جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

جادوی ِ خاطرات

هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من

راستی چی شد؟ چه جوری شد؟

28/10/86

 

 

تاسوعا و عاشورای حسینی بر مسلمین تسلیت باد

 

نامه ی عاشقانه ی روبرت و لورا

دختر جوانی برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل می شود. پس از دو ماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت میکند با این مضمون: «لورای عزیز متاسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه دهم و باید بگویم در این مدت ده بار به تو خیانت کردم. و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی را که به تو دادم برایم بفرست.» باعشق : روبرت

دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه دوستان و همکارانش می خواهد که عکسی از برادر؛ نامزد؛ پسرعمو؛ پسردایی... خودشان به او قرض دهند. و همه آن عکس ها را که ۵۶ تا بودند با عکس روبرت نامزد بی وفایش در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند به این مضمون: «لطفاً عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردانروبرت عزیز؛ مرا ببخش؛ اما هرچه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم.»

 

 

لینکدونی

+ می‌ترسم از روزی که حرفهایم دیگر ارزشی نداشته باشد و کسی آنها را نفهمد؛چونان اصحاب کهف که دیگر پولشان خریدار نداشت... نم نم

+ اینا یه سری دیوونه هستن که ببین با خودشون چه می کنن ... واقعاً خُلن ... تاتو

+ یه خورده اطلاعات راجع به تاتو و خالکوبی و ... به قول ِ بعضی ها، اصلاحات بدنی

+ ویژه نامه ی محرم ... سال 1427

+ جرم شما، بومی بودن است ... پارس فوتبال

+ عکس منظره Peru Machu Picchu Sunset ... عکس

+ عکس منظره Polarlicht ... عکس

+ تصاویری زیبا از کشور محبوب ِ من، ایتالیا ... مجموعه عکس

+ تبلیغ وهابیت در مورد ازدواج با محارم ... خبر

+ اطلاعاتی راجع به مدرک Cisco ... مجتمع فنی تهران

+ یکی از جانوارن عجیب آمازون ... عکس

+ اینم یکی دیگه از جانورهای عجیب آمازون است، معلوم نیست کرم است، چی است؟ ... عکس

+ ساختمان داده در زبان C  ... آموزشی

+ اصطلاحات زبان فارسی به انگلیسی ... طنز

+ داروهای ضد درد ... مطلب علمی

+ اطلاعاتی در مورد Symbian ... مطلب علمی

+ هر کجا آب دیدی، فاتحه ای بخوان! ... سالهاست که غرق شده ام ...در دریای انتظار ... مسرور

+ چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ ... کتاب، فایل PDF

+ آخرین لحظه، آلفرد هیچکاک ... کتاب

+ جامعه شناسی اعتیاد در ایران ... مقاله

 

شعر و عکس

 

قسم به عشقمون قسم ...

همش برات دلواپسم

قرار نبود این جوری شه

یه هو بشی همه کسم

راستی چی شد؟ چه جوری شد؟

این جوری عاشقت شدم؟

شاید می گم تقصیر توست

تا کم شه از جرم ِ خودم ...

 

 

 

تولدت مبارک

17/10/86

تولدت مبارک

سلام. امیدوارم که روزهای برفی و یخی خوبی داشته باشین.

یک – فضولی در مورد آپدیت امروز موقوف !

دو – صبح رفتم سرکار، ما هم تعطیل بودیم، باورت میشه؟ برگشتم خونه، کلی حال کردم، حراست گفت فردا هم نیا! من کلی ذوقیدم. فکر کن، اونم جایی که (فضولی موقوف) اگه ولشون کنی میگن جمعه هم باید بیایین، شما که واحد اداری نیستین ...

سه – نصفه شب شنبه، بابا از مکه برگشت.

چهار – بعضی دوستان محترم کی مسلماً ذوقیدن که فیتیله شده و نمی رن دانشگاه امتحان بدن.

پنج – نمی دونم جواب آزمون کاردانی به کارشناسی دانشگاه آزاد که آذر ماه 86 برگزار شد کی است. و حتی نمی دونم دانشگاه جامع علمی – کاربردی کی دفترچه اش میاد برای کاردانی به کارشناسی؟ هر چی هم توو سایت سنجش و آزمون می رم چیزی دستگیرم نمیشه.

شش – قالب وبلاگ رو دیروز دوباره عوض کردم. از قالب های پیش فرض خود سایت استفاده کردم. اون قالب قبلی که اسمش پاپیروس بود، خوشگل و شیک بود ها، ولی سنگین بود، بچه ها مشکل داشتن باهاش.

هفت – مدت هاست که دیگه هیشکی ویروس رو دوست نداره ... از هر نظرکه بگی ...

هشت – باز یه مدتیه که یه نمه زیادی قاطی کردم، دیروز سرکار، اینقده قاطی بودم که بچه ها می گفتن: تو (ویروس) چرا اینقده سگی؟ پاچه می گیری؟ دیروز از روزهایی بود که با کمال میل دلم می خواست همه رو بکشم ...

نه – تا آپدیت بعدی خداحافظ

کارت تولد

 

 

http://aminiasl.googlepages.com/Tavalod05.jpg

 

http://i3.tinypic.com/87ia45k.jpg

 

http://amirgig.persiangig.com/cart/madun6546.jpg

 

http://amirgig.persiangig.com/cart/madun321.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday24.jpg

 

http://aminiasl.googlepages.com/Tavalod01.jpg

 

http://matin.m7.googlepages.com/Happy-Birthday_01.jpg

 

http://matin.m7.googlepages.com/Tavalodet-Mobarak_01.jpg

 

http://etri64.googlepages.com/kartetavalod.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday23.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday22.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday21.jpg

 

http://etri64.googlepages.com/tavallod-barchasb1.jpg

 

http://etri64.googlepages.com/3D-Flower-Frame.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday19.jpg

 

http://ahadpop.googlepages.com/happy-birthday18.jpg

 

 

 

تولدت مبارک

Happy Birthday

Buon Compleanno

http://databus.persianblog.ir/

86/10/17



خدا هنوز وجود دارد؟

12/10/86

 

+ سلام. امیدوارم خوب باشین.

+ سال نو ِ (2008) میلادی مبارک.

+ حالم بده.

+ برف خوب بید.

+ حرفی نیست.

+ چی بگم؟

+ دلم تنگه.

+ خداحافظ .

خدا هنوز وجود دارد؟

 

یک مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه کتاب مقدس شرکت کرده بود. شبان در مورد گوش شنوا داشتن و اطاعت کردن از خدا صحبت می کرد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسید: " آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟ "

 بعد از جلسه با یکسری از دوستانش برای خوردن قهوه و کیک بیرون رفتند و در آنجا با هم در مورد این پیغام گفتگو کردند. خیلی ها می گفتند که چگونه خدا آنها را در زندگیشان هدایت کرده است.

 حدود ساعت ده آن مرد جوان با اتومبیل خود به طرف خانه حرکت می کند. همانطور که در ماشین نشته شروع به دعا کردن می کند: " خدایا اگر تو هنوز با مردم حرف میزنی لطفاً با من نیز حرف بزن.

من گوش خواهم کرد و تمام سعیم را خواهم کرد که مطیع تو باشم."

همانطوریکه در خیابان اصلی شهرشان رانندگی می کرد ناگهان احساس عجیبی می کند که یکجا بایستی بایستد تا مقداری شیر بخرد. او سر خود را تکان داده و می گوید: " آیا خدا تو هستی؟ "

چونکه جوابی نمی گیرد شروع می کند به ادامه دادن به رانندگی. ولی دوباره همان فکر عجیب:" مقداری شیر بخر. " مرد جوان به یاد داستان سموئیل می افتد که چگونه وقتی خدا برای اولین بار با او حرف زد نتوانست صدای او را تشخیص دهد و نزد عیلی رفت چونکه فکر میکرد که او با او حرف میزد.

او گفت: "باشه خدا اگر این تو هستی که حرف میزنی من شیر را می خرم." به نظر اطاعت کردن آنقدرهم سخت نبود چونکه بهرحال او میتوانست از شیری که خریده استفاده کند. پس او اتومبیل را متوقف کرد و مقداری شیر خرید و به راهش به طرف خانه ادامه داد.

 وقتی خیابان هفتم را رد می کرد دوباره الزامی را در خود حس کرد:" بپیچ به این خیابان" او فکر کرد که این دیوانگی است و از آنجا گذشت. دوباره همان احساس، پس او فکر کرد که باید به خیابان هفتم برود پس چهارراه بعدی را دور زد تا به خیابان هفتم برود و به حالت شوخی گفت: " باشه خدا اینکار را هم می کنم. "

وقتی چند ساختمان را رد کرد احساس کرد که آنجا بایستی توقف کند. وقتی اتومبیل را به کناری گذاشت به اطراف نگاهی انداخت. آن منطقه حدوداً تجاری بود. در واقع بهترین منطقه شهر نبود ولی بدترین هم نبود. اکثر مغازه ها بسته بودند و بیشتر چراغهای خانه ها نیزخاموش بودند که بنظر همه خواب بودند.

او دوباره حسی داشت که می گفت: " شیر را به خانه روبرویی ببر." مرد جوان به خانه نگاهی انداخت. خانه کاملاً تاریک بود و به نظر می آمد که افراد آن خانه یا در خانه نبودند و یا خوابیده بودند.

او در ماشین را باز کرد و روی صندلی نشست.

" خداوندا این دیوانگیست. الان مردم خوابند و اگر الان آنها را از خواب بیدار کنم خیلی عصبانی میشوند و بعد من مثل احمقها به نظر می رسم. "

بالاخره او در اتومبیل را باز کرد وگفت: " باشه خدا اگر این تو هستی که حرف می زنی من میرم جلوی در و شیر را به آنها می دهم ولی اگر کسی سریع جواب نداد من فوراً از آنجا میرم. "

او ازعرض خیابان عبور کرد و جلوی در رسید و زنگ در را زد. صدایی شنید مردی به طرف بیرون فریاد زد و گفت: " کیه؟ چی می خواهی؟ " و قبل از اینکه مرد جوان فرار کند در باز شد.  مردی با شلوار جین و تی شرت در را باز کرد و بنظر که از تخت خواب بلند شده بود. قیافه عجیبی داشت و از اینکه یک مرد غریبه در خانه اش را زده زیاد خوشحال نبود. گفت: " چی می خواهی؟ " فرد جوان شیر را به طرفش دراز کرد و گفت: "براتون شیر آوردم. "  آن مرد شیر را گرفت و سریع داخل خانه شد. زنی همراه با بچه شیر را گرفت و به آشپزخانه رفت و آن مرد هم بدنبال او. بچه مدام گریه می کرد و اشک از چشمان آن مرد سرازیر بود.

مرد درحالیکه هنوز گریه می کرد گفت: "ما دعا کرده بودیم چونکه این ماه قبضهای سنگینی را پرداخت کردیم و دیگه پولی برای ما نمانده بود و حتی شیر نیز برای بچه مان در خانه نداریم. من دعا کرده بودم و از خدا خواسته بودم که به من نشان بدهد که چگونه شیر برای بچه ام تهیه کنم."

همسرش نیز از آشپزخانه فریاد زد: "من از او خواستم که فرشته ای بفرستد تا برای ما شیر بیاورد، شما فرشته نیستید؟ "

مرد جوان دست خود را به جیب برد و کیفش را بیرون آورد و هرچه پول در کیفش بود را در دست آن مرد گذاشت و برگشت بطرف ماشین در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود. حالا دیگر می دانست که خدا به دعاها جواب می دهد.


این کاملاً درست است. بعضی وقتها خدا خیلی چیزهای ساده از ما می خواهد که اگر ما مطیع باشیم قادر خواهیم بود که صدای او را واضحتر بشنویم. لطفاً گوش شنوا داشته باشید و اطاعت کنید تا اینکه برکت بگیرید.

 

منبع: http://leilabarby9.persianblog.ir/leilabarby9_archive.html


Death Note: Re-Light - Visions of a God

 

 

 

 

See the source image

 

 

Death Note: Re-Light - Visions of a God

 

 

 

نام فیلم انیمه یی: Death Note: Re-Light - Visions of a God

نام فیلم انیمه یی: (デスノート:リライト) 幻視する神

ژانر: Adventure, Crime, Drama, Mystery

تاریخ پخش: پاییز 2007

وضعیت: تمام شده

مدت زمان نمایش: 126 دقیقه

تعداد قسمت ها: یک قسمت

زیرنویس فارسی دارد

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ لینک دانلود فیلم انیمه یی (MKV, 480P, 312MB)

+ لینک دانلود فیلم انیمه یی (MKV, 720P, 700MB)

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه ی داستان (منبع: انیم ورلد)

نسخه بازسازی شده انیمه Death Note ولی با پایانی متفاوت !

 

 

https://www.youtube.com/watch?v=htFEhzwOl74

 

 

مقایسه عمر زمین با عمر یک انسان

 

09/10/86

 

 

 فقط تصور کنید که بتوانیم سن زمین را که غیر قابل تصور است، فشرده کنیم و هر صدمیلیون سال آن را یک سال در نظر بگیریم.

در اینصورت کره زمین مانند فرد 46 ساله خواهد بود.

هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و درباره ی سالهای میانی زندگی او نیز اطلاعات کم و بیش پراکنده ای داریم اما این را می دانیم که در سن 42 سالگی، گیاهان و جنگلها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کرده اند. اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یکسال پیش نبود. یعنی زمین آنها را در سن 45 سالگی به چشم خود دید و تقریبا ً 8 ماه پیش پستانداران را به دنیا آورد.

در اوایل هفته ی پیش میمونهای آدمنما به آدمهای میمون نما تبدیل شدند! و آخر هفته گذشته دوران یخ سراسر زمین را فرا گرفت. انسان جدید فقط حدود 4 ساعت روی زمین بوده و طی همین یک ساعت گذشته کشاورزی را کشف کرده است .

بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمی گذرد و حال ببینید انسان در این یک دقیقه چه بلائی بر سر این بیچاره ی 46 ساله آورده است .

او طی 40 دقیقه ی بیولوژیکی، از این بهشت یک آشغالدانی کامل ساخته است. او خودش را به نسبتهای سرسام آوری زیاد کرده، و نسل 500 خانواده ازجانداران را منقرض کرده است! سوختهای این سیاره را مال خود کرده و همه را به یغما برده است.

و الان مثل کودکی معصوم و بی تقصیر (!) ایستاده و به این حمله ی برق آسا نگاه می کند .

 

@ @ @ @ @ @ @ @ @

 

پ.ن: تازگی ها مثل گاو دارم می خورم و مثل خرس دارم چاق میشم. کسی می دونه چرا؟

پ.ن: هَوی جوری دلم خواست یه پ.ن بگذارم. حرفیه؟

پ.ن: قالب وبلاگ فکر کنم سنگین است، یه نمه صبر کنین کل Background لود بشه، متن ها قابل خوندن است.

 

@ @ @ @ @ @ @ @ @

 

 

اعماق جهنم

 

اعماق جهنم

 

سقوط کن، سقوط کن، بیا با هم به اعماق جهنم سقوط کنیم ...

 

منبع: ؟؟؟

 

کش رفتن RAM 512 MB سیستم ویروس

03/10/86

کش رفتن RAM 512 MB سیستم ویروس

سلام. حال و احوال شماها چه طوره؟ عرضم به حضورتون که نمی دونم چی چی بگم. یه نمه اعصابم قاطی پاتی کرده، این طوری نگاه نکن، بعضی مواردش رو می تونم بگم، بعضی مواردش رو نمی تونم بگم ... عرضم به حضور انورتون که یادتونه یه زمانی گفته بودم که هارد سیستم پُکیده و مجبور شدیم هارد عوض کنیم؟ همه ی اطلاعات من از بین رفته بود ... اون موقع کامپیوتر رو دادیم یکی از مغازه های ولیعصر تا چک کنه و ... گفت باید هارد عوض بشه و ... کلی هم خرج انداخت دستمون، نمی دونم این قضیه مال چهار ماه پیش است یا بیشتر ... هیچی، من هم با اون سیستم کار نمی کردم که، بعد از یه مدت کوتاهی هم کامپیوتر خودم رو گرفتم و اصلاً پشت اون سیستم نشستم. تا این که دیروز کاشف به عمل اومد که چی، RAM 512 MB سیستم رو کش رفتن، یه RAM 256 MB گذاشتن روی سیستم. فکر کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد از چند ماه فهمیدیم این قضیه رو ! حالا هم دستمون به هیچ جایی بند نیست ... از دیشب تا حالا کلی دپرس شدم سر این قضیه ... من که می دونم، بابام برگرده میگه تقصیر تو است، چرا نگاه نکرده بودی و این حرفها ... فکر کن !!!!!!!!!!!!!!! آخر ِ نامردی ... تا من باشم دیگه سیستم دست کسی ندم بمونه ...

داستان پیمان، نوشته ی دانیل استیل رو توو پست قبلی، دربارش حرف زده بودم و لینک هم گذاشته بودم. ولی ظاهراً سایتی که فایل ها تووش آپلود شده مشکل پیدا کرده و دیگه راه نمی ده. الان یه سری لینک براتون می گذارم که مربوط به سایت باکس.نت است. امیدوارم این سری کار کنه. راستی، همه ی این فایل ها توی فایل های گروه Silver Lake هم آپلود شده، اگه سایت باکس.نت فیلتر بود، می تونین برین از گروه دریاچه ی نقره ا ی فایل های داستان رو دانلود کنین. امیدوارم خوشتون بیاد.

 

لینک های داستان پیمان (=پیوند)، نوشته ی دانیل استیل در سایت باکس.نت

قسمت اول

http://www.box.net/shared/static/5p5fuh1c0g.pdf

 

قسمت دوم

http://www.box.net/shared/static/n1dpsl280o.pdf

 

قسمت سوم

http://www.box.net/shared/static/nuqagvaas4.pdf

 

قسمت چهارم

http://www.box.net/shared/static/x8knn440ss.pdf

 

قسمت پنجم

http://www.box.net/shared/static/8xjy0oukos.pdf

 

قسمت ششم

http://www.box.net/shared/static/790kdjnggo.pdf

 

قسمت هفتم

http://www.box.net/shared/static/ivrtbrt44o.pdf

 

قسمت هشتم

http://www.box.net/shared/static/w5dujuxwkw.pdf

 

قسمت نهم

http://www.box.net/shared/static/3o3qli12co.pdf

 

قسمت دهم

http://www.box.net/shared/static/i6z64zdicg.pdf

 

قسمت یازدهم

http://www.box.net/shared/static/7ljfpjz40c.pdf

 

قسمت دوازدهم

http://www.box.net/shared/static/hk5dpg8w04.pdf

 

قسمت سیزدهم

http://www.box.net/shared/static/ly9s8ivgo8.pdf

 

قسمت چهاردهم

http://www.box.net/shared/static/ovbsgl6cc8.pdf

 

قسمت پانزدهم

http://www.box.net/shared/static/q4vf0n8o48.pdf

 

قسمت شانزدهم

http://www.box.net/shared/static/l1sudu3eo4.pdf

 

قسمت هفدهم

http://www.box.net/shared/static/oi2ou2zc4c.pdf

 

قسمت هجدهم

http://www.box.net/shared/static/ljqe7hi8gc.pdf

 

قسمت نوزدهم

http://www.box.net/shared/static/2qmcu81wkc.pdf

 

پ.ن: اینم فیلم اون پسر بچه، مهرشاد، همونی که بیست کیلو است و من یادم نیست گفته بودن چند ماهش است. فیلمش رو خبرگذاری فارس تهیه کرده. اگه دوست داشتین، نگاه کنین.

پ.ن: عید قربان اومد و رفت، من هم تبریک نگفتم، شب یلدا هم اومد و رفت، بازم تبریک نگفتم ... فکر کنم پارسال یه بازی به اسم یلدا بازی داشتیم، یادم نمیاد ... به هر حال پیشاپیش فرا رسیدن عید غدیر خم را تبریک می گم.

 

 

زندگی پنهان زنبورها - سو مونک کید


زندگی پنهان زنبورها - سو مونک کید

زندگی پنهان زنبورها - BitaBook

نام کتاب: زندگی پنهان زنبورها
نویسنده: سو مونک کید
مترجم: گیتا گرگانی
نشر: انتشارات کاروان
موضوع: رمان
چاپ اول 1385
تعداد صفحه: 379 صفحه
قیمت: 3700 تومان

خلاصه ی داستان:
زندگی پنهان زنبورها، داستان « لی لی اوئنز » است که خاطره‌ی مرگ مشکوک مادرش در بعد از ظهری در کودکی « لی لی »، بر تمام زندگی او تاثیر گذاشته است.
وقتی دایه‌ی خشن « لی لی » به سه نفر از نژاد پرست ترین افراد شهر اهانت می‌کند به خاطر آن به زندان می‌افتد، « لی لی » تصمیم می‌گیرد او و خودش را به هر شکل آزاد کند.
بعد از فرار، پیش سه خواهر سیاه پوست زنبور دار در شهری در کارولینای جنوبی پناه می‌گیرند...
شهری که راز سرگذشت مادر « لی لی » را در دل دارد. آن جا، با دنیای افسون کننده‌ی زنبورهای عسل آشنا می‌شود، و همین طور با بانوی مقدس سیاه.
زندگی پنهان زنبورها، داستان برجسته ای درباره ی قدرت ایزدی زنان است، داستانی که زن ها تا نسل ها برای هم و برای دخترانشان باز خواهند گفت.

درباره ی نویسنده: 
سو مونک کید، نویسنده ی زندگی پنهان زنبورها، تا کنون جوایز ادبی بسیاری، از جمله جایزه ی شاعران و نویسندگان امریکا، جایزه ی کاترین آن پورتر، جایزه ی بهترین داستان کوتاه امریکا، جایزه ی ادبیات داستانی انجمن کتاب خانه های جنوب غرب امریکا و کتاب سال 2004 بوک سنس را دریافت کرده و نامزد دریافت جایزه ی بسیار معتبر انگلیسی اورنج نیز شده است.

#کتاب #زندگی_پنهان_زنبورها #سو_مونک_کید #گیتا_گرگانی #انتشارات_کاروان


تو پر زدی و رفتی

 

اولین باری که عاشقت شدم یادته؟

من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم.

 من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم

و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی.

 ولی نمی‌دونم چی شد که من طاقت نیاوردم

و فقط یه خورده سیب خوردم.

 تو هم از غصه دور خودت پیله بستی...

حالا دومین باره که عاشقت شدم

 ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم

و تو یه پروانه خوشگل

 تو پر زدی و رفتی

و من موندم

و سیب‌هایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده.

از هر چی سیبه منتنفرم...

 

پ.ن: سلام. یه خورده زیادی از بعضی چیزا انتظار داشتم، فعلا ً که همه چی درهم برهم است. خیالی نیست. نمی‌دونم...

 

 

دریایی از خون

 

 

http://up.pnu-club.com/images/tjojk4hesmwkedhl5mkt.jpg

 

دریایی از خون

 

در جهنمی همچون اینجا، خورشیدی وجود نداره، اما، دریایی از خون دیده میشه...

 

منبع: ؟؟؟

 

 

Minami-ke

 

 

https://cdn.myanimelist.net/images/anime/2/75279.jpg

Minami-ke

 

 

نام انیمه: Minami-ke

نام انیمه: みなみけ

نام انیمه: The Minami Family

نام انیمه: Minamike

ژانر: Slice of Life, Comedy, School Life

تاریخ پخش: پاییز 2007

وضعیت: تمام شده

تعداد قسمت‌ها: 13 قسمت

مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه

منبع: Manga

کارگردان: Oota Masahiko

استودیو: Daume

زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد

 

 

 

لینک‌های مربوط به انیمه

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ تماشای تریلر انیمه

+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, All Season + OVA, EN Sub, 4.3GB)

+ لینک فایل تورنت (MP4, x264, All Season, BD, 720P, RAW, 14.5GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, EN Sub, 10GB)

+ لینک فایل تورنت (MKV, DVD, EN Sub, 2.2GB)

+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت // سایت

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, EN Sub, All Season + OVA, ~80MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, DVD, EN Sub, ~300MB)

+ لینک دانلود انیمه (MKV, BD, 1080P, EN Sub, ~700MB)

+ لینک دانلود زیرنویس فارسی

 

 

 

خلاصه داستان (منبع)

زندگی در مدرسه و خانه ی سه تا خواهر به اسم های هاروکا، کانا و چیاکی، در این انیمه به نمایش دراومده که بسیار کمدی هست و ارتباط این سه نفر با همکلاسیاشون جالبه و اونا هر دفعه دست به یک ماجراجویی جالب میزنن…

 

 

 

https://youtu.be/SPKY_xH15GU

 

توضیحات من درباره‌ی انیمه‌ی Minami-ke

 

وووووووووووااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییی

از این انیمه‌های ناز و کاوایی بود! چقدر هم خنده‌دار.

زندگی سه تا خواهر رو نشون میده.

هاروکا دبیرستانی، کانا راهنمایی و چیاکی دبستانی است.

کانا که تعطیل است. هیچی :D

هاروکا نقش مادر خانواده رو داره. مهربون است و در مدرسه کلی طرفدار داره.

و حتی در دوره راهنمایی یه لقب لات گنده بهش داده بودن (یه جورایی برای شوخی)

چیاکی باهوش ترین است، بهترین مدرسه میره.

خیلی بامزه و خنده‌دار است این انیمه!

انیمه این مدلی هم خوب نیست بابا! اصلا یه تیکه‌هایی دل درد گرفتم از خنده!

آی مُردم از خنده! اینا چقدر بامزه هستن!

همین؟ فقط 13 قسمت؟ این که خیلی کم بود!

یه انیمه به این نانازی، 13 قسمت براش کم بودددددددددددددد!

بعد از تیتراژ قسمت آخر، یه چیزهایی نوشته بود، انگاری فصل دومی هم داره.

برم ببینم چی جوریاس، اگه فصل دوم با زیرنویس داره، دانلود کنم.

 

 

 

شایسته ی آغوش

 

 

« شایسته ی آغوش »

 

یاری که مرا کرده فراموش، تویی تو

 

با مدعیان گشته هم آغوش، تویی تو

 

صد بار بنالم من و آن یار که یک بار

 

بَر ناله ی زارم نکند گوش، تویی تو

 

در کوی غمت خوار منم، زار منم من

 

در چشم دلم نیش تویی‌، نوش تویی تو

 

مارند خرابیم و تویی میر خرابات

 

ما اهل خطاییم و خطاپوش، تویی تو

 

مدهوشی و مستی نه گناه دل زار است

 

چون هوش ربای دل مدهوش، تویی تو

 

خون می خوری و لب به شکایت نگشایی

 

همدرد من ای غنچه ی خاموش، تویی تو

 

صیدی که تو را گشته گرفتار، منم من

 

یاری که مرا کرده فراموش، تویی تو

 

آغوش رهی بهر تو خالی چو هلال است

 

باز آی که شایسته ی آغوش، تویی تو

 

« رهی معیری »

 

#شعر #رهی_معیری

دگر بار بمیرم


خواهم که به زیر ِ قدمت زار بمیرم

هر چند کنی زنده، دگر بار بمیرم

 

دانم که چرا خون ِ من ِ زار نریزی

خواهی که به جان کندن بسیار بمیرم


#شعر

 

تقدیم به همه ی برو بچ دانشجو

 

 

« تقدیم به همه ی برو بچ دانشجو »

تقدیم به همه دوستان و دانش جویان عزیز:

تا یادم نرفته این روز رو به همه پدران زحمتکش و مادران فداکار بابت تربیت دانشجویان فهیم و فعال و... تبریک وگویم.

 

سالهای پیش از دانشگاه :  آن روزهای خوش

 دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس

ثبت نام ترم جدید : ده فرمان

 دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان

 خوابگاه شهرک : اینجا آخر دنیاست

 دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار

 دانشجوی ادبیات : نان و شعر

 وام تحصیلی : جهیزیه رباب

 خوابگاه دا نشگاه : خانه کوچک

 خانواده دانشجویان : بینوایان

 دانشگاه آزاد : جیب برها به بهشت نمی روند

 دانشجوی مدل رپی : الو، الو، من جوجوام

 دانشجوی فوق لیسانس : قهرمان قهرمانان

 انتخاب درس افتاده : زخم کهنه

 استاد دانشگاه : یک گروه خشن

 اولین امتحان : اولین خون

 شب امتحان : امشب اشکی میریز

 مراقبین امتحان : سایه عقاب

 شاگرد اول کلاس : مردی که زیاد می دانست

 تقلب : عملیات سری

 تدریس در دانشگاه : تجارت

 روز دریافت کارنامه : روز واقعه

 تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی

دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید

 مسئول خوابگاه : کاراگاه گجت

 انصراف دادن : فرار بسوی خوشبختی

 ادامه تحصیل تا دکترا : دیدار در استانبول

وعده رئیس دانشگاه : بلوف

تصویه حساب : خط پایان

 شیرینی گرفتن از فارغ تحصیلی : ضربه آخر

 عمر دانشجو : بر باد رفته

اعتراض دانشجو : بایکوت

 شماره دانشجویی : مدرک جرم

 اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم

 روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته

 دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد

 دانشجوی مشروطی  : مردی که موش شد

آینده تحصیل کرده : دست فروش

 کلاس های ساعت  12-2: خواب وبیدار

 رئیس دانشگاه : مرد نامریی

تصویب شهریه برای دانشجویان : تاراج

 استاد راهنما : گمشده

 به دنبال سرویس : دونده

 آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی

 ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان

 دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده

 بوفه دانشگاه : غارتگران

 سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ

 امید به بهبود اوضاع : توهم

 گردهمایی استادان : دسیسه

 کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان

 پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه

 ژتون فروشی : آژانس شیشه ای

  علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان

 رئیس دانشکده : سناتور

 التماس برای نمره : اشک کوسه

 امور دانشجویان : سایه شوگان

 سوار شدن به اتوبوس : یورش

 نماینده کلاس : بهترین فرد بد

 ترم آخر : بوی خوش زندگی

 پایان نامه : زندگی دیگر هیچ

 

شاد و پیروز باشین آینده سازان این مرز و بوم




پسرای ضایع!

 

 

چرا  ما پسرا اینقدر ضایعیم؟ خوب معلومه دیگه...

واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشن اگه صندلی ها هم خالی باشه میرن ته اتوبوس، تو ترافیک، چله تابستون، 1 ساعت سرپا وای میستن، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهش.

واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میرن، کافیه فقط یه دختری از کنارشون رد شه، گردن نیست لامصب ( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.

واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرشون میاد، پا میشن میرن یه جایی مثله ملا صدرا، اونجا صد بار یه خیابون رو بالا و پایین میرن، 100 بار بوغ میزنمیو 200 بار ترمز، بعدشم میزنی به یه پیر زنه، اون موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آدم آرزو می کنه که بره تو توالت عمومی خودش رو دار بزنه.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن).

واسه اینکه وقتی میرن کوه، پشت دختره میرن بالا از کوه، بعدش کم میاره و رنگش سرخ میشه و تازه می فهمه که دختره کوهنورد بوده.

واسه اینکه وقتی حس غرورش گل میکنه میبینه دختره داره با یه پسره دیگه دعوا می کنه میره جلو، با پسره دعوا میکنه، بعدش که خوب کتکه رو خورد می فهمه که یارو داداشش بوده.!!
واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره می خواد استفاده ی معنوی ببره، 10 بار مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون وقته که می فهمه به جای فضل آباد، رسیده به  پل عفیف آباد. و وقتی که بر می گرده با تاکسی، می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشت و مال میبینه از راننده تاکسیه و بعدش فحشه که به خودش میده!!




زیر پای نا مهربانی های تو...

 

 

شکست، له شد،خُرد شد

                                          قلبم

زیر پای نا مهربانی های تو

                         وقتی دلم را برایت کوک کردم

نشستی و سازش را گوش دادی

گفتم: میپرستمت

       گفتی:بپرست، من بودای تو

               گفتم: تو قبله ی من

                       گفتی: من کعبه ی تو

                              گفتم: هستم با تو

                                      گفتی: باش با من

                                              گفتم: تو مال من

                                                       گفتی: من مال تو

                                                               گفتم: دوستت دارم

                                                                       گفتی: دوستت ندارم

اما

           من

                             دوستت دارم.

 



جاودانی

 

 

 

من بودم،

من هستم.

و تا آخر زمان خواهم بود.

زیرا وجود مرا پایانی نیست.

من راه خود را از میان فضاهای بیکران گشوده،

در دنیای خیال پر کشیده، و در آن بالا به حلقه ی نور نزدیک شده ام.

با وجود این، بنگرید چگونه اسیر ماده ام.

-          جبران خلیل جبران –

 

 

همیشه فاصله ای هست...


- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه ی آنهاست.

- نه، وصل ممکن نیست،

همیشه فاصله ای هست.

اگر چه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله ای هست.

دچار باید بود

وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد.

و عشق

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.

و عشق

صدای فاصله هاست.

صدای فاصله هایی که

- غرق ابهامند.

- نه،

صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند

و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.

همیشه عاشق تنهاست.



Da "LEZIONI AMERICANE" di italo Calvino

Da "LEZIONI AMERICANE" di italo Calvino


L'imperatore Carlomagno in tarda eta' s'innamoro' d'una ragazza tedesca. I baroni della corte erano molto preoccupati vedendo chi il sovrano, tutto preso dalla sua brama amorosa, e dimentico della dignita' regale, trascurava gli effetti dell'Impero. Quando inprovvisamente la ragazza mori', I dignitary trassero un respire di sollievo, ma per poco: perche' I'amore di Carlomagno non mori' con lei. L'imperator, fatto portare il cadavere imblasmato nella