" حرفهایی برای خودم "
چه بسیار حرفها که با خود می اندیشید برای گفتنشان! آن چنان بسیار بودند که توان گفتنش را در خود نمی دید... آنچنان دردناک که احساس می کرد با بیان حرفهایش همه را اندوهگین خواهد کرد... پس سکوت اختیار می کرد، ولی حال، چنان به خشم آمده است از درد... تویی که گویی حرف زدن باعث سبک شدن انسان می شود، وقتی حرف زدن باعث ناراحتی دیگران می شود، یا وقتی حرف زدن باعث داغون تر شدن آدم میشه؟! بازم باید حرف زد؟ بازم باید گفت؟ اگه با حرف زدن مشکلات حل شدنی بود، مسلما ً حرف زده می شد. و تویی که فکر می کنی سارا به دور خودش یه دنیای خاکستری کشیده، آره، شاید سارا دور خودش یه دنیای خاکستری می بینه، ولی سارا، مینا نیست که هر وقت خواست بیاد از این دنیا بیرون، شاید دلش نخواد به صدا کمک کنه! می فهمی چی می گم؟ شاید اصلا ً نخواد که دنیای خاکستری اطرافش رو نابود کنه؟! چون براش فرقی نداره! همه چی تموم شده است... گذشته ها بر نمی گرده... حتی اگه خودش بخواد... به نظر تو اگه دنیای نیستی ها رو تبدیل به دنیای هستی ها کنه، چه فایده ای می تونه براش داشته باشه؟ و تویی که میگی می خوام از احساست برام بگی شاید آروم بشی؟ فکر کردی که من چی باید از احساسم به تو بگم؟! شقایق؟ تو به این فکر کرده بودی من باید به تو چی بگم درباره احساسم؟ من چی می تونم بگم؟ وقتی نمی تونم احساسم رو تشریح کنم؟ وقتی حس می کنم با حرف زدن درباره احساس فقط خودم و تو رو، بیتا و از همه مهمتر « دوست » رو ناراحت می کنم، برا چی از احساسم بگم؟ برا چی حرف بزنم؟ "ع" تو که میگی حرف بزن، آروم میشی؟ برا چی؟ حرف بزنم، بعد پشیمون بشم از حرف زدنم؟ وقتی حرف زدن باعث ناراحتی میشه؟ وقتی باعث دوری بیشتر میشه؟ بهتره که گفته نشه؟! فایده ای هم نداره... حالا اگه باعث میشد که آدم آروم بشه، شاید! یه چیزی... ولی وقتی باعث میشه که آدم بیشتر اعصابش خورد بشه، وقتی دوباره بخواد فکر کنه! و تو "م"، چرا میگی با خاطرات زندگی نکنم؟ چرا؟ دلیلی هست؟ تو این دنیا دیگه چی برام مونده؟ تو می تونی بگی؟ "آ"، من مینا نیستم که بخوام به کمک صدا برم، من فرق دارم، آره من با بقیه فرق دارم... شاید "ع" تو بگی یعنی چی؟ بگی داری به خودت تلقین می کنی؟ نه من به خودم تلقین نمی کنم، فوقش هم تلقین کرده باشم... کار از کار گذشته... سارایی که یه عمر با پسرها بزرگ شده، تمام هم بازی های دوران بچگیش پسرها بودن، چه توقعی میره مثل یه دختر رفتار کنه، تا این که "دوست" اومد، باعث شد که سارا بفهمه اونم یه دختره، می تونه احساس داشته باشه، می تونه گریه کنه، می تونه دوست داشته باشه و دوست داشته بشه... ولی حالا که "دوست" رفته، سارا تو یه دنیایی دست و پا میزنه که خودش هم نمی دونه جی جوری باید از این دنیا خارج بشه، خودشم نمی دونه اصلا ً می خواد از این دنیا خارج بشه یا نه؟ نمی تونه تصمیم بگیره باید به کدوم دنیا برگرده، به دنیای قبل از دوست یا بعد از دوست؟ از وقتی دنیای بعد از دوست رو دیده، دلش نمی خواد به دنیای قبل از دوست برگرده، ولی حالا که دوست نیست، دنیای بعد از دوست رو هم نمی خواد... تو این برزخ وسط مونده و دست و پا میزنه... خودش هم هیچی نمی دونه... نمی تونه تصمیم بگیره... "م" چرا نباید با خاطرات بمونم؟ چرا؟ شاید خاطرات تو همین برزخ است، همین دنیای وسطی که دارم توش دست و پا می زنم؟! تو این طور فکر نمی کنی؟ "آ" تو فکر نمی کنی که من دارم تو دنیای دست و پا می زنم که طوفان شده، و با هر حرکت من، حتی سکوت و آرامش من، این طوفان قطع نمی شه؟!
تا به حال فکر کردین اگه جای سارا بودین باید چه احساسی می داشتین؟ بیتا؟ شقایق؟ تا به حال فکر کردین؟ دلم نمی خواد درباره این مطلب نظر بدین... نمی خوام... شقایق؟ چرا فکر می کنی تشریح احساسات می تونه به من کمک بکنه؟ چرا فکر می کنی؟ تا اونجایی که دارم می بینم همه چیز برای بیتا و تو داره آروم میشه... و این خیلی خوبه... بیتا و شقایق چقدر از زندگی شون رو از دست دادن؟ آره من خودخواهم که دارم به خودم فکر می کنم، می دونم! تو این بازی که شما راه انداختین به جز من، کدومتون بیشتر لطمه خوردین؟! ببین بزار بگم! بزار برا یه بار هم شده بگم! آره بگم، مگه چی میشه؟ دارم منفجر می شم، به اینجام رسیده... نمی تونم فریاد بزنم... دارم خفه میشم تو فریادی که در نمیاد... می دونم که میدونین، می دونم... ولی باید بگم، من همه چی رو از چشم شما دو تا می بینم ودیدم، همه چی رو... من به شما ها اعتماد داشتم... حالا چی؟ نمی دونم... چون چیز مهمی نیست که اعتماد احتیاج داشته باشه... چیزی نیست که احتیاج داشته باشم... درباره "دوست" حرف نزنین! شاید اون هم تقصیر داشته باشه... ولی من! من! من! و شاید هم من!!!! ولی این بازی رو کی شروع کرد؟ هیچ کدوم به من نگفتین! درسته؟ شما دوتا میگین "دوست"؟! می دونم! اگه دوست هم شروع کرده باشه این بازی رو، شما چرا ادامه دادین؟ میشه بدونم؟!! هزاران سوال بی جواب... مثل زالو افتاده تو تنم!؟ داره من و می خوره.... نمی خواستم بنویسم... ولی نوشتم... "آ" من مینا نیستم که بخوام از این دنیای خاکستری فرار کنم، حتی به خاطر کمک به صدا، می دونی، خودم هم نمی دونم... سارا فکر می کنه که برفها نباید به درون بیان، نباید آخرین شعله ها رو خاموش کنن، نباید... چون سارا دلیلی برای خاموشی این شعله ها نمی بینه... سارا هیچی نمی دونه... همیشه این سارا بوده که تو یه جمع اضافی بوده و هست... همیشه همین طور بوده، لا اقل سارا این طور فکر کرده... مگر غیر از این است؟ آره؟ فکر این که یه اضافی هستی بین یه جمع، همچین احساس خوبی نیست.... شایدم باز اشتباه فکر می کنم... شاید خودش خواسته تو جمع دیده نشه، نمی دونه، در عین حال که می خواد تو یه جمع دیده بشه، در عین حال دوست نداره که دیده بشه، در همون حالی که می خواد شناخته بشه، در همون اندازه هم می خواد ناشناس بمونه... سارا تو یه دنیایی دست و پا زده که خودش هم نمی دونه می خواد چی کار کنه؟! شاید فقط وقتی "دوست" اومد می تونست کمی تصمیم بگیره، ولی حالا بدتر از هر زمان دیگری داره دست و پا می زنه... در عین حال از یه چیزی تنفر داره، دلش اون چیز رو می خواد... در عین حال که دوست داره با بیتا و شقایق باشه، در عین حال می خواد با اونا نباشه... خیلی بده که آدم تو یه برزخ این چنینی دست و پا بزنه... و خودش ندونه میخواد از این برزخ بیاد بیرون یا نه؟ شاید باز نباید چیزی می نوشتم، نباید حرف می زدم... نمی دونم... حس این که نباید می نوشتم... در عین حال که میخوام بنویسم، در عین حال اصلا ً دوست ندارم بنویسم...
برزخ وحشتناکی است... بدون این که بدونی می خوایی فرار کنی یا نه؟ "م" خاطرات بخشی از وجود است، می تونی اینو درک کنی؟ می تونی درک کنی که خاطرات تنها چیزی است که شاید باعث موندن شده، گو این که نباید باشه؟! و حال چه اصراری بر نبود خاطرات می بینی من نمی دانم...
" حرفی نیست...
در سکوتم فریاد را نظاره کنید...
فریاد در گلو خشکیده است...
حرفی نیست...
چشمان بی فروغ
به دنبال کوچکترین روزنه رهایی...
زبان قاصر از بیان...
حرفی نیست... "
نه، حرفها بسیارند... ولی مرا یارای گفتن نیست... این چنین سخن گفتنم را به فراموشی بسپار...
تا به حال به این فکر کردی که ممکن است امید داشتن از ناامیدی برای سارا بدتر است؟ تا به حال فکر کردین که اگه سارا ناامید بود، اینجا نبود؟ تا به حال خودتون رو جای سارا گذاشتین؟ نه نذاشتین؟ من هم خودم رو جای کس دیگه ای نداشتم... درسته... نمیشه این کار رو کرد... پس چرا فکر می کنین میشه خیلی چیزها رو فراموش کرد؟ شاید این بازی رو فراموش کنین روزی، ولی من؟ به نظر شما، من هم می تونم همچین بازی رو فراموش کنم؟ می تونم؟ بازی که باعث نابودی همه چیز شد؟! شاید اگه نا امیدی در وجودم پر می زد این چنین دست و پا نمی زدم تو این برزخ، شاید که بیش از حد معقول امیدوارم؟! تا به حال به نوع امیدواری فکر کردین؟ در اوج ناامیدی سوسوی امیدی داری که هنوز تو رو سر پا نگه داشته؟ با این که می دونی هیچ فایده ای نداره این کورسوی امید! می دونی خیلی دردناک است وقتی می دونی امیدی که داری بر پایه ی یه ناامیدی بزرگ است... نمی تونم بیشتر از این شرح بدم، بلد نیستم... دیگه باید رفت، بهتر از سخن کوتاه شود، سخن کوتاه...
بدرود...
سارایی که همیشه بوده و نبوده، سارایی که وجودش مهم است و نیست... سارایی که خودشم نمیدونه چی است، کی است، چی کار می خواد بکنه؟!....
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 5 اسفند 1383
"حرفهایی برای خودم"
چه بسیار حرفها که با خود می اندیشید برای گفتنشان! آن چنان بسیار بودند که توان گفتنش را در خود نمی دید ... آنچنان دردناک که احساس می کرد با بیان حرفهایش همه را اندوهگین خواهد کرد ... پس سکوت اختیار می کرد، ولی حال، چنان به خشم آمده است از درد ... تویی که گویی حرف زدن باعث سبک شدن انسان می شود، وقتی حرف زدن باعث ناراحتی دیگران می شود، یا وقتی حرف زدن باعث داغون تر شدن آدم میشه؟! بازم باید حرف زد؟ بازم باید گفت؟ اگه با حرف زدن مشکلات حل شدنی بود، مسلما ً حرف زده می شد . و تویی که فکر می کنی سارا به دور خودش یه دنیای خاکستری کشیده، آره، شاید سارا دور خودش یه دنیای خاکستری می بینه، ولی سارا، مینا نیست که هر وقت خواست بیاد از این دنیا بیرون، شاید دلش نخواد به صدا کمک کنه! می فهمی چی می گم؟ شاید اصلا ً نخواد که دنیای خاکستری اطرافش رو نابود کنه؟! چون براش فرقی نداره! همه چی تموم شده است ... گذشته ها بر نمی گرده ... حتی اگه خودش بخواد ... به نظر تو اگه دنیای نیستی ها رو تبدیل به دنیای هستی ها کنه، چه فایده ای می تونه براش داشته باشه؟ و تویی که میگی می خوام از احساست برام بگی شاید آروم بشی؟ فکر کردی که من چی باید از احساسم به تو بگم؟! شقایق؟ تو به این فکر کرده بودی من باید به تو چی بگم درباره احساسم؟ من چی می تونم بگم؟ وقتی نمی تونم احساسم رو تشریح کنم؟ وقتی حس می کنم با حرف زدن درباره احساس فقط خودم و تو رو، بیتا و از همه مهمتر « دوست » رو ناراحت می کنم، برا چی از احساسم بگم؟ برا چی حرف بزنم؟ "ع" تو که میگی حرف بزن، آروم میشی؟ برا چی؟ حرف بزنم، بعد پشیمون بشم از حرف زدنم؟ وقتی حرف زدن باعث ناراحتی میشه؟ وقتی باعث دوری بیشتر میشه؟ بهتره که گفته نشه؟! فایده ای هم نداره ... حالا اگه باعث میشد که آدم آروم بشه، شاید! یه چیزی ... ولی وقتی باعث میشه که آدم بیشتر اعصابش خورد بشه، وقتی دوباره بخواد فکر کنه! و تو "م"، چرا میگی با خاطرات زندگی نکنم؟ چرا؟ دلیلی هست؟ تو این دنیا دیگه چی برام مونده؟ تو می تونی بگی؟ "آ"، من مینا نیستم که بخوام به کمک صدا برم، من فرق دارم، آره من با بقیه فرق دارم ... شاید "ع" تو بگی یعنی چی؟ بگی داری به خودت تلقین می کنی؟ نه من به خودم تلقین نمی کنم، فوقش هم تلقین کرده باشم ... کار از کار گذشته ... سارایی که یه عمر با پسرها بزرگ شده، تمام هم بازی های دوران بچگیش پسرها بودن، چه توقعی میره مثل یه دختر رفتار کنه، تا این که "دوست" اومد، باعث شد که سارا بفهمه اونم یه دختره، می تونه احساس داشته باشه، می تونه گریه کنه، می تونه دوست داشته باشه و دوست داشته بشه ... ولی حالا که "دوست" رفته، سارا تو یه دنیایی دست و پا میزنه که خودش هم نمی دونه جی جوری باید از این دنیا خارج بشه، خودشم نمی دونه اصلا ً می خواد از این دنیا خارج بشه یا نه؟ نمی تونه تصمیم بگیره باید به کدوم دنیا برگرده، به دنیای قبل از دوست یا بعد از دوست؟ از وقتی دنیای بعد از دوست رو دیده، دلش نمی خواد به دنیای قبل از دوست برگرده، ولی حالا که دوست نیست، دنیای بعد از دوست رو هم نمی خواد ... تو این برزخ وسط مونده و دست و پا میزنه ... خودش هم هیچی نمی دونه ... نمی تونه تصمیم بگیره ... "م" چرا نباید با خاطرات بمونم؟ چرا؟ شاید خاطرات تو همین برزخ است، همین دنیای وسطی که دارم توش دست و پا می زنم؟! تو این طور فکر نمی کنی؟ "آ" تو فکر نمی کنی که من دارم تو دنیای دست و پا می زنم که طوفان شده، و با هر حرکت من، حتی سکوت و آرامش من، این طوفان قطع نمی شه؟!
تا به حال فکر کردین اگه جای سارا بودین باید چه احساسی می داشتین؟ بیتا؟ شقایق؟ تا به حال فکر کردین؟ دلم نمی خواد درباره این مطلب نظر بدین ... نمی خوام ... شقایق؟ چرا فکر می کنی تشریح احساسات می تونه به من کمک بکنه؟ چرا فکر می کنی؟ تا اونجایی که دارم می بینم همه چیز برای بیتا و تو داره آروم میشه ... و این خیلی خوبه ... بیتا و شقایق چقدر از زندگی شون رو از دست دادن؟ آره من خودخواهم که دارم به خودم فکر می کنم، می دونم! تو این بازی که شما راه انداختین به جز من، کدومتون بیشتر لطمه خوردین؟! ببین بزار بگم! بزار برا یه بار هم شده بگم! آره بگم، مگه چی میشه؟ دارم منفجر می شم، به اینجام رسیده ... نمی تونم فریاد بزنم ... دارم خفه میشم تو فریادی که در نمیاد ... می دونم که میدونین، می دونم ... ولی باید بگم، من همه چی رو از چشم شما دو تا می بینم ودیدم، همه چی رو ... من به شما ها اعتماد داشتم ... حالا چی؟ نمی دونم ... چون چیز مهمی نیست که اعتماد احتیاج داشته باشه ... چیزی نیست که احتیاج داشته باشم ... درباره "دوست" حرف نزنین! شاید اون هم تقصیر داشته باشه ... ولی من! من! من! و شاید هم من!!!! ولی این بازی رو کی شروع کرد؟ هیچ کدوم به من نگفتین! درسته؟ شما دوتا میگین "دوست"؟! می دونم! اگه دوست هم شروع کرده باشه این بازی رو، شما چرا ادامه دادین؟ میشه بدونم؟!! هزاران سوال بی جواب ... مثل زالو افتاده تو تنم!؟ داره من و می خوره .... نمی خواستم بنویسم ... ولی نوشتم ... "آ" من مینا نیستم که بخوام از این دنیای خاکستری فرار کنم، حتی به خاطر کمک به صدا، می دونی، خودم هم نمی دونم ... سارا فکر می کنه که برفها نباید به درون بیان، نباید آخرین شعله ها رو خاموش کنن، نباید ... چون سارا دلیلی برای خاموشی این شعله ها نمی بینه ... سارا هیچی نمی دونه ... همیشه این سارا بوده که تو یه جمع اضافی بوده و هست ... همیشه همین طور بوده، لا اقل سارا این طور فکر کرده ... مگر غیر از این است؟ آره؟ فکر این که یه اضافی هستی بین یه جمع، همچین احساس خوبی نیست .... شایدم باز اشتباه فکر می کنم ... شاید خودش خواسته تو جمع دیده نشه، نمی دونه، در عین حال که می خواد تو یه جمع دیده بشه، در عین حال دوست نداره که دیده بشه، در همون حالی که می خواد شناخته بشه، در همون اندازه هم می خواد ناشناس بمونه ... سارا تو یه دنیایی دست و پا زده که خودش هم نمی دونه می خواد چی کار کنه؟! شاید فقط وقتی "دوست" اومد می تونست کمی تصمیم بگیره، ولی حالا بدتر از هر زمان دیگری داره دست و پا می زنه ... در عین حال از یه چیزی تنفر داره، دلش اون چیز رو می خواد ... در عین حال که دوست داره با بیتا و شقایق باشه، در عین حال می خواد با اونا نباشه ... خیلی بده که آدم تو یه برزخ این چنینی دست و پا بزنه ... و خودش ندونه میخواد از این برزخ بیاد بیرون یا نه؟ شاید باز نباید چیزی می نوشتم، نباید حرف می زدم ... نمی دونم ... حس این که نباید می نوشتم ... در عین حال که میخوام بنویسم، در عین حال اصلا ً دوست ندارم بنویسم ...
برزخ وحشتناکی است ... بدون این که بدونی می خوایی فرار کنی یا نه؟ "م" خاطرات بخشی از وجود است، می تونی اینو درک کنی؟ می تونی درک کنی که خاطرات تنها چیزی است که شاید باعث موندن شده، گو این که نباید باشه؟! و حال چه اصراری بر نبود خاطرات می بینی من نمی دانم ...
" حرفی نیست ...
در سکوتم فریاد را نظاره کنید ...
فریاد در گلو خشکیده است ...
حرفی نیست ...
چشمان بی فروغ
به دنبال کوچکترین روزنه رهایی ...
زبان قاصر از بیان ...
حرفی نیست ... "
نه، حرفها بسیارند ... ولی مرا یارای گفتن نیست ... این چنین سخن گفتنم را به فراموشی بسپار ...
تا به حال به این فکر کردی که ممکن است امید داشتن از ناامیدی برای سارا بدتر است؟ تا به حال فکر کردین که اگه سارا ناامید بود، اینجا نبود؟ تا به حال خودتون رو جای سارا گذاشتین؟ نه نذاشتین؟ من هم خودم رو جای کس دیگه ای نداشتم ... درسته ... نمیشه این کار رو کرد ... پس چرا فکر می کنین میشه خیلی چیزها رو فراموش کرد؟ شاید این بازی رو فراموش کنین روزی، ولی من؟ به نظر شما، من هم می تونم همچین بازی رو فراموش کنم؟ می تونم؟ بازی که باعث نابودی همه چیز شد؟! شاید اگه نا امیدی در وجودم پر می زد این چنین دست و پا نمی زدم تو این برزخ، شاید که بیش از حد معقول امیدوارم؟! تا به حال به نوع امیدواری فکر کردین؟ در اوج ناامیدی سوسوی امیدی داری که هنوز تو رو سر پا نگه داشته؟ با این که می دونی هیچ فایده ای نداره این کورسوی امید! می دونی خیلی دردناک است وقتی می دونی امیدی که داری بر پایه ی یه ناامیدی بزرگ است ... نمی تونم بیشتر از این شرح بدم، بلد نیستم ... دیگه باید رفت، بهتر از سخن کوتاه شود، سخن کوتاه ...
بدرود ...
سارایی که همیشه بوده و نبوده، سارایی که وجودش مهم است و نیست ... سارایی که خودشم نمیدونه چی است، کی است، چی کار می خواد بکنه؟! ....
نوشته شده توسط ویروس
در تاریخ 5 اسفند 83
اندراحوالات من (2 اسفند 83)
" یک اصطلاح "
ماژلان: دایرکتوری از وب می باشد که توسط Magellan پرتقالی اختراع شد. این دایرکتوری سایت های مختلف وب را طبقه بندی می کند.
" سازگاری با ویندوزهای قدیمی "
در Win2000 یک فناوری به نام Application Compatibility Mode وجود دارد. این فناوری در Win2000 محیطی را فراهم می کند که بعضی نرم افزارهای قدیمی تر که روی ویندوزهای 98 & NT اجرا می شدند ولی بر روی Win2000 امکان اجرا شدن نداشتند، بتوانند اجرا شوند. به این ترتیب امکان انتقال بسیاری از نرم افزارهای ویندوزهای قبلی به 2000 فراهم می شود. برای فعال کردن Application Compatibility Mode باید دستور زیر را اجرا کنید:
Regsvr32 C:Winntapplication\slayeui.dll
در دستور بالا فرض شده است که ویندوز در درایو C و در شاخه Winnt نصب شده است. اگر ویندوز شما در جای دیگری نصب شده است، باید C:Winnt را به مسیر صحیح ویندوز تغییر دهید.
" معرفی دو تا سایت "
البته گفته باشم، من خودم هنوز این دو سایت رو نرفتم، برا همین نمیدونم هنوزم وجود دارن یا نه، دیگه شرمنده...
راستی یه کتاب الکترونیکی درباره سهراب بود، حیف که لینکش رو ندارم، این قده خوشگل بود که نگو، ولی چون من برا کسی فایل EXE سندی نمی کنم، برای همین برای کسی سند نکردم، البته برای فانوس و ستاره و پری سند کردم ها، ولی خب برا بقیه سند نکردم.
آهان تا یادم نرفته، برو بچ! یه نموره به خودتون زحمت بدین، بیایین عضو گروه من تو یاهو بشین، تازشم من برا هرکی که آدرس میلش رو داشتم، دعوت نامه My Space و Gazzag رو سند کردم. البته با وضعی که داره پیش میره به احتمال زیاد این دو تا رو هم مثل اورکات می بندن. من میدونم...
تا سلامی دوباره خدا نگهبان
* * * * * * * * * * * * *
رفتی و ندیدی چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
* * * * * * * * * * * * *
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/manga/2/165150.jpg
Wanted
نام مانگا: Wanted
نام مانگا: تحت تعقیب
نام مانگا: Haru wa Sakura
نام مانگا: Cherry Blossoms in Spring
نام مانگا: ウォンテッド
ژانر: Adventure, Fantasy, Historical, Romance, Shoujo
نویسنده و هنرمند: Hino Matsuri
سال انتشار: 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد چپترها: 3 چپتر
ناشر: LaLa DX
ترجمه فارسی و انگلیسی دارد
+ اطلاعات بیشتر: لینک
+ خواندن آنلاین مانگا – ترجمه فارسی
+ لینک دانلود مانگا – ترجمه فارسی
+ خواندن آنلاین مانگا – ترجمه انگلیسی
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
در مورد دختری ست که توسط پسری به نام لوک هنگام حمله ی دزدان دریای نجات داده میشود ولی خود لوک توسط دزدان دریایی دستگیر شده و برده میشود.چند سال بعد آن دختر برای یافتن لوک،به عنوان یک پسر جزئی از دزدان دریایی میشود تا لوک را نجات دهد...
« چه دردی است در میان جمع بودن و تنها گریستن »
به من گفت: تو حتی ارزش و لیاقت مردن نداری ؛ مردن لیاقت می خواد، تو یه موجود ِ مفلوک هستی، یه موجود ضعیف، پست... تو مجبوری زندگی کنی، حتی اگه خودت نخوایی...
آره، شاید حق با تو باشه، من یه موجود مفلوک هستم که حتی مرگ هم حاضر نیست به طرف اون قدم برداره...
ای کاش توان رهایی داشتم...
چه دردی است در میان جمع بودن و تنها گریستن...
در فردا روزی، پا به عرصه ی پهناور خاکی نهادم، بدون آنکه از من سوالی شود که آیا می خواهی بدین عرصه قدم بگذاری؟
و حال دنیایی را به خود آلوده ام..........
ای کاش قدم به این عرشه ی پر تلاطم نمی گذاشتم....
=====
سلام، می خواستم از اونایی که تو راهپیمایی شرکت کردن تشکر کنم... هیچی مثل ِ غیرت ایرونی نمیشه، اینو همه میدونن، هیچ کسی ایرونی نمی شه، دیدن رسانه های خارجی چیا بلغور کردن؟ فقط هزاران نفر؟!! حالا خوبه چشم داشتن و دیدن، بازم میگن هزاران نفر.... فوتبال رو هم که دیدین! جدی جدی ما نمی تونیم بدون اما و اگر ها به طرف جام جهانی قدم برداریم...
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 23 بهمن 1383
Grenadier: Hohoemi No Senshi
نام انیمه: Grenadier: Hohoemi No Senshi
نام انیمه: Grenadier: The Beautiful Warrior
نام انیمه: Grenadier: The Smiling Senshi
نام انیمه: グレネーダー 〜ほほえみの閃士〜
ژانر: Action, Ecchi, Adventure, Comedy, Shounen
تاریخ پخش: پاییز 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 12 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 25 دقیقه
کارگردان: Koujina Hiroshi
استودیو: Group TAC
منبع: Manga
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ~80MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, 80MB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, Ger Sub, x264, DVD, 3.5GB)
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
روشونا یه جنگجو خوشگله که تو دنیا سفر میکنه و میخواد کاری کنه دیگه مردم باهم نجنگن و در حین سفر با یاجیرو ملاقات میکنه یه مزدور که برای پول در آوردن هر کاری میکنه و ...
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
روشونا(Rushuna) یک هفت تیرکش خیلی زیبا و بلونده .او به سراسر جهان سفر میکنه و هدفش ساختن جهانی مسالمت آمیز بجای اسلحه و جنگ افروزی است .میخواهد مردم با لبخند به سراغ هم بروند. اگرچه او نمیخواهد بجنگد ولی مجبور میشه مهارت تیراندازیشو نشان بده. در این مسافرت او با ((Yajiro)) آشنا میشه. یک سرباز مزدور که از شمشیر برای حمله و کارش استفاده میکند....
« تو دهنی به بوش »
امروز برا این اومدم آپدیت کنم که بگم بیایین با هم، با شرکت در راهپیمایی 22 بهمن، یه تو دهنی به « بوش » بزنیم. این بوش ِ گور به گور شده فکر می کنه جوونای ایران غیرت ندارن و کشورشون رو فراموش کردن... بیایین با شرکت تو راهپیمایی امسال یه ضد حال بزنیم به این امریکایی ها و اسرایئلی ها!
مگه مهم است که فکری داری، مگه مهم است که طرفدار کدوم جناج سیاسی هستی، مگه مهم است اصلا به سیاست کار داری یا نه، مگه مهم است که از فلانی خوشت میاد یا نمی اد... نه دوست من، این چیزا هیچ مهم نیست... فقط مهم این است که دوباره ما جوونا دست به دست هم بدیم و امسال تو راهپیمایی شرکت کنیم.
حالا به ما میگی تروریست، خودت رو چی میگی پس؟ هان؟ اون شارون گور به گور شده رو چی می گی؟!
به تو ( بوش ) چه ربطی داره که ما بمب اتم می سازیم یا نه؟! به تو چه ربطی داره؟ هان؟ آشغالهای عوضی....
دلم می خواد جوونای ایرونی امسال شاهکار کنن، دلم می خواد دست به دست هم بدن و تو راهپیمایی شرکت کنن.
موضوع این است که این بوش گوربه گور شده داره میگه میخوام به ایران حمله کنم، فکر می کنه جوونای ایرونی غیرتشون رو از دست دادن! فکر می کنه اگه بخواد حمله کنه همه طرفدارش میشن! داداش ِ من اینا کشکه، برو بمیر، ما جوونای ایرونی بیدی نیستیم که با این بادا بلرزیم... آره به ما میگن جوون ایرونی...
ما شاید که تو سیاست و طرز تفکر فرق داشته باشیم، شاید مخالفت کنیم با هم، شاید دعوا کنیم با هم، ولی هر چی باشه، در مقابل حیوونی مثل تو و شارون، جلوتون وای میستیم، متحد میشیم....
به ما میگن جوون ایرونی... اومدی به عراق حمله کردی که چی چی بشه؟ هان؟ می خواستی نجاتشون بدی از دست ِ صدام؟ آره؟ حالا گیر کدوم خری افتادن؟ یکی مثل تو و شارون.... ولی خداییش بلا نسبت خر، بلا نسبت حیوونا! آخه این موجودات بی گناه چی کار کردن که من به شما دو تا میگم حیوون، بلا نسبت حیوون!!!
من متنظر همتون هستم...
وعده دیدار ما: راهپیمایی 22 بهمن سال 1383
بیایین نشون بدیم که به ما میگن: ایرونی! ایرونی برقراره همیشه! پس منتظر همتون هستم...
« خمینی ای امام »
خمینی ای امام، خمینی ای امام ( 2 )
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
هر زمان می رسد از تو این ندا
ای اسیران و مستضعفان به پا
زیر بار ستم زندگی بس است
نزد طاغوتیان، بندگی بس است
تود شعار تو به راه حق پیام
ز ما تو را درود زما تو را سلام
خمینی ای امام، خمینی ای امام (2 )
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق افتخار توست
این تویی، این تویی، پاسدار حق
خصم اهریمنان، دوستدار حق
بود شعار تو به راه حق قیام
ز ما تو را درود، زما تو سلام
خمینی ای امام ، خمینی ای امام ( 2 )
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون تو عزم صف دشمنان کنی
ترک سر، ترک تن، ترک جان کنی
....
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 20 بهمن 1383
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/8/50463.jpg
Planetes
نام انیمه: Planetes
نام انیمه: ΠΛΑΝΗΤΕΣ
نام انیمه: プラネテス
نام انیمه: 플라네테스
ژانر: Drama, Romance, Sci-Fi, Seinen, Space
تاریخ پخش:پاییز 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 25 دقیقه
کارگردان: ؟؟؟
منبع: Manga
استودیو: Sunrise
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, BluRay, ~110MB, EN Sub)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, ~350MB, x265, 1080P, Dual Audio)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, ~250MB, BD, 720P)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, ~500MB, BD, 720P, Dual Audio)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس
+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک
+ لینک فایل تورنت (MKV, x265, EN Dub, 1080P, 8.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BluRay, EN Dub, 1080P, 27GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, x265, EN Sub, 7.5GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, x264, BluRay, FR Sub, 35GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, BD, EN Sub, 30GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, x265, 1080P, EN Dub, 10GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, 2.5GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, BD, EN Dub, 12GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, FR Sub, BluRay, 11GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
در سال 2075، انسان به نقطه ای رسیده که در آن سفر بین زمین، ماه و ایستگاه فضایی بخشی از زندگی روزمره ست. با این حال، پیشرفت فناوری در فضا هم درگیر مشکل فضای باقیمانده شده، که میتونه بیش از اندازه فاجعه آمیز به فضاپیماها و تجهیزات آسیب برسونه. این داستانی از Technora's Debris Collecting section ، کار EVA ، هاچیروتا "هاچیماکی" هوشینو، و تازه وارد گروه، آی تانابه هستش.
https://youtu.be/IzfiI1jIGi8
توضیحات من درمورد انیمه
میشه گفت داستان بسیار جالبی داره.
ایدهی جدیدی بود. (تا جایی که میدونم).
این که یه بخش به اسم "بازیافت زبالههای فضایی" باشه.
این همه آشغالی که توی فضا است، جمع کنن تا با سفینهها و ماهوارهها برخورد نداشته باشه.
زمان داستان، در سالهای بسیار آینده است.
این که انسانها میتونن توی فضا زندگی کنن. شهرهای فضایی داشته باشن و ...
داستان اصلی حول افرادی است که در این بخش بازیافت کار میکنن.
در کنار افراد بخش بازیافت، افراد دیگهیی از واحدهای دیگه هم هستن.
یه صحنههای کمدی داره، صحنههای عشقولی داره.
راستش تا قسمت دوم، اونقدرها جذاب نبود. ولی از قسمت سوم به این ور، بسی بسیار راضی بودم.
این چند قسمت آخر به ورژن جنگی تبدیل شده.
جبهه ضد فضا، داره علیه شاتلها و ... عملیات انجام میده. میخوان همه چی رو نابود کنن.
بمب گذاری، کُشت و کشتار و ... کلا فضای داستان عوض شده!
به سمت تراژدی بودن پیش رفته.
چقدر از افراد اصلی زخمی یا کُشته شدن.
همممم، قسمت آخر همه چی خوش و خرم شد. دیگه خبری از جنگ نبود.
اّتش بس اعلام کردن.
انیمهی جالبی بود ها. خوشم اومد. ایده و داستان خوبی داشت.
https://cdn-us.anidb.net/images/main/221406.jpg
Perfect Blue – 1998
نام فیلم انیمهیی: Perfect Blue
نام فیلم انیمهیی: パーフェクトブルー
نام فیلم انیمهیی: Pafekuto Buru
ژانر: Dementia, Drama, Horror, Psychological
تاریخ پخش: زمستان 1998
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: یک قسمت
مدت زمان هر قسمت: یک ساعت و 20 دقیقه
منبع: Novel
استودیو: Madhouse
کارگردان: Kon Satoshi
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به فیلم انیمهیی
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 480P, BD)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x265, BD, 1080P, EN Sub, 1.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x265, BD, 1080P, EN Sub, 1.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x265, BD, 1080P, EN Sub, 16GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, EN Sub, 7.9GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, BDRip, 720P, EN Sub, 530MB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, BD, 1080P, EN Sub, 4.3GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P, 606MB)
+ اطلاعات بیشتر: لینک // لینک // لینک // لینک // لینک
+ تصاویر: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BD, 1080P, EN Sub, 1.2GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BD, 720P, EN Sub, 7.6MB)
+ تماشای آنلاین فیلم انیمهیی: لینک // لینک // لینک // لینک
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, x264, BluRay, 720P, 2.9GB)
+ تصاویر: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 1080P, 7.9GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, x265, BD, 1080P, EN Sub, 1.9GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MP4, x264, BDRip, 720P, EN Sub, 600MB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, x265, 1080P, EN Sub, 1.9GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MP4, BD, 1080P, 2.4GB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 480P, BluRay, EN Sub, ~150MB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P, BluRay, EN Sub, ~250MB)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P, EN Sub, 353MB)
خلاصه داستان (منبع)
Mima Kirigoe خواننده پاپ گروهی ست به نام CHAM! که تصمیم به ترک گروه و دنبال کردن بخت و اقبالش در حرفه بازیگری میگیرد. تصمیمی که به ناچار اعتراض و نارضایتی طرفدارانش رو در پی خواهد داشت. اما این نارضایتی در سطح اعتراض باقی نمیماند و تمام مسببان ورود Mima به عرصه بازیگری یکی پس از دیگری به طرز وحشیانه ای به قتل میرسند، و به نظر میرسد که Mima دیگر قدرت تشخیص واقعیت از خیال را ندارد…
نقد فیلم انیمهیی Perfect Blue(منبع: زومجی)
Howl no Ugoku Shiro – 2004
نام فیلم انیمهیی: Howl no Ugoku Shiro
نام فیلم انیمهیی: Howl's Moving Castle
نام فیلم انیمهیی: ハウルの動く城
نام فیلم انیمهیی: قلعهی متحرک هاول
ژانر: Adventure, Drama, Fantasy, Romance
تاریخ پخش: 20 نوامبر 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: یک قسمت
مدت زمان نام فیلم انیمهیی: یک ساعت و 57 دقیقه
منبع: Novel
استودیو: Studio Ghibli
کارگردان:
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به فیلم انیمهیی
+ لینک فایل تورنت (MKV, BDRip, 1080P, 8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, EN Sub, 10bit, 1.1GB)
+ اطلاعات بیشتر: لینک // لینک // لینک // لینک // لینک // لینک
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 4.5GB, EN Sub, 10bit, 1080P, x265)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 1.7GB, 450P, BD)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MP4, 2.5GB, 720P, BluRay, EN Sub, 8bit)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MP4, 900MB, 460P, EN Sub)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, BD, 480P, ~450MB, EN Sub)
+ لینک دانلود فیلم انیمهیی (MKV, 720P)
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
داستان درباره دختری جوان به نام سوفی است که بعد از مرگ پدر در کنار نامادری و دو خواهر کوچک ترش زندگی میکند. نامادری از نگهداری دخترها ناتوان است پس برای خواهرهای کوچکتر کار پیدا میکند و از سوفی هم میخواهد تا در مغازه کلاهفروشی پدرش به او کمک کند. اما جادوگری سوفی را نفرین و تبدیل به یک پیرزن میکند و او هم از ترس اینکه در هیبت یک پیرزن دیده شود، از شهر خارج میگردد. سوفی در همان نزدیکیهای جاده به قلعهای میرسد و تصمیم میگیرد شب را در آنجا بگذراند. غافل از اینکه این قلعه همان قلعه متحرک مشهور و متعلق به جادوگری بدنام به نام هاول است. جادوگری که دخترهای جوان را میدزدد و قلبشان را به تسخیر خود در میآورد. سوفی که حالا یک پیرزن است، به عنوان خدمتکار وارد قلعه شده و در آنجا با کالیسفر، شیطانک آتش، که توسط هاول نفرین شده است و به اسارت در آمده، آشنا میشود. آن دو با یکدیگر پیمان میبندند که روز واقعیت نفرین دیگری را کشف کرده و آن را از بین ببرند …
“چی بگم....”
امروز مورخ 16-11-83، سالروز مرگ “اشک“ است. پارسال در یه همچین روزی وبلاگ “اشک مهتاب“ مرد، حذف شد، قرار بود که دیگه “اشک“ نیاد تو پرشین بلاگ؛ ولی بعد دوباره برگشت، ولی با یه اسم دیگه، با یه وبلاگ دیگه و یه عنوان دیگه! سالروز مرگ “اشک“ رو به خودم تسلیت میگم، گو اینکه هنوزم از این کارم پیشمون نشدم. و اگه مطمئن بودم که دیگه طرف نوشتن نمی آم، اینو هم حذف می کردم. ولی بازم می دونم که می رفتم یه جای دیگه رو می ساختم. پس بهتره که همینطوری ادامه بدم...
کلی حرف داشتم که بگم، کلی حرفها باید می گفتم، هم یادم نیست، هم نمی خوام بگم...
به یه سکوت ابدی احتیاج دارم. به سکوتی بس ابدی....
من به مرگم راضی ام، اما نمی آید اجل
بخت بد بین، از اجل هم ناز باید کشید
فرا رسیدن دهه ی فجر، همچنین 12 بهمن، سالروز ورود تاریخی حضرت امام خمینی (ره)، 22 بهمن، بیست و ششمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی را به شما تبریک می گویم....
“آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن“
“من برات بی تابم مهربون سنگ صبور»
وبلاگ “جایی برای خودم“ رو برین بخونین. این یکی از بچه هایی که دارای بیماری “هرمافرودیتم”؛ به خاطر این بیماری خیلی رنج کشیده، عمل کرده، امیدوارم که خوب بشه... همیشه فکر می کردم اینایی که “دو جنسی” هستن، خیلی خوش به حالشون است، ولی تو این دو سال که مشکلاتشون رو فهمیدم، خدا رو شکر می کنم که همچین بیماریی ندارم.
نوشته شده توسط ویروس – مورخ 16 بهمن 1383
Scrapped Princess
نام انیمه: Scrapped Princess
نام انیمه: Haiki Oujo
نام انیمه: Sukurappudo Purinsesu
نام انیمه: スクラップド・プリンセス
ژانر: Adventure, Comedy, Drama, Fantasy, Mecha, Sci-Fi, Shounen
تاریخ پخش: بهار 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 24 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه
کارگردان: Masui Souichi
منبع: Light novel
استودیو: Bones
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 480P, ESP Sub, ~75MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ESP Sub, ~125MB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس
+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, EN Sub, 7.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 480P, EN Sub, 5.5GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 1080P, EN Sub, 31GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 720P, BluRay, EN Dub, 23GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, EN Sub, 15GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 720P, BluRay, EN Dub, 24GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, 8bit, EN Sub, 8.4GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, 720P, EN Sub, 15GB)
نکته: زیرنویس فارسی با نسخه [keep-anbu] هماهنگ است.
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
پاسیفیکا کسول ترسناکترین و منفورترین شخص از طرف ایمان آورندگان لرد ماوزر هست. پاسیفیکا کسول مشهور به شاهزاده مطرود، سمی است که دنیا رو به نابودی می کشانه. برای کشته نشدن به دست جان بر کف های لرد ماوزر به همراه برادر و خواهر ناتنی خودش برادرش، شانون، متخصص فن شمشیر زنی با راکوئل خواهرش متخصص فن جادوگری دهکده اشون رو ترک می کنند. با اینکه پاسیفیکا هر آن در بین راه به افرادی بر می خوره که از طرف شخصی به قصد جانش آمدند با این حال امیدواره که با پا گذاشتن به سن شانزده سالگی دنیا رو نابود نکنه.
Samurai Gun
نام انیمه: Samurai Gun
نام انیمه: サムライガン
ژانر: Action, Historical, Seinen
تاریخ پخش: پاییز 2004
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 12 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 24 دقیقه
منبع: Manga
کارگردان: Kazuhito Kikuchi
استودیو: Studio Egg
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود انیمه (MP4, 720P, ~100MB, ESP Sub)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, Dual Audio, ~230MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 720P, ~100MB)
نکته: فایل تورنت برای دانلود پیدا نکردم.
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
در آغاز انقلاب صنعتی و ژاپن فئودال آشفته، حاکم شوگان از قدرت خودش سوء استفاده میکنه تا ترس و وحشت رو به مردم تحت سلطهی خودش القا کنه. ضرب وشتم، زندان، تجاوز به عنف و حتی قتل تاکتیک هایی هستند که حکومت برای حفظ سلطنت خودش اتخاذ میکنه. خون ریزی باید متوقف بشه. تعدای از سامورایی ها دور هم جمع میشن و با پیشرفت سلاح های جدید و تکنیک های جدید اونها هم آرزو و هم اراده ی اینو دارن که مقاومت کنن و بجنگن. ایچیماتسو یکی از این جنگجو هاست. در طول روز اون در یک میخانه ی محلی به صورت ناشناس کار میکنه، بعد از ظهر ها در فاحشه خونه ها و در تاریکی شب با تفنگ خودش برای عدال مبارزه میکنه. اون قهرمانیه که برای کمک اومده. اون سامورائیه مسلحه.
مرگ به سبک پوارو - آگاتا کریستی
نام کتاب: مرگ به سبک پوارو
نام اصلی کتاب: Curtain
معروف به: Poirot's last case (آخرین پرونده ی پوارو)
نویسنده: آگاتا کریستی
مترجم: سید رضا حسینی
ناشر: انتشارات لک لک
نوبت چاپ: چاپ اول - 1372
+ دانلود کتاب: سایت // سایت // سایت
پشت جلد
بعد داستانی را تعریف کرد که خودش معتقد بود صحت دارد.
داستان مردی که به خاطر سرطان لاعلاجش درد بسیاری می کشید.
این مرد به دکترش التماس کرده بود به او چیزی بدهد که تمام کند.
دکتر در جوابش گفته بود: «پیرمرد، من نمی تونم چنین کاری بکنم.»
بعد هنگامی که مریض را ترک می کرد چند قرص مرفین کنار او گذاشته و گفته بود در مصرف آن دقت کند و این که مصرف چه تعداد از آن بی خطر و چه تعداد خطرناک خواهد بود.
اما مریض با وجودی که این قرص ها را در اختیار داشت و می توانست به اندازه ای از آن مصرف کند که سبب مرگش شود، این کار را نکرد...
خلاصه داستان (منبع)
پوارو در نامه ای از دوست و همراه همیشگیش هستینگز در خواست می کنه که در عمارت استایلز به او ملحق بشه,عمارتی که حالا به عنوان یک هتل ازش استفاده می شه , پوارو که بیمار و رنجوره روی صندلی چرخدار می شینه و با قتل هایی مواجه شده که طی آن قاتلین همیشه به گناه خودشون اعتراف میکنند و شخصی که مسبب اصلی این قتل هاست به شیوه ای مرموز و شیطانی نقش یه عامل رو در جنایت ها ایفا می کنه ولی هرگز به دام نیافتاده و ...
سکوتی ابدی
احتیاج به سکوتی ابدی دارم.
حال چه اهمیت دارد احساس من، برای تو؟!
خودت گفتی با سرنوشت، نمیشود جنگید ... یادت هست؟
و در جمع شما بس زیادی هستم ...
گفتی نمیتوانم تو را خفه کنم با دستهایم؟!
اگر توانش را داشت خود را نابود میساختم، پس چرا تو را؟
هنگامی که وجود تو برای دیگری عزیر است ...
اگر توانش بود، همه را راحت میکردم با نابودی خودم ...
تا چندی پیش نگران میبودم که بعد از مرگ من، چه حرفهایی بر سر زبانها خواهد اتفاد.
ولی مدتی است دیگر این موضوع ترسی ندارد.
پس منتظرم ...
منتظر بهترین راه ...
و هیچ اهمیتی نمیبینم برای آنان که میگویند: چرا فرار میکنی؟!
فرار کردن من از زندگی به سالیان پیش باز میگردد.
و اکنون مصممتر از هر زمان دیگری، احتیاج به سکوتی ابدی دارم ...
آری، اگر من نباشم، دشمنیهای ایجاد شده به خاطر من، تبدیل به دوستی مجدد میشود ...
فقط با نبود من ...
این را میدانم ...
فقط اندکی طول میکشد، راهش را خواهم یافت ...
پس برایم دعا کن زودتر و هر چه زودتر ...
و تو این لیلای من، از من مرنج، دل آزردن ِ تو را ندارم ...
دعایم کن تا تمام شود ...
احتیاج به سکوتی ابدی دارم ...
در نبود من، همه خوشیها را تجربه کن ...
میدانم که میخوانی ...
احساسم نشان میدهد تو را در بند بند وجودم.
لیلای من، مجنون، همیشه مجنون خواهد ماند ...
میدانم که میدانی ...
نوشته شده در تاریخ 12 بهمن 1383
پ.ن: باز یکی دیگه پیدا کردم. این قدیمیتر است. نمیخوام یادم بیافته ... انگار دقیقا میدونم اینا رو برای چی نوشتم! انگار در اون لحظه هستم ... هنوز بعد این همه سال ...
پس اون قضیهی که میگن زمان اینا رو درست میکنه چی شد؟
نمیخوام دوباره آتیش زیر خاکستر رو روشن کنم.
نمیخوام دوباره با دستهای خودم، زخمهای خوب نشده رو بازتر کنم ...
https://myanimelist.cdn-dena.com/images/anime/3/73350.jpg
R.O.D the TV
نام انیمه: R.O.D the TV
نام انیمه: アール・オー・ディー ザ・ティーヴィー
نام انیمه: Read or Die TV
نام انیمه: R.O.D -The TV-
نام انیمه: Read or Die
نام انیمه: Read or Die: the TV
نام انیمه: Read or Dream
ژانر: Action, Sci-Fi, Adventure, Comedy, Super Power, Drama
تاریخ پخش: پاییز 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 25 دقیقه
کارگردان: Masunari Koji
منبع: Light novel
استودیو: J.C.Staff
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک فایل تورنت (MKV, 480P, DVD, EN Sub, 7GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, EN Sub, 9.3GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 720P, 10bit, EN Sub, 2.8GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, BD, 1080P, x264, RAW, 22GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت // سایت
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, ~125MB)
خلاصه انیمه (منبع)
یومیکو ریدمن (Yomiko Readman) مامور مخفی کتابخانه ی انگلیس است که قدرت خارقالعاده ای دارد.
او بوسیلهی این قدرت می تواند هر نوع کاغذی را کنترل کند و حتی آن را به اندازهی فولاد فشرده و خم کند.
وقتی کتابی که می تواند جهان را به آخر برساند دزدیده میشود، از او درخواست میشود تا کتاب را پس بگیرد.
او همراه با دو مامور دیگر تلاش میکنند کتاب را بازگردانده و دنیا را نجات دهند.
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/5/59403.jpg
Wolf’s Rain
نام انیمه: Wolf’s Rain
نام انیمه: ウルフズレイン
نام انیمه: Wolf Rain
ژانر: Action, Adventure, Drama, Fantasy, Mystery, Sci-Fi
تاریخ پخش: زمستان 2003
وضعیت: تمام شده
تعداد قسمتها: 26+4 قسمت
مدت زمان هر قسمت: 23 دقیقه
کارگردان: Okamura Tensai
استودیو: Bones
منبع: Original
زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد
لینکهای مربوط به انیمه
+ لینک دانلود انیمه (MKV, EN Sub BluRay, 1080P, ~230MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, DVDRip, x264, ~400MB)
+ لینک دانلود انیمه (MKV, DVD, 480P, EN Dub, ~90MB)
+ تصاویر انیمه: عکس // عکس // عکس // عکس // عکس // عکس
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVD, EN Dub, 18GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, x264, 576P, DVDRip, EN Dub, 11GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Dub, 1.9GB)
+ لینک فایل تورنت (MKV, EN Sub, 10GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت // سایت
+ تماشای تریلر انیمه: لینک // لینک
+ لینک دانلود انیمه (MKV, 576P, 50MB)
خلاصه داستان (منبع: دنیای انیمه)
گرگی به نام کیبا در راه جستجوی بهشت، با چهار گرگ دیگه به نام های سومه، توبو، هایگ و بلو آشنا میشه و مسافرتشون برای پیدا کردن گلی که به شکل انسان دراومده ادامه پیدا میکنه. این گل که اسمش چزا هست کلید رفتن به بهشت برای کیبا و دوستانش محسوب میشه اما توسط گرگی به نام لرد دارسیا ربوده میشه و در ادامه انیمه کیبا سعی میکنه چزا رو نجات بده تا به بهشت دست پیدا کنن.
https://cdn.myanimelist.net/images/anime/4/22900.jpg
توضیحات من دربارهی انیمهی Wolf’s Rain
قسمت ششم رو هم دیدم.
چقدر جالب است هااااااااااااااااااااااااااااااااا!
از کیبا و سومه خیلی خوشم میاد.
داستان این مدلی است که نسل گرگها منقرض شده. لااقل انسانها این طوری فکر میکنن.
خبر ندارن که گرگها توانایی پیدا کردن خودشون رو به ظاهر انسانی در بیارن.
که کیبا و سومه خیلی جیگر شدن!
بعضی از انسانها افسانههای قدیم رو باور دارن و در بین مردم، دنبال شکار گرگ هستن.
گرگها هم افسانهی خودشون رو دارن که باید به بهشت برن.
کیبا و بقیه دارن تلاش میکنن مسیر بهشت رو پیدا کنن.
بعد از این که چزا رو پیدا کردن، در شبی که ماه کامل بود، مسیر بهشت نمایان شد.
ولی دارچیا حمله کرد. همه شون به شدت زخمی شدن.
چزا برای محافظت از گله، با دارچیا میره.
دارچیا به خاطر قدرتِ چزا، اون رو میخواد تا عشقش رو نجات بده.
ولی دارچیا دیر رسید، عشقش مُرده. افراد یه لُرد به قصر حمله کردن و همه رو کُشتن.
کیبا و بقیه دنبال دارچیا و چزا هستن. میخواهند قصرِ دارچیا رو پیدا کنن.
شر هم فعلا خودش رو گم و گور کرده.
بلو، سگِ اون شکارچی گرگ، خودش نیمه گرگ بوده. خودش رو آزاد کرد و به گروه کیبا پیوست.
این بلو هم خیلی خوشگل است هاااا.
یه جورایی کیبا، رئیس گله حساب میشه.
تا این جا که قسمت 12 رو دیدم، راضی بودم.
قسمت 14 رو هم دیدم. حالا که همه شون در قصر دارچیا جمع شدن. دشمن حمله کرده. کل قصر رو نابود کرد.
چزا، شر و هانت رو دستگیر کردن. بلو که برای کمک رفت، ناپدید شد. کیبا هم ناپدید شده.
فعلا سومه و اون دو تا بچه گرگ و شکارچی سالم هستن.
هر چی میگذره، انگاری قراره غمگین کنندهتر بشه.
این که با این همه دردسر به چزا برسی، پیداش کنی، ولی موفق نشی نجاتش بدی و یه گروه دیگه اسیرش کنن. این که گلهت رو از دست بدی ... خیلی یه جورایی غمگین کننده است.
قسمتهای 15 تا 18 خلاصهای از انیمه تا اینجا بود. خلاصه هم نمیشه گفت. بیشتر در مورد گذشتهی کاراکترهای اصلی است.
البته مربوط به این گله بود، که چی جوری با هم آشنا شدن، با هم حرکت کردن، چزا رو دیدن و ...
مثلا اون تیکههایی که سومه در شهر مبارزه میکرد و یه گروه داشت، بعدش با کیبا آشنا شد. با اون دو تای دیگه آشنا شد، از دست شکارچی فرار میکرد تا به اینجا رسیدن ...
در مورد کیبا و اون دو تا بچه هم صدق می کنه.
همین طور در مورد زندگی شکارچی، بلو، هانت و شر ... که چی جوری با هم آشنا شدن و به اینجا رسیدن.
قسمت آخر (26) رو هم دیدم. یه جورایی خیلی دردناک بود.
هیگه به شدت زخمی شده. تازه از وقتی وارد این شهر شده، داره خاطراتش میاد. تازه داره میفهمه کی بوده، چی کار کرده و ... تا وقتی به این شهر نیومده بود، حتی نمیدونست خاطراتی نداره.
بلو موفق شد اون شکارچی رو پیدا کنه و کنارش بمونه.
چزا احتمالا در حال مرگ است.
کیبا، گرگِ برگزیده، فرماندهی همه، برای نجات چزا خودش رو به آب و آتیش زده.
به قدری صدمه دیده که اصلاً معلوم نیست زنده بمونه یا نه.
هاب و شر سالم هستن و همدیگه رو دیدن.
دارچیا به کمک اومده تا چزا رو نجات بده و اون خاندان رو نابود کنه.
دارچیا توسط خواهر دوقلوی عشقش، خنجر سمی میخوره.
موقعی که داشت کُشته میشد، گرگها سر میرسن و نجاتش میدن.
در این قسمت آخر، انگاری همه چی به خیر و خوشی تمام شده.
حالا 4 قسمت OVA مونده که اونا رو هم ببینم.
قسمت 27 (OVA1) رو دیدم. مطمئن هستی این جزء انیمه نبود؟
از نظر زمانی، بعد از این است که از شهر فرار کردن.
دنیا داره نابود میشه.
همهشون گروه گروه شده بودن ... وسط راهِ فرار، به هم میرسن.
تا اومدن آروم بشن از این که دارن فرار میکنن، زمین ترک میخوره. ماشین چپ میشه.
شر کُشته میشه. هاب قاطی کرده. تصمیم میگیره با گرگها همراه بشه.
بعد از چپ شدن ماشین، خبری از شکارچی و بلو نیست. در صورتی که همه با هم در یک ماشین بودن.
قسمت 29 (OVA3) از بس دپرسناک بود، میخوام زار زار گریه کنم.
پایان خوب و خوشی که در قسمت 26 گفتم، تمام شد! عملا وارد یه تراژدی بزرگ شده. و باید تا آخر تراژدی بمونه.
قسمت 30 (OVA4) ... دارچیا تبدیل به گرگ شده. داره با کیبا مبارزه میکنه. چزا رو زخمی کرده و با خودش بُرده. هیگه و بلو رو کُشت!
میشه من الان گریه کنم؟ الان سومه هم کُشته شد!!!
فقط کیبا و چزا موندن و دارچیا!
لعنتی! دارچیا چرا اینقدر قوی است.
کیبا به قدری زخمی شده که دیگه نمیتونه بلند بشه.
دارچیا نتونست دربِ بهشت رو باز کنه. قبولش نکردن. مُرد.
چزا و کیبا خودشون رو به هم رسوندن ... ولی چزا آخر عمرش بود ... چزا هم ناپدید شد.
کیبا هم میشه گفت مُرد. ولی چزا بهش گفت دوباره که برگردی به جهان، میتونی جستجو رو شروع کنی...
معلوم نیست چند قرن گذشته ... جهان دوباره زنده شده ...
چه انیمهیی! چه داستانی!
از پایانش راضی بودم. میشه گفت جزء معدود انیمههایی بود که هیچ پایان خوشی نداشت. و همهی کاراکترهای اصلی، کُشته شدن.
هم قالب گرگیشون خوشگل بود، هم قالب انسانیشون.
#Anime
National Treasure – 2004
گنجینه ملی
نام فیلم: National Treasure
نام فیلم: گنجینه ملی
محصول سال 2004
ژانر: Action, Adventure, Mystery
مدت زمان فیلم: دو ساعت و یازده دقیقه
تاریخ پخش: 19 نوامبر 2004
کارگردان: Jon Turteltaub
زیرنویس فارسی دارد
لینک های مربوط
+ لینک دانلود فیلم – دوبله فارسی (MKV, 720P, 1.05GB)
+ لینک دانلود فیلم – دوبله فارسی (MKV, 1080P, 2.21GB)
+ اطلاعات بیشتر: سایت // سایت // سایت
+ لینک دانلود فیلم (MKV, 720P, 550MB, BluRay)
خلاصه داستان
بنجامین گیتس (نیکلاس کیج) و یان هو (شون بین) هردو جستجوگر گنج هستند آنها به دنیال گنجینه ملی هستند که سالها پیش به آمریکا آورده شده ودر جایی نامعلوم دفن شده است اما یان هو به اون خیانت می کند و …
تاوان عشق – فهیمه رحیمی
نام کتاب: تاوان عشق
نویسنده: فهیمه رحیمی
ناشر: نشر چکاوک
نوبت چاپ: چاپ چهاردهم – 1385
تعداد صفحات: 277 صفحه
+ لینک دانلود کتاب (منبع)
خلاصه داستان (منبع)
داستان درباره ی دختری به اسم کاترینه که تو یک زلزله پدر و مادر خودش رو از دست میده و چون نمیتونه برای نجات اونا کاری بکنه از دختر بودن خودش متنفر میشه و با انجام کارهای پسرونه و تغییر شکل و لباس شبیه پسرا بشه که….
صفحه ی اول کتاب (منبع)
سر انجام روز موعود فرا رسید و من به دعوت استاد از کرج رهسپار تا با همسرش آشنا وبه داستان زندگی او گوش فرا دهم. خانه استاد در یکی از محلات قدیمی شمیران واقع شده و من خیلی زود آن را در میان آن همه خانه مدرن و اشرافی باز شناختم، زیرا استاد گفته بود خانه اش در میان خانه های شیک و لوکس آنجا وصله ی ناجوری است. ولی به نظر من تنها خانه ی آن محیط بود که روح و اصالت داشت. به محض ورود به خانه، همسر استاد چنان گرم و پرشور پذیرایم شد که خیلی زود با او مأنوس شدم و احساس کردم که دوستی قدیمی را بعد از سالها باز یافته ام. وقتی فنجان چایی را گذاشت...
#Book
4 Jan 2005
اندراحوالات من (14 دی 1383)
سلام به همه ی برو بچ! حال و احوالتون چه طوره؟ سال نو میلادیتون مبارک باشه. خوشین؟
به رضازاده رای دادین یا نه؟ تا 18-10-83 تمدید شده ها! اگه رای ندادین زود باشین. جای دوست و آشنا و فامیل هم رای بدین. ضرر نمی کنین.
خب اول باید اون فایل Word رو دانلود کنین، بعد اسم و فامیل و کشور خودتون رو بنویسین. بعدش به ایمیل مربوطه اتچ کنین و سند کنین. امیدوارم که اول بشه. به قولی دختر عمم که میگه : اگه رضازاده اول بشه، هر چی بهش بدن، باید نصفش رو بدن به تو که این همه تبلیغ کردی. ولی خداییش من تبلیغ نکردم زیاد. برای اطلاعات بیشتر به اینجا یا اونجا مراجعه کنید.
البته نمی دونم هنوزم این لینک کار میکنه یا نه، ولی فرم پر شده رو داره که فقط باید اسم و فامیل خودتون رو بنویسین و نام کشور. بعدشم اتچ کنین به این میل.
از وقتی توی اورکات بچه های دانشگاه منو ادد کردن، یا من ادد کردمشون، مجبورم خود سانسوری کنم؛ دیگه نمی تونم اتفاقات دانشگاه رو بنویسم... شانس است دیگه.... حالا بماند.
یکی از بچه های اورکات یه میل سند کرده بود که آی اس پی ها دارن اورکات رو فیلتر می کنن، و داتک اولین آی اس پی است فعلا راستش من دلیلی برای فیلتر شدن این سایت نمی بینم. جای تاسف داره اگه واقعا ً بخواد فیلتر بشه.
چقدر نوشته های « فریاد خاموش » قشنگه، هم تو وبلاگ خودش هم تو وبلاگ « این چند نفر »
خصوصیات دخترها و پسرهای 14 تا 28 ساله رو اینجا بخونین.
هفته ی پیش این پرشین بلاگ اعصاب منو ریخت به هم، اومده بودم آپدیت کنم، ولی بازسازی وبلاگ کار نمی کرد. تازه 5شنبه دیدم که درست شده. دیوونم کرد.
حالا امشب هم می خوام بیام آپدیت کنم اگه مشکلی پیش نیاد.
برام دعا کنین که این ترم آخری همه درس ها رو پاس کنم....