ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سرانجام بشر را، این زمان، اندیشناکم، سخت
بیش از بیش.
که میلرزم به خود از وحشت ِ این یاد.
نه میبیند،
نه میخواند،
نه میاندیشد،
این ناسازگار، ای داد!
نه آگاهش توانی کرد، با زاری
نه بیدارش توانم کرد، با فریاد!
*
نمیداند،
بر این جمعیت ِ انبوه و این پیکار روز افزون
که ره گم میکند در خون،
ازین پس، ماتم ِ نان میکند بی داد!
نمیداند،
زمینی را با خون آبیاری میکند،
گندم نخواهد داد!
- فریدون مشیری –
#شعر #فریدون_مشیری
زمینی را
که با خون آبیاری میکند
گندم نخواهد داد