم زدم براش.
bucks.unlock_perk AlwaysWelcome true 40961 - اجازه میده به هر خونه و جایی وارد بشی.
bucks.unlock_perk Command true 40961 - اجازه میده به دیگران دستور بدی.
bucks.unlock_perk Mesmerize true 40961 - اجازه میده حافظه ی دیگران رو دستکاری کنی.
bucks.unlock_perk VampireRun true 40961 - اجازه میده با سرعت فوق بشری حرکت کنی.
خب بگذار بگم که دیشب، سونیا رو برای انجام مأموریت ش بردم به دو تا خانواده ی خون آشام داخل بازی.
با اون سه بازیکن دوست بشه. تا بتونه ازشون برای تمرین کمک بگیره.
و یه مأموریت مهم که وابسته به خون آشام قوی تر هست رو انجام بده. مبارزه با یه خون آشام دیگه.
بعد از این مرحله تونستم کدهای تقلب بزنم که به مأموریت ها تداخل نداشته باشه.

* تصمیم گرفتم درمورد بازی توضیح بدم. یعنی فعلا این کاراکتری که دارم، تا جایی که یادم هست چی کار کردم، تعریف کنم.
یوهاهاها
حالا الان این پست رو توی کجا بگذارم؟ در بخش سیمز بگذارم یا پرسونال؟ چه سوال سختی! 

#The_Sims_4


اینا رو خوندم

 

اینا رو خوندم

 

خب با توجه به این که از بهمن 98، (قبل از کرونا) کتابخونه نرفتم، اعتبار کارت هم تمام شده، این همه وقت، کتاب‌هایی که داشتم رو دوباره خوندم. یا دارم می‌خونم.

جدیداً هم این چهار تا کتاب رو دوباره خوندم.

 

1ـ خائن بی‌گناه – آلیسون وِیِر – طاهره صدیقیان – کتابسرای تندیس

2- لیدی الیزابت – آلیسون وِیِر – طاهره صدیقیان – کتابسرای تندیس

3ـ سرزمین دهم – کاترین وسلی – شراره صدیق – کتابسرای تندیس

4ـ شکلات – ژوان هریس – طاهره صدیقیان – کتابسرای تندیس

 

 

به کره ی شمالی جدید خوش آمدید


به کره ی شمالی جدید خوش آمدید


درست خوندی!

این "پیشنویس طرح قانون حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی" رو دیدی؟ خوندی؟

یه فایل پی.دی.اف از شونصد تا ماده و تبصره در سیزده صفحه است.

یه چیزهایی گفته آدم شاخ در میاره.

عملا قراره به کره شمالی دوم تبدیل بشیم.

خیلی ریلکس! 

طبق این شونصد تا ماده و تبصره، گفتن تمام سرویس دهنده های خارجی باید توی ایران نمایندگی داشته باشن تا مجوز فعالیت بگیرن و بشه استفاده کرد.

حالا فکر کن... اگه گوگل نیاد اینجا نمایندگی بزنه، همه ی خدماتش در اینجا قطع میشه... 

متوجهی؟ فیلتر نه هاااا! قطع! مسدود! 

از جیمیل (که برای من خیلی کاربردی هست) تا هر چی که با گوگل کار کنه.

هر نوع پیام رسانی که توی گوشی و تبلت داریم.

اینجوریاس! 

* اون سالی بود که اینترنت قطع شد، یه همچین شرایطی رو در نظر بگیر.

دیگه انیمه و مانگا تعطیل! سایت خارجی نداریم که بخواهیم دانلود کنیم.

وقتی نباشه، پس ترجمه و زیرنویسی هم در کار نخواهد بود.

برنامه ها هم، احتمالا چند تا شرکت خاص بتونن مجوز داشته باشن به سایت های خارجی، دانلود کنن.

بگذارن توی سایت های خودشون و تازه احتمال داره پولی باشه. 

شاید به  اون دورانی برگردیم که از دستفروش ها، یواشکی دی.وی.دی می خریدیم.

انگار قراره ایران همیشه پس رفت داشته باشه.

اینا میخوان از کشورهای دیگه یاد بگیرن که 99درصد کارشون با شبکه های داخلی هست.

ولی یادشون رفته ما فرق داریم.

اگه دارن به چین و روسیه نگاه می کنن، اونا خودشون یه غول حساب میشن.

کلی شبکه و برنامه و ... دارن که در خارج از کشور خودشون طرفدار داره.

خودشون هم که استفاده می کنن.

نه مثل ما که خودشون رو کشتن، سروش تبلیغ کنن و ... به هیچ دردی نخورد.

حتی نمیشه ازش حذف اکانت کرد.